«مسابقه انشای ایرون»
دخترم با اینکه هنوز خیلی کوچک است ـــ شبها عادت کرده تا یکی از بزرگترها برایَش چیزی بخواند، حال روزنامه باشد و یا قصهی حسین کُرد، میدانم لحظهای فَرا خواهد رسید که او نیاز به خواندنِ ادبیاتِ مخصوصِ کودکان را خواهد داشت، سالهای سال است که به علتِ ابتلا به بیماری مجموعه داری (همان کلکسیونِر بازیهای فَرنگیایی) ـــ کُتبِ اصل نیز جمع آوری کرده و ادبیاتِ کودکان قرونِ گذشتهی اروپایی ـــ از همه بیشتر مرا به خود جذب میکند، دیشب سری به سردابِ مخصوصِ نگهداری این کتب در خانهام رفته تا ببینم کدام قصههای کودکان ـــ را برای دخترم انتخاب کرده تا از روی نسخهی اصل ـــ آن را برایَش بخوانم، کتب بیشتر به زبانهای فرانسوی، اسپانیولی و آلمانی هستند.
بیشترینِ قصهها توسطِ برادران گریم جمع آوری شدند، بلی، گِرد آوری شده و نه اینکه به دستِ ایشان نگاشته شده بودند، یاکوب (حقوقدان، زبانشناس، نویسنده و اسطورهشناس) و ویلهلم گریم ـــ در اصل صاحب فضل و کمال ـــ دانشوران آلمانی بوده که بیش از ۲۱۰ قصهی قومی سرزمین آلمان را گردآوری کردند، این داستانها که امروزه به نام قصههای برادران گریم شناخته میشود، مجموعهای از دوست داشتنیترین قصههای کودکان است، حدس زده میشود که آنها این داستانها را از قولِ دیگران نوشته (واقعیت و یا نزدیک به حقیقت، ادبیات همین است) و در طولِ سالهای سال به دستِ ما رسیده است، نکته مهم اینجا است که آن چیزی که ما الان میخوانیم ـــ با آن نگاشتهی اولیهی برادران گریم بسیار متفاوت بوده و دست خورده است، با این که این قصهها گاه به دلیل ارائهی شخصیتهای جهانیاَش ستوده شده ـــ گاهی به موجبِ تبعیض جنسیتی و ارزشهای بورژوازی (یکی از دستهبندی های مورد استفاده در تحلیل جوامع بشری) مورد انتقاد قرار گرفتند.
اولین کتابِ بازنویسی شده توسط برادران گریم که توجهِ من را جلب میکند ـــ شنلقرمزی است (دختری کوچک و گرگی که میخواهد پس از گول زدنِ دخترک زودباور، او و مادربزرگش را بخورد)، اول بار توسط شارل پرو ـــ نویسندهی فرانسوی در قرن هفدهم نوشته شد، در پایان قصه به روایت پرو گرگ شنل قرمزی و مادربزرگش را میخورد تا درس عبرتی باشد برای کسانی که با سادهدلی حرفهای گرگ را باور میکنند، برادران گریم پایان قصه را با ورود هیزمشکن به صحنه و نجات دادن شنل قرمزی و مادربزرگش از شکم گرگ ـــ تغییر دادند.
در نسخهی شارل پرو ـــ گرگ بدون پشیمانی (بچه میفهمد پشیمانی چیست؟) پیرزن را کُشته و تکه تکه می کند، سپس برای تسکینِ گرسنگی شنلقرمزی که گرگ را مادربزرگِ خود میداند ـــ مقدارِ باقی مانده از گوشت و خون پیرزن بیچاره را به او خورانده و شنلقرمزی پس از پُر کردن شکمِ خود و در واقع آدم خواری ناخودآگاه ـــ بنا بر درخواستِ گرگ لباس های خودش را به درونِ آتش میاندازد، هر وقت شنلقرمزی از او می پرسید: دلیلِ این کار چیست؟ چه کاری انجام دهی؟ گرگ جواب می دهد: دخترم آنها را به آتش بینداز، دیگر نیازی به لباس نخواهی داشت.
در ادامهی اصلِ داستان میخوانیم که شب شده و شنلقرمزی کاملا برهنه ـــ در کنار گرگ دراز کشیده و متوجه هیکلِ بزرگ و نا متناسبِ او میشود، بی اعتمادی در شنلقرمزی بیدار شده و باعث میشود که او به گرگ جملاتی بگوید، مانند: مادربزرگ چقدر مو داری، چه شانه های بزرگی داری، چه دهانیِ بزرگ داری و... در پایانِ حکایت ـــ شنلقرمزی می فهمد که این موجود گرگی شرور بوده و از او میخواهد که به وی اجازه خروج از تخت را داده تا به دستشویی رود، گرگ مشمئز وارانه به شنلقرمزی می گوید که در روی تخت ادرار کند، اما چندی بعد اجازهی خروج را به شنلقرمزی میدهد، همین کار باعث میشود که شنلقرمزی از دستِ گرگ فرار کند، نویسنده فقط می خواسته به بچهها بفهماند که نباید با غریبهها صحبت کنند (دردسرهای ناشی از گوش ندادن به حرفهای والدین و اعتماد سادهدلانه به افراد دورو و خطرناک)، تا مبادا به غذای گرگ ـــ تبدیل شوند، آیا این داستان به نظرتان وحشتناک نمیآید؟ آیا کودکان از سنینِ پایین ـــ آمادگی یادگیری در رابطه با موارد جدی به مانندِ آدم خواری و مسائل جنسی را دارند؟
داستانِ بعدی زیبای خفته است، (اول زیبای خفته در جنگل نام داشته است) زیبای خفته را نیز شارل پرو نوشته (بازنویسی و سپس توسط برادران گریم میان و پایانی دیگر پیدا می کند) که در موردِ دخترِ فرمانروایی است که دچار طلسمِ جادوگرِ شرور آن سرزمین شده ـــ به خواب رفته و در آخر با بوسه ای از سوی یک شاهزاده جوان ـــ از خواب بیدار می شود، تا این جا داستان مشکلی نداشته تا این که نسخه ای قدیمی دیگر از این حکایت را که جام باتیستا باسیلِ ایتالیایی نوشته ـــ میخوانیم: پادشاهی دخترِ به خواب رفتهی خود را مورد تجاوز قرار داده ـــ وی باردار شده و در خواب دو نوزاد به دنیا میآورد، یکی از کودکان سوزنِ طلسم شده را از زیر ناخن مادر مک زده و بیرون میکِشد، شاهزاده خانم بیدار میشود، ملکه تلاش می کند بچهها را کشته و گوشت آنها را به خوردِ پادشاه دهد، سپس شاهزاده خانم را نیز در آتش کوره به قتل رساند، اما پادشاه مانع این کار میشود، در آخر ملکه در قصر خود ـــ در میان شعلههای آتش سوخته ـــ پادشاه و دخترش به خوبی و خوشی ـــ با هم زندگی می کنند.
آدم خواری و مسائل جنسی سبکِ ابتدایی قرون وسطی ـــ بار دیگر در این داستان دیده میشود، تعجبِ من اینجا است که در آن زمان شارل پرو سخت طرفدار ادبیات مدرن بوده و بارها و بارها می توان اندیشههای مدرنیستی برای بهبود و تغییر محیط ـــ برای کنار گذاردن برخی سنتهای قدیمی (برگرفته از فلسفهی رنه دکارت؟) (پرو پرچمدار ادبیات جدید بوده که آن زمان در برابرِ سبک کلاسیک قرار داشت) را در سرودهها، نوشتهها و قصههای پریانَش حس کرد، چگونه میتوانسته با این ادبیاتِ وحشت آور برای بچهها (قصهها اغلب خلاصه شده و با سلیقهی عامه سازگار شده تا مثلاً کودکانِ آن دوران ـــ قصه را به آسانی بخوانند) ـــ یک جور نوگرایی را بابِ آن دوران کند؟
سفید برفی حکایت دیگری بوده که در واقع یک افسانهی ۱۰۰٪ قرن هشتم میلادی آلمانی است (البته این داستان نسخهای دیگر نیز داشته که آن را همان باسیلِ ایتالیایی نوشته است، در آن داستان، یک پری به جای ملکه قرار دارد)، سفید برفی توسط ملکهی آن سرزمین (نامادری سفید برفی ۷ ساله) ـــ به مورد ظلم قرار گرفته و از یک شکارچی میخواهد تا سفید برفی را کشته و برای اثبات آن ـــ جگر و شُشهای وی را برایَش بیاورد، شکارچی جگر و شُشهای یک خوک را برای ملکه آورده و ملکه با شادمانی از مُردنِ سفید برفی ـــ با ولع تمام جگر او را خامخام میبلعد، اما ملکهی بد ذات متوجه میشود که سفید برفی هنوز زنده بوده و به همین خاطر ـــ باز قصدِ جانِ این دختر را میکند، ملکه یک سیب سمی به وی خورانده و او را به خوابِ مرگ میفرستد، کوتولهها جسد وی را در تابوتی قرار داده و در باغ نگه میدارند، سرانجام شاهزادهای هنگام عبور ـــ دلباختهی او شده و وی را به قصر منتقل میکند، حین حرکت، قطعهای از سیب جادویی که در گلوی سفید برفی گیر کرده ـــ بیرون افتاده و او به هوش میآید، پایانِ زندگی ملکه ـــ دهشتناک است، در مراسمِ ازدواجِ سپید برفی با شاهزاده ـــ ملکه وادار به پوشیدن کفش آهنی گداختهای شده و مجبور به رقصیدن شده تا از پای در آمده و بمیرد.
باز همان صحبتها و پرسشهای اولیه مطرح میشود، گاه احساس میکنم که نویسندگانِ این ادبیات رحم و شفقت نداشته و به بدترین وجهی میخواستند به کودکان درس دهند، اما یادِ داستان لکلک و خرچنگ از کتابِ پنجه تنتره (شامل مجموعهای از حکایات حیوانات که به صورت منظوم و منثور در یک قالب داستانی که جنبهی اخلاقی دارد تنظیم شده و اساس کتاب کلیله و دمنه فارسی و عربی است) میافتم، آخر داستان ـــ خرچنگ که از مرگ دوستانَش (توسط لکلک) ناراحت شده بود، چنگالهایَش را در گردن لکلک فرو برد، لکلک بالبال زده ـــ سعی کرده خودش را نجات بدهد، اما فایدهای نداشت، خرچنگ آن قَدر گردن او را فشار داده تا لکلک بر زمین می افتد، خرچنگ سَرِ او را از تَنَش جدا کرده و...
انگاری ادبیاتِ شرق نیز از لحاظِ خوفناک بودن ـــ چندان دستِ کمی از ادبیاتِ کودکانه غرب ندارد، به راستی این شیوهی نگارش چرا دیگر (و یا کمتر) به موردِ قبولِ کارشناسانِ امر نیست؟ آیا این کتب دیگر پاسخگوی دورهی رشد و نیازهای بچهها نیست؟ آیا با نوشتنِ داستانهای واقعگرایانه (موضوعاتی مانند جنگ و قحطی، اپیدمی و مرگ، جدایی پدر و مادر، عشق و شکستِ عشقی) که بازتاب دهندهی احساسات، درگیریهای زیستی و اجتماعی بچهها بوده ـــ به هدفمان که همانا گنجایشهای شناختی و ویژگیهای رشدی را در آنها بوجود می آورند ـــ رسیده و به آنها درسی کارساز می دهیم؟
قضیه به اندازهی کافی پیچیده به نظرم میآید، باید به روی آن بیشتر فکر کرده تا ببینم چه چیزی به سودِ دخترم است، تخیلاتِ سبکِ برادرانِ گریم و یا حکایاتِ واقعی روز،... گرگِ شرور و ملکههای بد ذات را پشتِ سر ـــ در تاریک آبادِ خویش رها کرده و از سرداب زود به بیرون میآیم.
بهار ۲۰۲۱ میلادی، پاریس.
شراب قرمز عزیز موضوع جالبی را مطرح کردی ، شاید خلاء قانون و ناهنجاریهای اجتماعی نویسنده را مجاب کرده تا با بوجود اوردن ترس در داستان نوعی بازدارندگی در کارها و ایمنی برای کودک بوجود بیاره ، مثلا همه ما ایرانیها با این جمله که فلان کار را نکن لولو میاد اشنا هستیم ، البته روانشناسان کودک دلایل انرا بهتر میدانند ، امیدوارم لحظات شادی را با کوچولو داشته باشید ، سپاس از نوشته و ریز بینی شما
شراب سرخ عزیز،
نکته بسیار جالبی رو مطرح کردی. راستش من با اصل این داستانهای کودکانه که اینقدر وحشیانه نوشته شده هیچ آشنایی نداشتم. واقعا برام عجیب و در عین حال تاسف انگیز بود که این مطالب رو خوندم.
ممنون که اینقدر تحقیق کردی و انتقادت کاملا به جاست.
یادم هست وقتی ۸-۷ ساله بودم، مجموعه کتابهای "قصههای خوب برای بچههای خوب" رو دریافت کردم که متاسفانه نویسنده ش چندین سال پیش در نهایت فقر و تنگ دستی از دنیا رفت. اسمش رو هم فراموش کردم اما گویا سواد آکادمیک نداشته و از با سوادهای قدیم بوده که با خوندن کتابهای کتاب فروشی هایی که در آنجا کار میکرده، فرهنگ والایی به دست آورده بود.
اینها بنظرم ۵ جلد بودند (یا هفت تا) که از داستانهای مثنوی مولوی، کلیله و دمنه، داستانهای قرآنی.... و دو تای دیگه که یادم نیست، جمع آوری شده بودند.
نصف فرهنگ امروز من، از خواندن همون داستانها به وجود اومده. واقعا عالی بودن.
اگر امکانش رو پیدا کردی، حتما حتما اون کتابها رو پیدا بکن.
من خودم خریدارشون هستم، ولی پیدا نمیکنم.
هیچ نشانه ی از توحش غربی (و یا شرقی) در اون دستانها نخواهی دید.
بسیار جالب و اموزنده هستند.
سلامت باشی
میم نون عزیز، قانون کاری به کارِ این سبک نوشتار نویسی نداشته ـــ مگر اینکه کلیسا با آنان در میافتاده است، از جایی کاملا مشخص است که گاهی مردمانِ وابسته به کلیسا از این سبک ادبیات کاری حمایت کرده ـــ بلکه مردم را از عاقبتِ کارِ بدشان (به خیالِ آنها بد!) آگاه کند.
مقدار ناهنجاریهای اجتماعی در آن زمان آنقدر بالا بوده که حتی دین نیز نمیتوانسته در این مردم نفوذی داشته باشد، نمونهی آن تعدادِ بیشمارِ جنگها در اروپای مرکزی سرِ همین مسائلِ اخلاقی بوده است که همیشه زنان و کودکان آسیب میدیدند.
به طور کلی تهدید با لولو یا لولوخورخوره در مورد کودکان خردسالی کاربرد داشته که از خوردن وعدههای غذایی خود، امتناع میورزند، در تمامِ اروپا نیز به همین طریق بچه را میترسانند (بچههای بی خواب، آنهایی که مطیع و فرمانبردار نیستند)، هیچگاه نمی توانم با دخترم این چنین کنم!
سپاس از اینکه به بحث وارد شدی.
سوری جانم، قصههای خوب برای بچههای خوب مجموعه کتابی است به قلم مهدی آذر یزدی که در آن داستانهای کهن را برای کودکان و به زبان کودکانه، بازنویسی کرده است، دخترم باید بزرگتر شده تا بتواند آن را بفهمد، حتما مجبور خواهم بود علاوه بر خواندن ـــ آن را نیز برایش ترجمه کنم.
سوری عزیز، در متنِ فرانسه قضیه را بیشتر شرح داده و آنچه را که در اینجا می خوانی فقط خلاصه و ساده نویسی شدهی یک نوشتارِ ۴ صفحهای است، قصدم آشنایی دیگران با اصلِ این ادبیات است، امیدوارم در این راه موفق باشم.
سپاس که واردِ بحث شدید.
بسیار مطلب جالبی رو مطرح کردین شراب عزیز
مرسی ردواین جان.
مطمئنم که مقاله فرانسوی خیلی جامع و کامل هست.
اگه کتابهای قصههای خوب برای بچههای خوب رو پیدا کردی، لطفا به من هم بگو، خریدارم.
با سپاس فراوان از شراب سرخ عزیز. سوری جان, مجموعه "قصه های خوب برای بچه های خوب" به نگارش مهدی آذریزدی شامل ۸ جلد به شرح زیر است.
این داستان ها را میتوانی بطریق PDF از اینجا دانلود کنی.
این قضیه بسیار جای کار و موشکافی داره. شما پدری دلسوز و روشنید و لیلا خوش اقبال.
یادمه چند سال پیش، آقایی همین آسیبشناسی رو درباره انیمیشنهای دهه شصت ایران انجام داده بود که در اونها معمولن، تک والدی یا جستجو برای پدر یا مادری گمشده، تم غالب بود. به این علت که دهه شصت ایران، فضای جنگ بود و بچهها جسته گریخته باید با از بین رفتن پدرها در جبهه یا مادرها در مناطق جنگزده، دستکم از نظر روانی کنار میومدند.
خدا میدونه چقدر پای تلویزیون لعنتی ۲ کاناله اشک میریختیم! واسه هاچ زنبور عسل. واسه نل. واسه آنت و دنی و لوسین. واسه الدورادو. یا واسه افسانه توشیشان! بزرگترهامون هم که با سریال اوشین (سالهای دور از خانه) که من-درآوردی جمهوری اسلامی بود و کل ماجرا یه جور دیگه رقم میخورد.
با اینحال، همین کارتنهایی که نقبی به دنیای تلخ میزد، باعث شد بچههای شصت با همون ترومای جنگ و جدال برای زندگی، بالغتر با مسائل روبرو بشن. یا لاقل من اینطور میدیدم...
درود آقای شمیران زاده. لذت بردم
مرسی فرامرز جان
نمیدونم چطور ازت تشکر کنم.
هم از شما و هم از اون کسی که این داستانها رو بصورت الکترونیکی در دسترس همه قرار داده.
البته داشتن خود کتابها با همون جلد و نقاشیهای قشنگش، هم لذت دیگه ی داره.
یک دنیا ممنونم.
ونوس جان
میدونی که این شراب سرخ عزیز ما اصلا اسم فامیلش شمیرانزاده نیست :))
ولی عاشق محل بچه گی هاش هست و خودش رو ملقب به شمیران زاده کرده اینطوری
ممنون فرامرز جان، امیدوارم که آثار همچنان کودکانِ ایرانی را به خود جلب کند.
ونوس عزیزم، قطعاً متوجه شدی که این نوشته خلاصه و ساده نویسی شده است تا کاربرانِ گرامی به راحتی با اصلِ قضیه رابطه برقرار کرده و آن را درک کنند، کج روی های اجتماعی در اینجا به پایان نمی رسند، این تنها قسمتی از تحقیقِ من به روی بی نظمهای متعددی بود که از دورانِ کودکی تا به حال شاهدِ آن هستم.
ممنون که به نوشتهی توجه کردید، پاینده باشی.
انگشت روی مطلب حسّاس و قابل بحثی گذاشته اید، جناب شراب سرخ. من هم کتابی برای کودکان دارم برای سنین از ۶ به بالا. زمانی که دختر شما به این سنّ رسید خبرم کنید تا تقدیمش کنم. کتاب برگرفته از شاهنامه و داستان باربَد ، موسیقی دان زمان خسرو پرویز است. مشخّصات کتاب:
The Green Musician
Retold by Mahvash Shahegh
Illustrated by Clair Elwart
Publisher Wisdom Tales
لطف دارید، ممنون از این کتاب که معرفی کردید، سپاس.