خانه چنین گفت
بیشتر
اکنون و در آستانهی بهار، ذهن ایرانی خواه ناخواه به تعاملی با این پدیده و مفاهیم پیوسته به آن دست میزند، بهویژه اگر این ذهن حاوی ذهنیتی سیاسی و اجتماعی باشد _ و مگر جز این میتواند بود؟ _. از زمانِ برآمدن جنبش «زن، زندگی، آزادی» که تجسم ارادهی ایرانیان برای استیفای زندگی بود، همواره شاهدیم که هر مناسبتی به بهانهای برای بروز شور و شادی جمعی بدل شده است. ایمان آقایاری
"عشق است، زندگیست، سراشیبی نرمیست که میبردت. سپس همین که گمان بردی خوشبختی به تو روی آورده است، غم فرا میرسد و داستان پایان یافته است." فاوست~گوته
#سیرک_انتخابات ترند وضعیت ما نیست. توصیف حال ما، #سیرک_اپوزیسیون از هر نوع است که با مطرح کردن موضوعاتی که قبلا توسط مردم سابیده شدند میخواهد به حیات بیلیاقتی ادامه دهد. سیرک امروز شما هستید که مدافع استمرار شرایطید چون تصور میکنید فرصت برای اقدام، ابدی به نظر میرسد.ایلکای
امسال نمیتوان از هشت مارس گفت و نوشت، بدون آنکه از نرگس محمدی نامی به میان آید. نام نرگس آمیخته به زن و زندگی و آزادی است؛ نه فقط به خاطر جوایز صلح و حقوق بشری که به وی ارزانی داشتهاند، بلکه به این خاطر که از آزادی و حق بی حصر و استثنا برای همه سخن گفته و میگوید. نرگس انعکاس نامهای بیشماری است. ایمان آقایاری
سایهی «هما» و هزاران هزار انسان نامدار و گمنام دیگر بر سر خیزشهای دادخواهانه و آزادیخواهانهی امروز ایرانیان گسترده است؛ خیزشهایی برآمده از اتصال به خشمی مشترک که ناشی از فهم دردهای مشترک است. دریایِ جور و بیداد، گاه و بیگاه اجسادِ قربانیانِ خود را به ساحل میآورد و امواجش ناخواسته بر صورت فراموشی میکوبد.ایمان آقایاری
من زنم و این خیلی بزرگتر از یک جنسیت و آلت لای پاهامه. من زنم و این شکلی از یک مبارزه دائمی، حتی بعد از مرگمه.ایلکای
این اثر یادآور اسارت دستهجمعی ما و همسرنوشتبودنمانست. راه نجاتی از بیرون در کار نیست. همه چیز از درون تهی میشود. وجدان بر وظیفه غلبه خواهد کرد و طومار آیشمنها به هم پیچیده خواهد شد.ایلکای درباره فیلم «شب، داخلی، دیوار»
اگر «نه به اعدام» را خصیصهنمای حرکت امروز ایرانیان علیه استبدادِ مستقر تلقی میکنیم، محصول منطقی آن نمیتواند جز کوششی در جهت برچیدنِ بساط مرگ از تمام سطوح جامعه و محول کردن آن تنها به دست طبیعت باشد.ایمان آقایاری
جمهوری اسلامی به روشنی تجسمِ اگر نه همهی شرارتها، لااقل عمدهی خبایثِ بشری است. این واقعیت، زندگی را برای انسانهایی که در سیطرهی این دستگاه زیسته و میزیند بسی تلخ و طاقتفرسا کرده است. اما از جهتی چنین دورانهایی در تاریخ میتوانند نقاط عطفی باشند که گذر از آنها گسست از بسیاری نکبتها را در پی دارد. این مهم، دست یافتنی است، اگر و تنها اگر وجدانِ عمومی آکنده از خشم و نفرتی عمیق باشد.ایمان آقایاری
البته در برابر این وضعیت میتوان شعر هم سرود و بیانیه هم صادر کرد. میتوان بدون اشاره به هیچ بنیان مادیای به «بیداری» و «قیام علیه اعدام» توصیه نمود، میتوان از سر خشم توام با استیصال شعارهای غلاظ و شداد هم داد اما در نهایت برای مقاومت و مبارزه باید هم در فرهنگ مقاومت و مبارزه زیست، هم به سنت تاریخی مقاومت و مبارزه وفادار بود و هم ابزار مقاومت و مبارزه را ساخت. درست در چنین اوضاعی است که باید بیش از همیشه «۵۷»ی بود.منجنیق
پدرم رویش را به من کرد و گفت: برو آماده شو، میرویم بستنی بخوریم، این بهترین خبر برای من بود. وقتی به گاراژ رسیدم ـــ پدرم گفت در را ببند و بنشین صندلی پشت، شلنگِ آبِ حیاط از پنجرهی جلو به داخلِ ماشین گذاشته بود، اما حواسم به جایی دیگر بود. آن شب قصد داشتم مزهی دیگری را برای بستنی خودم انتخاب کنم، توت فرنگی؟ شکلاتی؟... من، من،... احساسِ خواب آلودگی می کنم.شراب سرخ
از شکست هیمنهی تصنعی دستگاهی که مدعی اِشراف بر آسمان کشور است که بگذریم، از ناامنی موحشِ پدید آمده در اثر ریختن شرنگ امنیت به کامِ جامعه هم چشم بپوشیم، از تجاوز به حرمتِ خون و خاکِ دیگران نیز صرف نظر کنیم، اتباع بیگانه خواندنِ کودکانی که بیپناهترین قربانیان این تراژدیاند گریبانمان را رها نمیکند. چه بافتهی متعفنی در پسِ ذهنمان یافته و یا فرض کردهاند که با چنین توجیهی صورت مسأله را سرهم بندی میکنند؟ ایمان آقایاری
گستردگی جغرافیایی بر کنارههای خلیج فارس و موقعیتِ مسلط بر تنگهی هرمز را در ذهن خود تداعی کنیم. از این واقعیات چه چیز بر میآید؟ بر مبنای عقل معاش و محاسبات معقول، این واقعیتِ جغرافیایی یک فرصت است. فرصتی برای بهرهبرداری بهینه از منابع آن... اما تلقی حاکمانِ امروزِ ایران از همین واقعیات چیست؟ آنها از همین ظرفیت در راستای ایجاد جنجالهای بینالمللی، تهدید کشتیرانی تجاری، گرو کشی و شاخ و شانه کشیدن در مقابل نظمی که دیگر بازیگران از آن نفع میبرند، استفاده میکنند.ایمان آقایاری
بابام یک تهدیدی کرد رو به مادرم که بهش بگو یک چیزی بندازه روی سرش. ایرجِ شاکی بود. دوباره پشه شدم تا قبح دعوا بریزد و بقیهٔ سکانس دعوا توی خانه اکشن بخورد. شب هم قهر بود. هم با من، هم با مادرم. یک بار دیگر هم دعوا شد، بحث شد اما چیزی برای همیشه عوض شدهبود. پذیرفته؟ نمیدانم. ولی دیگر میداند که چیزی نمیتواند جلوی من را بگیرد.سپیده رشنو
قاضی گفت: «خیلی محکم نزن.» مردک شروع کرد به زدن شونههام کتفم پشتم باسنم رونم ساق پام. باز از نو. تعداد ضربهها رو نشمردم. زیر لب میخوندم: «بهنام زن، بهنام زندگی، دریده شد لباس بردگی، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانهها تبر شود.» تموم شد. اومدیم بیرون نذاشتم فکر کنن حتی دردم اومده. حقیرتر از این حرفان.روایت رویا حشمتی از اجرای حکم شلاق
امروزه و غالبا در فضای رسانهای، حملات بی امان و در مواردی کاملا بی وجه به هر فرد و جریانی چنان که هیچ کس و چیزی از گزند امواج آن در امان نمانده تصویری دل آزار خلق کرده است. متأسفانه این ستیزههای کور و دشمن کیشیِ شِبه ایدیولوژیک در کنار سرکوب وسیع و چند لایهی حکومتی بخشی از درخششهای بی نظیر ایرانیان علیه استبداد فراگیر حکومت را تحت شعاع قرار داده و از این حیث به جد آسیبزا بوده است. ایمان آقایاری
در پشت سرم به فاصلهای اندک چشمهی پرآب و زلالِ پریخانی میجوشد و در راهباریکهای از میان قلوهسنگها روان است و دشتتادشتِ روستای قطار زرشک را درمینوردد تا پرشتاب فرسنگها بعد خود را به قلعهی پریخانی برساند، قلعهای رمزآلود با افسانهی جنگ که یادگاری از پریخان خانم دختر شاهطهماسب اول و خواهر شاهاسماعیل صفویست. زنی سنگدل از زنان تاثیرگذار تاریخ این سرزمین. سرزمینی که همواره برق شمشیرِ برانِ جاهطلبشان خواب را از مردماناش ربوده است.نگارمن
وقتی کلیپ رقص و آواز در بازار رشت منتشر شد، مورد استقبال کاربران فضای مجازی قرار گرفت. وقتی حکومت با خالقان آن پایکوبی برخورد کرد، ابتدا شاهد واکنش توام با خشم و عصبانیت کاربران بودیم اما به سرعت این خشم به تکثیرِ پایکوبی بدل شد. چرا که مردم به بداهت دریافتهاند چگونه دشمنشان را عصبانی و سپس کلافه کنند. ایمان آقایاری
ویتگنشتاین جملهای با این مضمون دارد که «بیماریِ درمانناپذیر، قاعده است». بر این اساس تمکین به قواعدِ بیمارگونِ حکومت جمهوری اسلامی، نشانگانِ یک بیماری لاعلاج است. اتفاقا کسانی که توسط سیستمِ بیمارِ حاکم، دیوانه خوانده میشوند انسانهایی دارای حسی از قضاوت اخلاقی، عاطفه، ادراک و شعور هستند. این افراد تنها نتوانسته و یا نخواستهاند که جنون را تاب بیاورند. ایمان آقایاری
خفقان گرفتن درباره درد، یک تکهای از عزتنفس زنانه است. مردها را نمیدانم. اما این خود منم. با خجالت میگویم و مینویسم چون اگر قدرتی داشتم آنروز به خانه برگردم و طرف را با همین قلمی که در دستم است به درک بفرستم، اینطور هنوز خودم را در خلوت نمیجویدم. فکرهای ناجور زیاد به ذهنم آمد. باید بگذریم. اما همینقدر برایت بگویم که آدمیزاد توان انجام هرکاری را دارد. میگویم هر کاری، یعنی هر کاری. ونوس ترابی
اکنون و در آستانهی بهار، ذهن ایرانی خواه ناخواه به تعاملی با این پدیده و مفاهیم پیوسته به آن دست میزند، بهویژه اگر این ذهن حاوی ذهنیتی سیاسی و اجتماعی باشد _ و مگر جز این میتواند بود؟ _. از زمانِ برآمدن جنبش «زن، زندگی، آزادی» که تجسم ارادهی ایرانیان برای استیفای زندگی بود، همواره شاهدیم که هر مناسبتی به بهانهای برای بروز شور و شادی جمعی بدل شده است. —ایمان آقایاری