بلاگ
نظرات
تازه ترین بلاگ های Tara
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
Tara | ۱۱ سال قبل
۴ ۱۶۳۶
حرف زدن بلد نیستی، حرف نزدن هم بلد نیستی؟
Tara | ۱۱ سال قبل
۶ ۱۵۶۹
هنر و زندگی با فيروزه خطيبی: یادواره کیانوش سنجری و ایران درودی
MajidNaficy | ۱۷ دقیقه قبل
۰ ۲۱
دسته: تعیین نشده
فروپاشی حکومت آخوندی و انتقال باور به لا الله الا الله بحوزه خصوصی!فیروز نجومی
firoz | ۱۴ ساعت قبل
۰ ۶۱
دسته: سیاسی
چه مرد جالبی. ممنونم.
Famous Physicist Wolfgang Pauli put it this way: "Not even wrong!"
مصطفا زمانی که کتاب انقلاب را باز نویسی می کرد با چشمان و دلی گریان بر رویه ی نخست آن نوشت: «پیشکش به نادر که جان شیفته ی کمونیسم بود». مصطفا کمونیست بود ولی ایدئولوژی زده نبود. او سوسیالیسم را برای رهایی ی انسان می خواست. پستر دیگرانی آمدند و برخی از گفته های او را دزدیدند و به نام خود چاپ زدند تا از نام ِ خود نامی بسازند. ساواک درباره ی مصطفا این می دانست که او هم دلیر بود و هم اندیشه ورز. ما نه در ادبیات کسی را همپای صادق هدایت می یابیم و نه در سیاست انسانی به راستکاری ی مصطفا. درباره ی دلاوری، آزاده گی و آزاد اندیشی ی مصطفا همین بس که پس از اشغال چکسلواکی به دست روس ها آن را اشغالگری نامید و آن نوشته را در «جهان نو» به چاپ داد. در آن هنگام حتا کمونیست های اروپایی آن دل نداشتند که در برابر روسیه چنان به ایستند که او ایستاد. نوشته ی او به راستی یک توپ بود که کمونیسم روسی را آماج گرفت. با پوزش از خواننده گان این نوشته، مصطفا این آقایان «چپ» را «چپ چُس» می خواند. تنی جند از روهروان او هنوز زنده اند. یکی دو تن که خیلی به او نزدیک بودند پس از «انقلاب» ِ سیاه ِ بهمن دست از سیاست شستند زیرا فهمیدند که نمی شود در برابر این آقایان شارلاتان های نیرنگ بازی که بر سازمان های چپ رهبری می کردند ایستاد. کسی به راستی خریدار ِ راستی نبود. تنها یکی از کسانی که با او در سازمان «جبهه ی دمکراتیک خلق» در یک رشته پیوند هایی بود به سازمان ِ راه کارگر پیوست. دیگران که به او از نزدیک ترین ها بودند خاموشی گزیدند تا شاید در زمانی دیگر بتوان سخن گفت. در باره ی مصطفا شعاعیان سخن بسیار است. بسیاری از نوشته های چاپ نشده ی او نزد سازمان مجاهدین خلق به امانت گذاشته شده بود. پس از کمونیستی شدن بخش بزرگی از آن سازمان نوشته های او را از میان بردند. چریک های فدایی ی خلق هم چنان کردند. این که آقایان هوشنگ ِ ماهرویان و عبدی کلانتری به خود پروانه ی آن می دهند در باره مصطفا شعاعیان سخن بگویند نشانی از راستکرداری در آن نیست. اگر اینان کوچکترین شناختی درست از شعاعیان داشتند باید نشانی هایی از مصطفا می توانستند داد که مردم را در شناخت وی یاری رساند. همین که هیچ سندی چاپ نشده به دست مدعیان نیست و حتا از آنان آگاهی ندارند نشان از پرت بودن ِ ایشان دارد. بهزاد نبوی از راه کسی که من در این جا از او با نام ِ « ا. ا» یاد می کنم در جریان برنامه ی انفجار ِ کوره ی ذوب آهن بود ولی هرگز، هرگز، هرگز هموند سازمان نبود. پ. مهرکوهی
مهرکوهی عزیز ممنون بابت کامنت جامع. یک سوال دارم ، آیا اسم رهروان و همدلان مصطفا زمانی را می توانید بگویید یا این که طبقه بندی شده محسوب می شوند و نامشان جایی در تاریخ ثبت نخواهد شد ؟
Tara نازنین! با سپاس برای وقتی که برای نوشتن یادداشت ِ من گذاشتید. شرمنده ام که این پاسخ کمی دیر شد. خواهش می کنم پوزش مرا برای دیرکر به پذیرد. مصطفا شعاعیان بر این باور بود که راه ِ راهی ی ما تنها در همبستگی ی سیاسی است و تمرین و پذیرش این که دیگران حق دارند دگراندیش باشند. بر پایه ی چنین باوری بود که دست به بنیاد نهادن سازمان « جبهه ی دمکراتیک خلق» زد تا سازمان های گوناگون را به همگاری بکشاند و پس با این آرزو با بسیاری کسان به گفت و گو پرداخت. کم نبودند کسانی که با او نشست و برخاست داشتند. امروز هم در برون مرز هستند کسانی که زمانی با او نشست و برخاست داشتند و پس از مرگ او ادعا کردند، بعله شعاعیان در آن روز ِ شوم با ایشان قرار دیدار داشت و از گونه پرت گویی ها. ولی یاران راستین ِ او اندک شمار بودند. من شرمنده ام و امیدوارم مرا ببخشید که در این زمان چیزی بیش از این نمی توانم به شما بگویم.