عمومی

عضو از ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۲
حامد اسماعیلیون خطاب به همسرش پریسا

پریسای عزیزم، بیست روز دندان بر جگر فشردم. پریسای عزیزم بیست روز در این تونل سیاهِ وحشتناک خون دل خوردم و دم نزدم. پریسای عزیزم بیست روز از درد و اندوه و استرس در آن شورهزار، در آن شهر سیمانی، در جمعِ مردمانی دلشکسته با لبهای بسته با مشتهای گرهکرده، غرق در ناتوانیِ خویش، فریادم را فروخوردم تا کسی صدایم را نشنود.
پریسای عزیزم، به خاطر تو، به خاطر برگرداندنِ تو و دخترمان ریرا به تورنتو بیست روز خفقان گرفتم. ساکت ماندم و بر اظهارنظرهای دولتیانِ یاوهباف، لاطائلاتِ آدمکشها و ترشحات چرکین دهانهای بدبو چیزی ننوشتم.
پریسای عزیزم حالا تو اینجایی، پیش خودم. میدانستم چه بر سر جنازهها خواهند آورد. تاریخ این چهل و یک سالِ منحوس را واو به واو میدانم. بساط نماز میت و دوربین و گورستانشان را از بر هستم. میدانستم چگونه خانوادههای بیپناه را در منگنه خواهند فشرد. میدانستم چگونه صاحبعزا خواهند شد و به ریش ما خواهند خندید. دیدیم. همگی در این بیست روز با هم دیدیم. همانطور که در گذشته دیده بودیم.
با دوستان خودم و خودت مشورت کردم. من برای تدفینِ شما به ایران آمده بودم اما ورق برگشت. وقتی به ایران آمدم چیزی برای از دست دادن نبود اما وقتی رسیدم بیرون کشیدنِ شما از دهان هیولاها هدف بزرگم شد. همان ساعت انتشار بیانیهی خفتبار تصمیممان را گرفتیم که شما به کانادا برگردید و من مجریِ این تصمیم بودم.
پریسا جان! جنگیدم، با چشمان اشکبار و قلبی شکسته جنگیدم، آوارهی وزارت خارجهی جهنمیشان در میدان توپخانه شدم، سرگردان در پزشکی قانونیِ متعفنشان در کهریزک، آن طویلهی بیدر و پیکر به این و آن رو انداختم، خودم را حقیر کردم بیچاره کردم تا تو و ریرا برگردید تا سنگها را بردارم و به هدفم برسم. پریسا جان! توش و توانی نمانده است تا روایت آن دو هفتهی جهنمی را بنویسم. غمِ تو غمِ از دست دادنِ تو چاهِ عمیقِ سیاهیست که ته ندارد و مدام غلیان میکند.
اما پریسا جان! نگذاشتم به پیکر پاک تو و دخترمان ریرا اهانت شود. نگذاشتم عمامهبهسرهای فرصتطلب و ژنرالهای جانی با دک و پزِ قرون وسطاییشان بر پیکرت نماز بخوانند. نگذاشتم عزاداران حرفهای، سیاهپوشانِ مادرزاد، مطربان گورخانه و مکبرانِ بدصدا دور شما حلقه بزنند. نگذاشتم تو را بر شانههایشان بگیرند در سلفیهایشان ظاهر شوی کثافتِ مغزشان مشام تو را بیازارد و وهنِ کارناوالِ حقیرشان تو و ریرا را از من ناامید کند.
https://www.instagram.com/p/B731iNtBaUb/
دسته: تعیین نشده
پریسا دهقانی-تفتی دادستان آرلینگتون

«پریسا دهقانی تفتی» در جریان انتخابات ایالتی و محلی آمریکا که روز سهشنبه ۱۴ آبان برگزار شد، توانست به عنوان دادستان کل منطقه آرلینگتون در ایالت ویرجینیا انتخاب شد. آرلینگتون در نزدیکی پایتخت آمریکا قرار دارد.
خانم دهقانی تفتی فرزند روحی و پونه است که به همراه خانوادهاش در کودکی به آمریکا آمد. او تحصیلکرده دانشگاه برکلی در ایالت کالیفرنیا است و لیسانس فلسفه و ادبیات تطبیقی دارد. خانم دهقانی تفتی همچنین از دانشگاه نیویورک در رشته حقوق فارغالتحصیل شده است.
پریسا دهقانی تفتی حدود ۱۲ سال است که در آرلینگتون در ایالت ویرجینیا زندگی میکند. همسر خانم دهقانی تفتی استاد حقوق دانشگاه جورج تاون است و صاحب دو فرزند هستند.
دسته: تعیین نشده
گلشیفته و گوگوش

دسته: تعیین نشده
رافی هم رفت

رافی خاچاطوریان قربانی تروریسم صادراتی رژیم تهران شده بود.
از جنس دکان داران رسانه ای در لس آنجلس نبود.
به گزارش پایگاه خبری امروز نما - رافی خاچاطوریان ( بازیگر و مجری) بامداد امروز (جمعه) چشم از جهان فروبست. رافی مرض قند داشت، و هنگام مرگ ۷۱ ساله بود.
بسیاری در ایران او را با ظهور تلویزیون های ماهواره ای، و از طریق جعبه جادو در کم و بیش ۲۰ سال گذشته شناختند.در دوران اوج تلویزیون های ۲۴ ساعته در لس آنجلس، هر روز با آیلین ویگن در «تلویزیون ملی ایران» NITV برنامه داشت. مثل بقیه سیر و سفری هم در دیگر ۲۴ ساعته کرد ... تا در «تلویزیون کانال یک» شهرام همایون، رافی که کارش در زمینه طنز انتقادی بود، در بخش بازرگانی این تلویزیون، به فروخت جنس و کالا مشغول شد! بگذریم ...
البته رافی کار حرفه ای خود را قبل از انقلاب، با تلویزیون ملی ایران آغاز کرد، و با بازی در مجموعهٔ طنز اجتماعی «آقای مربوطه» به معروفیت رسید.
از برکت سر انقلاب مجبور به ترک خانه و آشیانه خود شد، و در دهه نخست انقلاب، در برنامههای طنز سیاسی و اجتماعی تلویزیون های محلی لس آنجلس، از جمله «جنبش ایران» فرزان دلجو، به عنوان مجری و بازیگر همکاری کرد، تا به سبب مسخره کردن خمینی در «جان نثار» اش،از طرف نیروهای وابسته به رژیم تهران تهدید به مرگ شد.تا آن که در تیر ۱۳۶۷/ جون ۱۹۸۸، درحالی که در یک گردهمایی اعتراضی شرکت کرده بود، مورد حملهٔ یک چریک لبنانی و چند ایرانی هوادار جمهوری اسلامی قرار گرفت. در این حمله، خاچاطوریان شدیداً از ناحیهٔ سر و صورت آسیب دید و یک چشم خود را نیز ازدست داد. وی پس از مورد حمله قرار گرفتن، در نخستین مصاحبه گفت:«دنیای کنونی اونقدرها هم قشنگ نیست که برای دیدنش به دو تا چشم احتیاج باشد.»
رافی در دهه دوم انقلاب، و پیش از ظهور تلویزیون های ماهواره ای، اقدام به تاسیس تلویزیونی محلی در لس آنجلس کرد که پس از چندی تعطیل شد ... چرا که از جنس دکان داران رسانه ای در لس آنجلس نبود. رافی عاشق ایران بود و همواره در تظاهرات ها و آکسیون های اعتراضی علیه رژیم تهران جلو صف بود.
یادش گرامی باد
اگر مایلید در مورد رافی خاچاطوریان بیش تر بدانید، گفتگوی امروز نما را با فواد پاشایی با عنوان «امروز نما بررسی می کند؛ حکایت اپوزیسیون در لس آنجلس» ببینید:
https://www.youtube.com/
دسته: تعیین نشده
فرهنگ فرهی درگذشت

فرهنگ فرهی نزدیک به ۷۰ سال،در مطبوعات، رادیو و تلویزیون مشغول به کار مستمر بود. او کار خود را با سردبیری در مجله هفتگی «روزنه» با همکاری احمد شاملو آغاز کرد.او برنامه ساز برنامه های مختلف در رادیو و تلویزیون ملی ایران قبل از انقلاب بود.از آن جمله می توان «نقشی در آئینه هفته»،«سیری در مسائل روز»، «شگفتیهای جهان درون»،«در پیشگاه مردم»،«در پیشگاه تاریخ» و «جنگ شب» را نام برد.
استاد فرهنگ فرهی در آستانه انقلاب به آمریکا مهاجرت کرد،و قلم را در غربت نیز هرگز به زمین نگذاشت.استاد در رسانه های زیادی از جمله:«ایران تریبون»، «پیام ایران»،«رایگان»،«جنگ»،«نیمروز»،«مجله جوانان» و ... قلم زده است،و در رادیو و تلویزیون های:«تهران»،«ایرانیان»،«جام جم»،«جنبش ایران»،« پارس»، ملی ایران NITV و ... فعالیت داشت. انتشار و سردبیری «مجله جنگ» در اوایل دهه ۹۰ میلادی /۷۰ خورشیدی، از جمله کارهای ماندنی فرهنگ فرهی است.
شایان ذکر است، که پسر استاد فرهی (نیوشا)، در۱۳۶۶/ ۱۹۸۷ در اعتراض به ورود سید علی خامنه ای رئیس جمهوری وقت اسلامی ایران به نیویورک، برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اقدام به خودسوزی کرد، و در گذشت.
دسته: تعیین نشده
علیرضا فغانی از ایران رفت

فغانی سابقه قضاوت در فینال لیگ قهرمانان آسیا، فینال المپیک، فینال جام باشگاههای جهان و دیدار ردهبندی جام جهانی را در کارنامه دارد و در اظهارات خود عنوان کرده برای زندگی و تحصیل فرزندانشان به کشور استرالیا سفر میکند و دیگر در ایران قضاوت نخواهد کرد.
دسته: تعیین نشده
۱۰۰۰ تومانی یک تومان میشود

با مصوبه هیات دولت در رابطه با حذف چهار صفر از پول ملی واحد تومان، ۱۰ هزار ریالی یک تومان جدید خواهد بود؛ یعنی حذف چهار صفر از ریال و سه صفر از تومان.
به گزارش ایسنا، سرانجام بعد از مدتها اما و اگر در رابطه با حذف صفر از پول ملی، امروز هیات دولت لایحه حذف چهار صفر را به تصویب رساند که در این صورت، هر ۱۰ هزار ریالی یک تومان جدید خواهد بود.
در این حالت ۵۰۰ هزار ریال ۵۰ تومان، ۲۰۰ هزار ریال ۲۰ تومان، ۱۰ هزار ریال یک تومان و ۵۰ هزار ریال پنج تومان جدید در واحد پول ملی ایران میشود.
البته این لایحه در دولت مصوب شده و باید برای نهایی شدن در مجلس نیز به تصویب برسد و پس از آن در دستور کار قرار گیرد.
گفتنی است؛ حذف صفر از پول ملی از دهه ۸۰ و در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد مطرح شد که شرایط نامساعد اقتصادی و راهکاری برای پوشش افزایش تورم عنوان شده بود، ولی در نهایت با توجه به مهیا نبودن شرایط از جمله پیش آمدن بحرانهای ارزی و اجرای قانون هدفمندی یارانهها که موجب افزایش تورم شده بود به نتیجه نرسید.
جریان حذف صفر از پول ملی در دولت روحانی نیز چند بار مورد توجه قرار گرفت و زمانی که سیف ریاست بانک مرکزی را بر عهده داشت معتقد بود با وجود اینکه این سیاست مورد تایید بانک مرکزی است، ولی تا زمان فراهم شدن شرایط از جمله ثبات اقتصادی و تورم تک رقمی پایدار برای آن اقدام نخواهد شد.
به هر ترتیب با حضور همتی در ریاست بانک مرکزی موضوع حذف صفر از پول ملی به طور جدی در دستور کار قرار گرفت و با وجود نظرات متفاوتی که از سوی کارشناسان در این باره وجود داشت در نهایت امروز لایحه حذف چهار صفر از پول ملی در دولت به تصویب رسیده است.
لازم به توضیح است که در سری اخیر چاپ چکپولهای ۵۰۰ هزار ریالی از سوی بانک مرکزی، چهار صفر آن با رنگکمتر دیده و عدد ۵۰ پررنگتر دیده میشود که همین موضوع شائبه زمینه سازی برای حذف چهار صفر را در اذهان ایجاد کرده بود.
دسته: تعیین نشده
علینقی عالیخانی (١٣٠٧- ١۳٩٨)

علینقی عالیخانی، از وزرای اقتصاد دهه ۴۰ خورشیدی ایران، نویسنده و ویراستار آثار تاریخی از جمله خاطرات اسدالله علم درگذشت.
آقای عالیخانی در کابینههای اسدالله علم، حسنعلی منصور و امیر عباس هویدا وزیر اقتصاد بود. او همچنین به مدت دو سال رئیس دانشگاه تهران بود.
علینقی عالیخانی (١٣٠٧- ١۳٩٨) از اولین کسانی بود که با داشتن تحصیلات عالی در رشته اقتصاد به عنوان سیاستمدار وارد تشکیلات سیاسی ایران شد. در آن زمان نه تنها در ایران، بلکه حتی در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان هم تخصص اقتصاد در دیوانسالاری بسیار نادر بود و داشتن وزیری اقتصاددان پدیده ای عادی محسوب نمی شد. وزارت اقتصاد که از ترکیب چند وزارتخانه دیگر تشکیل شده بود عمدتا مسئولیت نظارت و هدایت شرایط اقتصادی کشور و حل مشکلاتی را برعهده داشت که در اوایل دهه ۱۳۴۰ گریبانگیر اقتصاد ایران بود.
آقای عالیخانی را میتوان از اولین اعضای بدنه فن سالاری ایران دانست که در دهه بعد به عنوان یکی از کارآمدترین تشکیلات کارشناسی در سطح بینالمللی شهرت یافت.
دوره تصدی او در وزارت اقتصاد (در سال های ٨-١٣٤١) با تصویب و به اجرا درآمدن اصلاحات شاه موسوم به "انقلاب سفید" همزمان بود.
هدف از این اصلاحات به جریان انداختن روند نوینسازی و توسعه ایران بود که طی دهه بعد، تحولات عمیقی را در ساختار اقتصادی و اجتماعی ایران ایجاد کرد. آنچه که این اصلاحات به دست نیاورد، تحولی همسو و متناسب در ساختار و روابط سیاسی بود که سرانجام به نابودی رژیم وقت و همراه با آن، دستاوردهای اقتصادی و اجتماعی پس از انقلاب سفید منجر شد.
آقای عالیخانی از لحاظ فلسفه اقتصادی، نگرشی نوینگرا و متمایل به چپ داشت. بر همین اساس نیز الگوی اقتصادی مورد نظر او، که با اهداف سیاسی-اجتماعی شاه هم انطباق داشت، اساسا شامل تاکید بر توسعه سریع بخش صنعت (و بعدها مجتمعهای کشاورزی - صنعتی) و تبدیل اقتصاد "شبه فئودالی-تجاری" ایران به یک اقتصاد صنعتی پیشرفته بود.
در این الگو، که ملهم از نظریه های توسعه متمایل به چپ آن زمان بود، برنامه توسعه اقتصادی اساسا بر مبنای سرمایهگذاری دولتی و خصوصی در صنایع به منظورایجاد اشتغال برای کارگر مازاد بخش کشاورزی سنتی و در نتیجه، انتقال نیروی انسانی از بخش سنتی به بخش نوین تدوین میشد. با توجه به شرایط ایران و ضعف سرمایه داری خصوصی، انتظار میرفت که ایجاد صنایع سنگین (تولید اقلام سرمایهای و واسطه) و نیازمند سرمایهگذاری زیاد توسط دولت صورت گیرد و زمینه مساعد را برای سرمایهگذاری خصوصی، بدوا در صنایع سبک (تولید کالاهای مصرفی) فراهم کند. امید آن بود که این روند بتواند سرمایه "قفل شده" در بخش تجارت و مالکیت "فئودالی" را که به تازگی از میان رفته بود به سوی تولید صنعتی سوق دهد.
دسته: تعیین نشده