عمومی

عضو از ۵ شهریور ۱۳۹۹
پس گرفتن خانه ی آبا و اجدادی

دسته: تعیین نشده
زمستانِ سخت اروپا در ایران!

دسته: تعیین نشده
قهرمانان نمیمیرند، این جمهوری اسلامیست که میمیرد

دهههشتادیها چه میگویند و چه میخواهند؟
بیش از صد روز از اعتراضات در ایران گذشته است. نسل دههی هشتاد، معروف به نسل z حضور پررنگی در این اعتراضات دارد؛ نسلی که پیش از این، بهرغم تفاوتهایش، از سوی جامعه و حکومت جدی گرفته نمیشد. در یک دههی گذشته بارها نشانههایی از متفاوتبودن این نسل بروز کرده است. وقتی گروهی نوجوان و جوان در اوایل دههی نود برای آببازی در پارک «آب و آتش» تهران جمع شدند یا وقتی چند نفر موزیکویدئوی «هپی» را در پشتبام خانهای در تهران ضبط کردند، همه به یک چوب رانده شدند، پلیس وارد شد و چند نفر را دستگیر کرد و گفت ماجرا تمام شده است.
شش سال پیش، در خرداد ۱۳۹۵ وقتی دوسههزار دانشآموز در مجتمع تجاری کوروش در غرب تهران جمع شدند تا پایان امتحانات را جشن بگیرند، همه شگفتزده شدند اما حکومت برای متفرقکردن آنها به پلیس متوسل شد. هیچکس نپرسید که این نوجوانان چطور یکدیگر را پیدا کردهاند و چطور در یک روز و ساعت معین یک جا جمع شدهاند و چرا...
در سیام تیر امسال نیز گروهی از پسران و دختران نوجوان شیرازی بعد از یک فراخوان اینترنتی در بلوار چمران شیراز جمع شدند تا با هم بازی کنند اما لطفالله شیبانی، فرماندار شیراز، گفت که «ده نفر از عوامل اصلی بازداشت شدند. با بررسیای که انجام دادیم و بر اساس اقدامات ضابطین قوهی قضائیه و نیروی مقتدر انتظامی متوجه شدیم که مراسمی که برگزار شده، با طرح و برنامه بوده است. بدون تردید این حرکات و برنامهها با قصد شکستن احکام و هنجارهای اجتماعی، دینی و ملی انجام میشود.»
کتاب تراژدی در تازهترین شمارهی خود (شمارهی ششم) گزارش تحقیقیِ مفصلی دربارهی «تفکرات، خواستهها، تفریحها و آرزوهای نسلz و دهههشتادیها در ایران» منتشر کرده است، زیر عنوان «صبح بهخیر ایران». ولی خلیلی، گردآورندهی این گزارش، ضمن بررسیِ روند تاریخی و پژوهشهای میدانی دربارهی این نسل، با چند نوجوان و جوان و معلم گفتوگو کرده است که صدای آنها در لابهلای گزارش شنیده میشود. آنچه در اینجا آمده، خلاصهی نظرات و دیدگاههای چند تن از این افراد است.
باران، سال دوم دبیرستان: آیندهای برای خود نمیبینیم
باران، متولد ۱۳۸۵، یک دختر نسل z است که در یک خانوادهی طبقهی متوسط بزرگ شده است. او دربارهی خود و همنسلیهایش میگوید:
دهههشتادیها مهربون و شجاع هستن و اون چیزی رو که تو ذهنشون هست مطرح میکنن و اگر صحبتهاشون دردسری هم ایجاد کنه، به جون میخرن؛ حق طبیعیِ هر آدمی هست که حرفش رو بزنه و از چیزی هم نترسه. ما دهههشتادیها اهل کار گروهی هستیم و کلاً روحیهی آزادیخواه داریم، خونگرم و بامعرفتیم. نه اینکه چون خودم دهههشتادی هستم این حرفها رو بزنم، نه، چون تو دوستام و اطرافم میبینم، میگم. ما معمولاً پشت هم هستیم و خیلی زود هم همدیگر رو از طریق وب و شبکههای اجتماعی پیدا میکنیم.
او میگوید بچههای دهههشتادی اصولاً بیشتر از درسخواندن و هر کار دیگری در یوتیوب و تیکتاک و... میچرخند و کلیپهای مختلف تماشا میکنند.
باران شانزدهساله میگوید:
به نظرم صددرصد دهههشتادیها مثل خودم آیندهای رو اینجا برای خودشون نمیبینن و خیلیهاشون به فکر مهاجرت هستن. همهی دوستهای من کلاس زبان میرن و دارن آلمانی، فرانسه، انگلیسی یا حتی ترکیِ استانبولی و کرهای میخونن که بعد از دیپلم یا لیسانس، پذیرش تحصیلی بگیرن و از ایران برن.
او میگوید: «خودم رو دوست دارم زندگی کنم.» مکث میکند و باز میگوید: «چرا اصلاً نباید خودم باشم؟ چرا اینقدر تفاوت بین زندگی تو ایران و جاهای دیگهی دنیا هست؟»
باران، دختر سال دوم دبیرستان، در جواب اینکه چه دغدغهها و خواستههایی دارد، میگوید:
آرزوی من و خیلی از همنسلیهام فقط زندگیکردنه، یعنی همهی حدومرزهایی که اذیتمون میکنه برداشته بشه و پیشپاافتادهترینش اینه که سرگرمی داشته باشیم، مثل خیلی از تینیجرهای (نوجوانان) کشورهای دیگه که میرن بیرون و تو روابطشون راحت هستن، ما هم آزادیِ خودمون رو داشته باشیم و دائم مجبور نباشیم به کسی جواب بدیم. چرا همهش همه میخوان جلوی تفکرات آدم رو بگیرن؟ من دوست دارم زندگیِ دلخواهم رو داشته باشم.
تعریف او از زندگی دلخواه این است:
بدونم در آینده به جایی که دوست دارم میتونم برسم و روحم خوشحال هست و حالِ جسمم هم خوبه؛ یعنی دارم خودم رو زندگی میکنم. چرا باید یک زندگیِ عادی آرزوی آدم بشه؟ چیزی که ما الان اینجا زندگی میکنیم، یک زندگیِ عادی نیست، چرا اینهمه استرس نسبت به همهچی وجود داره؟ چرا هیچکس نمیتونه برای آیندهاش برنامهریزی کنه؟ >>>
دسته: تعیین نشده
بیدار شویم

اعتراضات ایران؛ محمدمهدی کرمی و محمد حسینی به دار آویخته شدند
بی بی سی: قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده است که محمدمهدی کرمی و محمدحسینی، دو نفر از معترضان بازداشت شده را به دار آویخته است.
این دو نفر در جریان اعتراضاتی که در مراسم چهلم حدیثی نجفی یکی از کشته شدگان اعتراضات در دوازدهم آبان در کرج برگزار شده بود، بازداشت شده بودند.
هیچکدام از این دو نفر طی محاکمه کوتاه و پر ابهامی که طی دوره بازداشت خود با آن رو به رو شدند اجازه داشتن وکیل انتخابی و دسترسی به یک محاکمه عادلانه نداشتند. بر اساس گزارش ها محمدمهدی کرمی از چهار روز پیش برای گرفتن وکیل انتخابی، دست به اعتصاب غذای خشک زده بود.
قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران در پرونده کشته شدن یک نیروی شبه نظامی بسیجی به نام روح الله عجمیان که مجموعا ۱۶ متهم دارد، این دو نفر را به اعدام محکوم کرده بود.
دادستان در این پرونده گفته بود، «روحالله عجمیان جهت کنترل تجمعات و بازگشایی مسیر اتوبان و بدون هیچ ادوات و بدون اینکه کسی چنین ماموریتی به وی محول کند، در راستای کمک به رفع انسداد اتوبان در محل حضور مییابد.»
آیتالله علی خامنهای پیشتر در یک سخنرانی به مرگ روحالله عجمیان اشاره و او را مثالی از «شهدای حافظ امنیت» خواند.
براساس احکام صادرشده اولیه محمدمهدی کرمی و محمدحسینی، «به اتهام افساد فیالارض از طریق ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور، حمله به مامورین حافظ امنیت و جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد که موجب اخلال شدید در نظم عمومی و ناامنی در کشور که منجر به کشته شدن روح الله عجمیان شد» به اعدام محکوم شده بودند.
حکم اولیه این دو از سوی دادگاهی که در استان البرز برگزار شد، ماه گذشته در ۱۳ آذر صادر شده بود. دادگاه ظرف ۶ روز و تنها پس از برگزاری ۳ جلسه رای داده بود.
رسانه های ایران چهار روز پیش به نقل از مدیر روبط عمومی دیوان عالی کشور خبر داده بودند که این دیوان بالاترین مرجع قضایی در ایران است، فرجامخواهی محمد مهدیکرمی و محمد حسینی را موجه ندانسته و حکم اعدام آنان را تایید کرده است.
تلویزیون حکومتی ایران اخیرا در گزارشی بدون ذکر نام، افرادی را به عنوان «قاتلین» روحالله عجمیان نشان داده بود.
در این ویدیو، حاضران در چند جمله تقطیعشده مبنی بر حضور یا مشارکت خود میگفتند.
پخش اعترافات اجباری سنت جمهوری اسلامی ایران از ابتدای تاسیس بوده و به دلیل اینکه ناقض دادرسی معتبر است، همواره با اعتراض نهادهای مدنی و بینالمللی همراه بوده است.
علی شریفزاده اردکانی، وکیل محمد حسینی، اواخر آذرماه اعلام کرده بود موکلش در زندان به شدت شکنجه شده است.
آقای شریفزاده نوشته بود «با سید محمد حسینی در زندان کرج ملاقات کردم روایتش همه اشک بود. از شکنجه ، ضرب وشتم با چشم و دست و پای بسته تا لگد به سر و بیهوشی، از میله آهنی به کف پا و شوکر در قسمتهای مختلف بدن، مردی که اقرارهایش تحت شکنجه بوده و هیچ وجاهت قانونی ندارد.»
پدر و مادر محمد حسینی فوت کردهاند. به همین دلیل خانواده متهمانِ دیگر این پرونده با اعلام این موضوع درباره وضعیت پرونده آقای حسینی اطلاعرسانی می کردند.
مادر و پدر محمد مهدی کرمی، دیگر متهمی که امروز اعدام شده، پیشتر در ویدیویی از مسئولان قضایی خواسته بودند، حکم اعدام پسرشان را لغو کنند.
محمدحسین آقاسی وکیل دادگستری امروز در تویییت خود به نقل از پدرمحمدمهدی کرمی نوشته که حکم اعدام وی در حالی اجرا شده که به وی اجازه آخرین دیدار با خانواده اش داده شود.
آقای آقاسی گفته محمدمهدی کرمی چهارشنبه از زندان خبر داده بوده به دلیل اینکه مانع وکالت وی شده اند، اعتصاب غذای خشک کرده و نوشته «قرار بود اگرموفق به اعطای وکالت شد،اعاده دادرسی را مطرح کنم».
پدر محمدمهدی کرمی پیش از این در مصاحبه با روزنامه اعتماد چاپ تهران گفته بود پسرش به او گفته بود که هیچ یک از اتهاماتی را که به او وارد شده انجام نداده و «به دستهای پینه بسته من قسم خورده»که بیگناه است و دخالتی در آن اتفاق نداشته است.
ماموران وزارت اطلاعات، یک روز پیش از این مهدی بیک از روزنامه نگاران روزنامه اعتماد را که مصاحبه ای با خانواده محمد مهدی کرمی منتشر کرده بود را دستگیر کردند.
به دار آویختن محمد مهدی کرمی و محمد حسینی، چهارمین اعدام دستگیر شدگان اعتراضات اخیر توسط قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران است.
دور جدید اعتراضات در ایران از اواخر شهریور ماه و ابتدا در اعتراض به مرگ مهسا امینی، شهروند ۲۲ ساله در زمان بازداشت توسط ماموران گشت ارشاد آغاز شده است.
محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد دو نفر از معترضان که در تهران و مشهد دستگیر شده بودند، در ماه گذشته به دار آویخته شده بودند.
این دو در یک روند قضایی غیرشفاف، فوری، بدون دسترسی به وکیل تعیینی، اعدام شدند. اجرای ناگهانی این دو حکم اعدام موجی از خشم و انتقاد را در ایران و در جهان برانگیخت.
فعالان حقوق بشر چنین احکام و محاکمی را «قرون وسطایی» میدانند و میگویند حکومت با این اتهامها بدنبال ترساندن معترضان است.
رهبران شماری از کشورهای دمکراتیک هم از اعدام این دو «اعلام انزجار» و عملکرد جمهوری اسلامی ایران را در مواجهه با معترضان محکوم کرده بودند.
از زمان آغاز دور جدید اعتراضات شهروندان ایران به جمهوری اسلامی که اکنون در ماه چهارم خود است، قوه قضائیه، احکام اعدام برای شماری از معترضان دستگیر شده صادر کرده است.
عنوان مجرمانه عمده این احکام، محاربه و افساد فی الارض است. شماری از فقها و حقوقدان به این احکام اشکالات جدی وارد کرده اند.
مرتضی مقتدایی، رئیس پیشین دیوان عالی که در دوره ای دادستان سابق کل کشور بوده گفته است «همه افرادی که حکم محارب دارند، حکم اعدام ندارند. اگر محارب کسی را بکشد، بله حکم اعدام دارد اما اگر فقط تهدید کند و بترساند، هرچند حکم محارب داشته باشد، اما حکم چنین فردی اعدام نیست».
محمدعلی ایازی از فقهای عضو مجمع محققین حوزه علمیه قم هم گفته است «محاربه عبارت است از "کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنها به نحوی که موجب ناامنی در محیط گردد" اینگونه نیست که اگر کسی حق اعتراض به وضعیت موجود دارد، ماموران مانع از اعتراض او شوند و وقتی او میخواهد از حق خود دفاع کند، اسمش را محاربه بگذاریم».
سرکوب اعتراضات در ایران در این دور از اعتراضات با توجه و حساسیت بینالمللی کم سابقهای رو به رو شده است.
شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد با وخیم توصیف کردن وضعیت در ایران یک هیات حقیقتیاب بینالمللی برای ایران تاسیس کرده است.
این هیات قرار است موارد نقض حقوق بشر از شهریور ۱۴۰۱ را به صورت مکتوب برای سازمان ملل تنظیم کند.
احتمال میرود در صورتی که این هیات موارد نقض حقوق بشر را وسیع تشخیص دهد، عوامل درگیر در سرکوب ها، تحت تعقیب بینالمللی قرار گیرند.
دسته: تعیین نشده
برای مردانگی و شرافت

برای علی آقا دایی،
برای مردانگی و شرافت،
برای وطندوستی و شجاعت،
برای شما که همیشه همراه مردم ایران بودید. شما در قلب تاریخی مردم ایران حک شده اید. ایران و ایرانیان به داشتن شما افتخار میکند.
دسته: تعیین نشده
از خون جوانان وطن لاله دمیده

چشمانداز ۲۰۲۳؛ جمهوری اسلامی با «تعمیق اعتراضها» روبهرو خواهد شد
رادیو فردا: خبرگزاری رویترز در روزهای پایانی سال ۲۰۲۲ به بررسی اعتراضات سراسری در ایران پرداخته و چشمانداز آن در سال ۲۰۲۳ را بررسی کرده است.
بر اساس ارزیابی این خبرگزاری، «روند و شرایط انقلابی» در سال آینده میلادی ادامه خواهد یافت و در صورتی که هیچیک از طرفین عقبنشینی و یا سازش نکنند اعتراضات گسترش خواهد یافت.
مرحله جدیدی از بحران در جمهوری اسلامی
اعتراضات گستردهای که با جانباختن مهسا (ژینا) امینی در بازداشت گشت ارشاد در روز ۲۵ شهریور آغاز شد، ایران را وارد مرحله جدیدی از بحران بین جامعه و نظام جمهوری اسلامی کرده است.
خانواده امینی میگویند دختر آنها پس از بازداشت در روز ۲۲ شهریور توسط ماموران گشت ارشاد بهدلیل آنچه که «عدم رعایت مقررات حجاب اجباری» خوانده شده، مورد ضربوشتم قرار گرفت و در قرارگاه پلیس بیهوش شد. او به اغما فرو رفت و سه روز بعد در بیمارستان جان باخت. مقامات جمهوری اسلامی میگویند دلیل مرگ او بیماریهای قدیمی و پیش زمینهای بوده است.
جانباختن مهسا امینی به خیزشی برای بیان اعتراضات و نارضایتی مردم ایران از مشکلات گوناگونی نظیر کنترل شدید فضای سیاسی و اجتماعی کشور، وضعیت بد اقتصادی و تبعیض علیه اقلیتهای قومی بدل شد.
مقامات جمهوری اسلامی که با شدیدترین بحران مشروعیت نظام از سال ۱۳۵۷ مواجه هستند تلاش کردهاند اعتراضات گسترده و مداوم چهار ماه اخیر را به اقدامات «اغتشاشگرانه افراد وابسته به قدرتهای خارجی» و یا «تجزیهطلبی» اقلیتهای قومی ایران نسبت دهند.
این ادعاهای جمهوری اسلامی بهدلیل همبستگی بین اقشار گوناگون و اقلیتهای مختلف قومی که همه خواستار سرنگونی حکومت اسلامی هستند نقش برآب شده است. در اکثر شهرهای ایران، معترضان در دفاع از اقلیتهای قومی و ساکنان نواحی مختلف ایران شعار میدهند.
اقشار و گروههای سنی گوناگون در این اعتراضات شرکت دارند و در شعار سرنگونی حکومت وحدت نظر دارند. تعداد قابل توجهی از دختران و زنان با برداشتن روسری و آتش زدن آن در تجمعات اعتراضی مخالفت خود را با حجاب اجباری به نمایش گذاشتهاند.
حاکمان ایران مجموعهای از «آنارشیستها، اغتشاشگران، تروریستها و عوامل وابسته به قدرتهای خارجی» را مسئول رهبری این اعتراضات معرفی کردهاند.
سایت خبری «هرانا» که با حمایت از معترضان اخبار اعتراضات را جمعآوری و منتشر میکند، اعلام کرده که تا روز ۳۰ آذر، ۵۰۶ نفر از معترضان از جمله ۶۹ کودک کشته شده و هزاران نفر نیز بازداشت شدهاند.
به گفته این خبرگزاری، تاکنون ۶۶ مأمور نیروهای امنیتی و انتظامی نیز کشته شدهاند.
در هفتههای اخیر بیش از ۱۰ نفر از افراد بازداشتشده به مجازات اعدام محکوم شده و دو نفر از آنها به دار آویخته شدهاند.
دولتهای غربی، نهادهای مدافع حقوق بشر، کارشناسان مستقل سازمان ملل و حتی دبیرکل این نهاد سرکوب خشن معترضان، بازداشتهای گسترده و صدور حکم اعدام برای بازداشتشدگان را محکوم کردهاند >>>
دسته: تعیین نشده
تشریح آناتومی آخوند در جمهوری اسلامی...

دسته: تعیین نشده
آزادی

تهدید جمهوری اسلامی به انسداد همیشگی اینستاگرام و واتساپ
رادیو فردا: رسانههای ایران از «پایان مهلت» مقامهای جمهوری اسلامی به شرکت متا خبر دادهاند.
این رسانهها به نقل از مقامها گزارش دادهاند که اگر به درخواست تهران برای معرفی نمایندهای از سوی شرکت متا در ایران پاسخ داده نشود، فیلتر بودن دو اپلیکیشن اینستاگرام و واتساپ در کشور همیشگی خواهد شد.
همزمان با آغاز سرکوب اعتراضات جاری در ایران، مقامهای جمهوری اسلامی شبکه اجتماعی اینستاگرام و پیامرسان واتساپ را که متعلق به شرکت آمریکایی متا هستند، فیلتر کردند و خواستار معرفی یک نماینده از سوی این شرکت در ایران شدند.
روزنامه همشهری چاپ تهران روز یکشنبه ۲۷ آذر نوشت که مرکز ملی فضای مجازی دو نامه به شرکت متا، یکی با ایمیل و یکی «به صورت فیزیکی»، فرستاده که مهلت تعیینشده در نامه دوم نیز اکنون به پایان رسیده است.
این روزنامه به نقل از ابوالحسن فیروزآبادی، رئیس این مرکز اضافه کرد که «عدم پاسخ متا به نامه ایران مقدمهای برای فیلتر قانونی اینستاگرام بهحساب میآید».
آقای فیروزآبادی درباره سرنوشت اینستاگرام و واتساپ در ایران به خبرنگاران گفته است: «تا الان مجوزی برای بستن اینستاگرام در هیچجا به تصویب نرسیده است. آن چیزی که منجر به محدودسازی دسترسی به پیامرسانهای متا شده، درخواست شورای امنیت کشور بوده و به شرایط خاص امنیتی کشور برمیگردد.»
او تاکید کرده که ادامه فعالیت این دو اپلیکیشن در ایران «نیاز به مجوز قانونی دارد».
خبرگزاری مهر روز شنبه ۲۶ مهر نوشت که مجوز قانونی یا باید طبق روال در کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه صادر شود یا یک قاضی یا مرجع عالی مانند شورای عالی فضای مجازی یا شورای عالی امنیت ملی درخواست آن را بدهد «که تاکنون چنین مجوزی در هیچ کجا در این باره به تصویب نرسیده است».
درخواست برای معرفی یک نماینده از سوی شرکت متا در ایران در حالی است که سال ۱۳۹۶ شورای عالی فضای مجازی مصوبهای را در راستای محدود کردن فعالیت پیامرسانهای خارجی تصویب کرد که بر اساس آن، این پیامرسانها ملزم به داشتن نماینده در کشور هستند >>>
دسته: تعیین نشده
اعتصاب عمومی

بازداشت نزدیک به ۳۰ هزار نفر در دو ماه، تشکیل کمیتههای مجازی برای «مجازات سلبریتیها»
رادیو فردا: بخشی از مجموعه بولتنهای محرمانه خبرگزاری فارس برای حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران، حاکی از این است که در جریان اعتراضات اخیر در ایران «۲۹ هزار و ۴۰۰ نفر» بازداشت شدهاند.
بررسی رادیوفردا از این بولتنهای «ویژه» نشان میدهد که در حال حاضر از این تعداد، «دو هزار نفر» همچنان در زندانها هستند و برای «۱۵۰۰ نفر» نیز کیفرخواست صادر شده است.
این در حالی است که سازمانهای حقوق بشری، شمار بازداشتشدگان را به طور تخمینی ۱۸ هزار و ۱۹۵ نفر عنوان کرده بودند و خبرگزاری هرانا اعلام کرده که تاکنون موفق به شناسایی هویت سه هزار و ۴۴۶ نفر از آنها شده است.
پیشتر روزنامه اعتماد با بررسی جغرافیایی و آماری ویدئوها و اخبار اعتراضات «زن زندگی آزادی» و ترسیم نقشه پراکندگی آن نوشته بود این اعتراضات به جغرافیای خاصی محدود نیست.
گروه هکری بلکریوارد، پس از هک وبسایت و سامانه داخلی خبرگزاری فارس، به دهها بولتن دست یافت که در این خبرگزاری وابسته به سپاه و برای فرمانده این نهاد نطامی تهیه شده بود و آنها را منتشر کرد.
این بولتنها حاوی اطلاعات محرمانه درباره موضوعات مختلف از جمله اعتراضات سراسری پس از مرگ مهسا امینی در بازداشت پلیس امنیت اخلاقی است.
نویسندگان این بولتنها نوشتهاند از میان بازداشتشدگان «۱۱۵ نفر» نظامی بودند، اما اشاره نشده که آنها در کدام سازمان نظامی مشغول بودند.
آن طور که در این بولتنها آمده، «تنها ۱۰ درصد» از بازداشتشدگان، از اعضای گروههای شناخته شده سیاسی مخالف جمهوری اسلامی بودند و «۹۳ درصد» آنها اصلا سابقه حضور در هیچ اعتراضی را نداشتند.
این آمار فراگیری گسترده اعتراضات در میان اقشار و گروههای شغلی و قومی در ایران را نشان میدهد که در حال حاضر دستکم ۱۱ هفته به طول انجامیده است.
بررسیهای تهیهکنندگان این بولتنها بر اساس آمار محرمانه این بوده که «۶۵ درصد» از خانواده بازداشتشدگان «چادری» هستند که در این مدت به طور مکرر تصاویر و ویدئوهایی نیز از آنها در جمع معترضان و نیز در حال شعارنویسی منتشر شده بود.
از موارد برجسته در این بولتنها این است که شماری از معترضان بازداشتشده از منسوبان خانوادههای وابسته به امامان جمعه و مقامهای سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی، کارمندان دولت و خانوادههای «شهدا» هستند >>>
دسته: تعیین نشده
مرد و زن

کودکانههای «زن، زندگی، آزادی»؛ روایتهایی از کودکان در اعتراضات سراسری ایران
به زنی فکر کن/ که در کنار پنجره/ ایستاده است/ سعادتمندانه/ لالایی میخواند/ و کودکی که میچرخاند/ آنها بوی جنگ را/ که در لباس/ سبز و قهوهای/ به رنگ/ کشتزارهایشان در آمده/ و به آرامی از/ تپهها بالا میخزد/ احساس نمیکنند...
اینها سطرهایی از شعر «چرا جنگ هرگز فکر خوبی نیست»، سرودهی آلیس واکر، برندهی جایزه پولیترز، است.
رودخانهای آبی، لکلکهایی سفید، دهکدهای آرام و کودکانی که در چمنزار فلوت مینوازند؛ سطرهای شعر از آب رودخانه میگذرد و خبر از مرگ را به کودکان و مادران میدهد.
در ایران هم در روزی شبیه به همین روزها دامنهی اعتراضهای سراسری، نارضایتی، مرگ، تهدید و شکنجه از خیابانها و دانشگاهها گذر کرد و به کلاسهای درس کودکان و بازیهای آنها رسید. آمارها نشان میدهد که از ابتدای اعتراضات سراسری، پنجاهوهشت کودک کشته شدهاند. یکی از خردسالترین آنها هشت سال داشته است، دختر بلوچی که در راه بازگشت از مدرسه در اثر اصابت گلوله در آغوش خواهرش جان داده است. از سوی دیگر، در فضای مجازی تصاویری از کودکانی را دیدهایم که بر مزار والدین جانباختهی خود شیون میکنند. در یکی از این تصاویر دختر خردسالی در مهاباد را میبینیم که بر مزار مادرش که بر اثر اصابت گلوله از دنیا رفته است، چنگ در خاک میزند و به دنبال مادرش میگردد. از این منظر، هر روز تماشاگر کودکانی هستیم که آشوب اعتراضات و ناامنیها بر جهان کودکانهشان آوار شده، اما این ماجرا سویهی مغفول دیگری هم دارد و آن تصویری است که کودکان از اعتراضات، از مرگ و از خیزش «زن، زندگی، آزادی» دارند. برای آگاهی از دیدگاه کودکان و روایتهایشان از اعتراضات سراسری در ایران به سراغ نقاشیها و نامههای شماری از آنها رفتهام و با بعضی از مادران و معلمهای کودکان خردسال مصاحبه کردهام.
روایت اول:
مادر یک کودک نه ساله
«از وقتی اعتراضها شروع شد ما مدام در خانه اخبار را از شبکههای مختلف و فضای مجازی دنبال میکردیم و هر لحظه پیگیر تظاهراتهای مردمی و آمار کشتهشدگان بودیم. خیلی ناراحت بودیم اما راستش را بخواهید اصلاً توجهی نداشتم که این اخبار چه تأثیری میتواند روی بچهام بگذارد. بچهی من کلاس سوم است و در تمام این مدت شاهد همهی خبرها بود، تا اینکه هفتهی قبل یک روز صبح مدیر ساختمان به من زنگ زد و گفت: «بچهی شما یک نقاشی با شعار "زن، زندگی، آزادی" و "مرگ بر دیکتاتور" آورده و در ورودی ساختمان با چسب روی دیوار نصب کرده. من و همسایهها تصمیم گرفتیم که نقاشی همانجا بماند تا ما هم هر روز آن را ببینیم اما لطفاً مراقبش باشید، اوضاعِ بیرون و مدرسهها خطرناک است.»
روایت دوم:
معلم یک مدرسهی ابتدایی
«من و دو نفر از معلمهای کلاس چهارم و پنجم ابتدایی هر روز شعارهایی را که بچهها با گچ و مداد روی در و دیوارِ کلاس یا میز و صندلیها مینویسند پاک میکنیم. میترسیم. وقت و بیوقت بدون خبرِ قبلی از حراست آموزش و پرورش آدم میفرستند توی مدسهها تا اوضاع را بررسی کنند. ما هم نگرانیم که نوشتهها را روی در و دیوار ببینند و برای بچهها یا خانوادهها دردسر درست کنند. مدیر مدرسه از ما خواهش کرده به بچهها اجازه بدهیم که احساساتشان را توی کلاس خالی کنند، چون بیرون از مدرسه برایشان خطرناک است. من از دانشآموزهایم خواستم دربارهی «زن، زندگی، آزادی» نامه بنویسند و بعد نامهها را با صدای بلند برای هم بخوانند. بچهها از شرایط این روزها خیلی احساساتی شدهاند و در نامههایشان به کشتهشدن مردم اعتراض میکنند، از آزادی حرف میزنند و از حق انتخاب. برایم عجیب است، اینها سنشان خیلی کم است و توضیح این چیزها هم برای ما سخت است. نمیتوانیم جواب درست بدهیم و آنها هم قانع نمیشوند. ما فقط معلم هستیم، روانشناس نیستیم، هیچکس هم نیست به ما راهنمایی بدهد که چطور با این بچهها رفتار کنیم، چطور این مرگها و ناآرامیها را برایشان توضیح بدهیم. من واقعاً چیزی به ذهنم نمیرسد.»
روایت سوم:
مادر یک کودک هشت ساله
«دخترم خیلی پیگیر حوادث اخیر است. چند روز سعی کردم که فضای خانه را آرام نگه دارم، تماشای اخبار را ممنوع کردم و به همسرم گفتم بیشتر مراقب باشد و اخبار را به جای تلویزیون، از فضای مجازی و گوشی تلفنش دنبال کند. اما دخترم بعد از دو روز اعتراض کرد و گفت که با دوستانش در مدرسه حرف زده و آنها اخبار را میبینند و فقط او بیاطلاع بوده از جریانات. گفت من حق ندارم حقیقت را از او پنهان کنم! خیلی تعجب کردم، باورم نمیشد که یک بچهی کلاس دومی این را بگوید. نمیدانستم چه بگویم، خودم را از قصد عصبانی کردم و گفتم که تو بچهای و این چیزها برای سن و سال تو خوب نیست. آن شب از اتاقش بیرون نیامد، فردا صبح وقتِ رفتن به مدرسه، صورتش را بوسیدم اما رویش را برگرداند. گفتم چرا با مادرت قهری؟ بدون اینکه مکث کند، گفت: من دلم میخواد مثل دخترهایی که روسریشان را آتش میزنند این مقعنه را بسوزانم و شجاع باشم. دوست ندارم مثل تو باشم که توی خانه قایم شدی.
من بهعنوان یک مادر و یک زن واقعاً جوابی برای بچهی هشت سالهام نداشتم. منطق من به درد او نمیخورد، فضای دوگانهای شده و دارد از کنترل ما پدر و مادرها خارج میشود. بچهها بیشتر با هم حرف میزنند و از ما فاصله گرفتهاند...» >>>
دسته: تعیین نشده