رفتم بانک یک  بیلیون دلار پول قرض کنم، بی معرفت ها بهم ندادن. اول یارو پرسید پول رو برای چی میخوای، گفتم می خوام جمهوری اسلامی رو بر اندازم اونوقت می تونم پولتون رو راحت پس بدم. نفت داریم، پسته داریم، قالی مرغوب و این چیزا. گفت بارک الله، حالا نقشه ات چیه؟ گفتم خوب دیگه، حساب هاشو خودم کردم،  فعلا پول رو بدین!  یه مدت  زل زد و آخر سر گفت باید با رییس بانک صحبت کنم.

 


رفتیم تو دفتر رییس بانک ، که یک خانم خیلی خوش لباس بود. بعد از سلام و احوال پرسی تلفن کرد مشاور بر اندازی بانک رو احضار کرد، که حتی از رییس بانک هم  خوشگل تر و شیک تر بود، حیف انگشتر دستش بود. مشاور گفت بد فکری نیست ولی یک بیلیون دلار خیلی کمه. چون اگر بخوای قشون کشی کنی که خرجش مثل عراق از تریلیون دلار هم  به بالا می زنه. اگر بخوای با تبلیغات پیش بری که حریف بودجه اش از تو بزرگ تره. تنها راهش اینه که یک بیلیون دلار رو به کنگره آمریکا رشوه بدی تا به خرج خودشون برات جنگ راه بیاندازن. گفتم خوب من هم همین قصد رو داشتم. خندید و گفت،  اسراییل و عربستان سعودی هم عین تو.  ولی اگر قضیه ایران با رشوه حل شدنی بود تا بحال جنگ راه افتاده بود.


هر چی اصرار کردم که بابا من با عربستان سعودی
فرق دارم، بابام اسب سواری بلد بود، مامانم هنر سرش می شه و در ضمن خوب اسکی می کرد، و اینجور حرفها گوش نکردن.



خلاصه، اینطوری شد که مجبور شدم مزاحم هموطنان بشم. حدود یک ملیون ایرونی خارج از کشور داریم که اگر همه شون از بنده طرفداری کنن و نفری هزار دلار بذارن یک بلیون دلار جمع میشه. خودمم بیشتر از ده در صد حق الزحمه بر نمی دارم، بقیه اش میره تو بودجه.