عمومی

دنبال کن


عضو از ۱۵ مهر ۱۳۹۱

باغ‌های گمشده

کتاب شمیران یا باغ های گمشده، در برگیرنده عکس های «کریستف لودو» نویسنده و خبرنگار فرانسوی است که توصیفی دارد از مناظر و مناطق دیدنی منطقه شمیران تهران، همراه با عکس‌های رنگی، نقاشی و توضیحات کوتاه. ایرج افشار بر این کتاب یادداشتی نگاشته و کتاب در سال ۱۳۷۹ توسط نشر ایران زمین به چاپ رسیده است.

کریستوف لودو در مطلبی در آغاز کتاب می گوید:

“در این کتاب بر آن بودم که تصویر شمیران را در دههٔ هزار و سیصد و هفتاد نشان دهم. ولی خواننده در صفحاتی که به دنبال خواهند آمد، جغرافیای منظمی از آبادیهای شمال تهران نخواهد یافت.

این کتاب حاصل گشت و گذاری است با يك مداد و يك دوربین عکاسی در زمستان کم برف سال ۱۳۷۲. در این گشت و گذار يك نوع جهت یابی غریزی راهنمای من بوده است. در این یادداشـت هـا گاه و بیگاه از گزارشهای سیاحان قبلی سود برده ام، و همچنین سنتها، روایت ها و حکایت هایی را که از مردم سالخورده تجریش شنیده ام، باز گفتـه ام.

در این گشت و گذار خود را به آقای دکتر منوچهر ستوده بسیار مدیون می بینم، زیرا که عمده اطلاعات خود را در مورد تاریخ شمیران از کتاب ایشان استخراج کرده ام. امیدوارم این کتاب برای خود ایرانیان نیز به همان اندازه جالب باشد که برای غیر ایرانیانی که دوست دارند این کشور زیبا ولی کم شناخته را بیشتر بشناسند…”

محل‌ها و مناطقی که در کتاب توصیف شده‌اند عبارت‌اند از: پل رومی تا بازار تجریش، میدان تجریش تا باغ فردوس، اوین، درکه، ولنجک، سعدآباد تا نیاوران، دارآباد تا پارک جمشیدیه، جمشیدیه تا پس قلعه از طریق کوهستان، دو بنا در گلاب دره، و امامزاده قاسم .

ایـن سـعـدی ایـرانی نیسـت

نیکلا لئونار سعدی کارنو ‏(۱۷۹۶–۱۸۳۲ میلادی) که بیشتر به سعدی کارنو شناخته می‌شود، فیزیک‌دان و مهندس فرانسوی بود که قانون دوم ترمودینامیک را پیش نهاد. چرخه کارنو در ماشین‌های گرمایی به نام اوست.

پدر کارنو به فرهنگ و ادب فارسی عشق می‌ورزید و به‌سبب علاقه وافرش به سعدی شیرازی، شاعر پرآوازه ایرانی، نام میانی فرزندش را سعدی برگزید.

دونـالد ساترلنـد در شـمیــران

دونالد ساترلند؛ هنرپیشه‌ی کانادایی چندی پیش در  ۸۸ سالگی درگذشت. شاهد ۵۰ سال هنرنمایی برجسته‌ی وی در سینما بودیم. او هرگز از هیچ نقشی نمی‌هراسید، خوب، بد یا زشت؛ عاشق کارش بود و آنچه که دوست داشت را انجام داد. نمی‌شود در زندگی چیزی بیش از این خواست. یک زندگی که خوب سپری شد. این را پسرش گفت.

هنوز فیلمهایش را به خاطر داشته زمانی‌ که جوانکی بیش نبوده و هفتگی به سینما در شمیران می‌‌رفتم. در این سالهای تبعیدی؛ دو بار ایشان را دیدم، یکبار حوالی بهار ۹۸ میلادی برای تبلیغ یک فیلم به پاریس آمده ـــ او را در یک رستوران غافلگیر کرده تا پای دو پوستر سینمایی را امضا کند (فیلمهای قهرمانانِ کِلی و کلوت)، بار دیگر در سالِ ۲۰۱۶ میلادی ایشان را در شهر کن ـــ در بحبوحه‌ی فستیوال سینمایی این شهر دیدم. هر دو بار محترم و خوش لبخند ـــ با من؛ هم صحبت شد.

یادش به خیر.

 

اینجا خانه‌ی آخر قربانیان جنایات ناموسی است

گوشه‌ای از گورستان سیوان سلیمانیه، مدفن هزاران زنی است که سنگ قبر ندارند و با شماره معرفی می‌شوند. اینجا خانه آخر قربانیان جنایات ناموسی است؛ زنانی که بستگان‌شان از خاکسپاری آنها ابا کرده ‌و کار را به شهرداری سپرده‌اند.

از بین  سه هزار قبر ۷۰ درصد گورها متعلق به زنانی ‌است که به بهانه‌های ناموسی توسط خانواده‌هایشان به قتل رسیده‌اند. به طوری که بعد از کشتن‌شان نه تنها حاضر به تحویل جسد و خاکسپاری‌شان نشده‌اند بلکه هر نوع وابستگی به آنها را نیز انکار کرده‌اند. گرچه اسناد و مدارک این قربانیان در شهرداری موجود است اما گورها بدون هیچ نام و نشانی و تنها با یک شماره از هم جدا می شوند.

سایر گورها متعلق به کودکانی است که در اثر تجاوز یا رابطه جنسی به اصطلاح نامشروع به دنیا آمده‌اند اما به دست خانواده زن کشته شده‌اند.

اینجا توحش آمیخته به جنایت و سنگدلی بیداد میکند.
 

تکاور بوشهری ۱۶۴ تانک عراقی را شکار کرد

در روز ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ خورشیدی ارتش بعث عراق به ظرفیت دو لشکر تانک و با تمام تجهیزات، به خرمشهر حمله کرد و نیمی از خرمشهر را به اشغال خود درآورد، در این هنگام محمدعلی به همراه سایر کماندوها نیروی دریایی بوشهر با رشادت و جانفشانی و در حالی که تعداد نفرات آن‌ها کمتر از یک دهم لشکر عراق بود توانستند ۱۶۴ نفر از تانک‌های افسانه‌ای که در اختیار لشکر عراق قرار داشت را منهدم کند و به کمک نیروهای خود ارتش عراق را به عقب راندند.

به علت خسارت سنگینی که کماندوهای نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی به لشکر تانک صدام وارد آوردند بعد از اشغال خرمشهر، صدام متجاوز، خرمشهر را «گورستان لشکر تانک» خود نامید.

در این درگیری‌ها ۱۳ ناو جنگی و موشک‌انداز ارتش عراق را غرق کرد. صفا توانست در طول یک هفته رکورد شکار تانک در دنیا را بشکند.

سرانجام با وجود مقاومت‌های بسیار کماندوهای نیروی دریایی ارتش و پس از انهدام صدها تانک و تار و مار کردن لشکر عراق، محمدعلی صفا در ۴ آبان ۱۳۵۹ خورشیدی بر اثر انفجار خمپاره و اصابت ترکش به ناحیه پیشانی، پا و پهلو به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

محمود خان جان شاه را نجات داد

محمود خان حکیم‌الملک ـــ  پزشک ایرانی دربار سلطان مظفرالدین شاه قاجار در سفر اول و دوم شاه به فرنگ در زمره ملازمان بود با ضارب گلاویز ميشود و جان شاه ايران را نجات ميدهد. میرزا محمودخان، به‌چابکی با انگشتان زورمندش چنان دست سوءقصدکننده را فشرد که سلاح از کف او رها شده و شاه از خطر نجات یافت.

از یادداشت‌های روزانه محمدحسن خان اعتمادالسلطنه (نویسنده، و سیاستمدار نامدار عصر ناصری و صاحب تألیفات بسیاری در زمینه‌های گوناگون) برمی‌آید که محمودخان بروجردی حکیم‌الملک مستقیم یا غیرمستقیم از ژان باتیست فوریه پزشک فرانسوی سلطان ناصرالدین شاه قاجار، نیز آموخته‌هایی به دست آورده‌است.

به یاد لیلا پهلوی عزیز

چندی پیش سالگرد درگذشت لیلا پهلوی (با عنوان سلطنتی والاحضرت شاهدخت لیلا) آخرین فرزند شاه در پاریس بود.

دلم برایش تنگ شده است.

یادش گرامی‌.

دلیل انقلاب از سوی غلامحسین ساعدی‎

غلامحسین ساعدی نویسنده و نمایشنامه‌نویس و از پایه‌گذاران کانون نویسندگان ایران در مصاحبه ای با ضیاء صدقی (پروژه تاریخ شفاهی ایران در پاییز ۱۹۸۱ میلادی ــ۱۳۶۰ خورشیدی در مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد) در بهار ۱۹۸۴ میلادی؛ در برابر این پرسش قرار گرفته؛  آن چیزی که شما دیدید... ـــ می گوید:

 آره. به نظر من نمی‌شود. ولی از یک طرف می‌شود آن ملتی بود توهین شده از یک طرف یک رژیم دیکتاتوری وحشتناک و همیشه در حال اهانت. هر روز توی این مملکت مهمانی بود. ده میلیون پرچم فلان مملکت دور افتاده که هیچ‌کسی نمی‌شناخت می‌زدند برای اینکه مثلاً نخست‌وزیر آن می‌خواهد بیاید با شاه شام بخورد، هر دوی آنها را می‌پیچیدند، ده میلیون پرچم. من یکبار به یکی از بچه‌ها گفتم تعداد پرچم‌هایی که هر روز اینجا آویزان می‌کنند رنگ وارنگ از اینها می‌شود برای ملت ایران برای هر نفرشان بیست و پنج‌تا تنبان درست کرد. آخه یعنی چه؟ بعد جشن هنر راه می‌انداختند، خوب جشن هنر خیلی خوب بود ولی برای چه کسی بود؟ برای مردم که نبود، در واقع سره‌مونی بود. بعد سرگرمی‌های مضحک درست کردن و نمی‌دانم این قضایا. ...

شنیدنِ این مصاحبه؛ به تمامی علاقمندانِ تاریخ و به کسانی‌ که می‌‌خواهند بفهمند؛ چرا امروزه به خاک سیاه نشستیم ـــ توصیه می‌‌شود.
 

جنـــگِ شــــوش

نقشی برجسته که تسخیر شوش را به دستِ آشور به تصویر کشیده را در بالا می بینیم.

جنگ شوش آخرین جنگ از مابین عیلام (از سلسله‌های بومی‌ جنوب غرب فلات ایران، پیش از ورود آریایی‌ها بود که در حدود سه هزار سال حاکمیت خود، توانست بر سومر و بابل مسلط شود) و دولت آشور (سرزمینی کهن در بخش میانی رود دجله و کوهستان‌های مجاور آن) بود که با پیروزی آشور بانیپال (آخرین فرمانروای مقتدر آشوریان بود که جانشین پدرش اسرحدون شد) پادشاه نیرومند آشور، به پایان رسید.

زمان این جنگ در سال ۶۴۵ پیش از میلادی و ۶۳۶ پیش از میلادی ذکر شده‌است. در مورد زمان این جنگ اختلاف در منابع وجود دارد. کتیبه آشور بانیپال در باره فتح و نابودی عیلام چنین می‌گوید:

تمام خاک شهر شوشان و شهر ماداکتو و شهرهای دیگر را با توبره به آشور کشیدم و در مدت یک ماه و یک روز کشور عیلام را با همه پهنای آن، جاروب کردم. من این کشور را از چارپایان و گوسپند و نیز از نغمه‌های موسیقی بی‌بهره ساختم و به درندگان، ماران، جانوران و آهوان رخصت دادم که آن را فرو گیرند.

رزمنده‌ی مجروحی که به قلب دشمن زد‎

در سومین مرحله از عملیات موفقیت‌آمیز بیت‌المقدس که ساعت ۱۰:۴۵ دقیقه شب گذشته با یورش قهرمانانه سپاهیان سلحشور آغاز شد، شلمچه آزاد شد و خرمشهر به محاصره کامل رزمندگان درآمد. به گزارش خبرنگاران از خطوط مقدم جبهه در پی محاصره کامل خرمشهر دو تیپ ارتش عراق در محاصره و تیررس قوای ایران قرار گرفته، شلمچه نیز آزاد گردید؛ بنابراین گزارش محاصره شدگان بعثی راهی جز هلاکت و تسلیم در برابر نیرو‌های ایرانی ندارند، زیرا به دلیل محاصره کامل بندر خرمشهر هرگونه راه فرار و تدارکات بر روی آنان بسته شده است...

آن رزمنده مجروح (در تصویر) در منطقه تپه چشمه در حالی که زخمی و خشاب‌های سلاحش خالی بود ـــ حدود ۱۵۰ متر خط خون گذاشته بود و به سوی سنگر تیربار عراقی که در آن منطقه وجود داشت می‌رفت. او لحظاتی بعد در راه آزادسازی ایرانِمان؛ به شهادت رسید.

 

بیشتر