عمومی

دنبال کن


عضو از ۱۶ آبان ۱۳۹۱

از مردم متنفری؟ نه از شون متنفر نیستم، فقط وقتی دو رو برم نیستند حس بهتری دارم! —چارلز بوکوفسکی، کتاب خراباتی
شخصی امردی به خانه برد و درهمی به دستش نهاد و گفت بخواب تا بر نهم امرد گفت من شنیده ام که تو امردان را می آوری تا بر تو نهند گفت آری عمل با من است و دعوی با ایشان تو نیز بخواب و برو آنچه می خواهی بگوی!—عبید زاکانی
جان باید که بماند، مال آید و شود—ابوالفضل بیهقی
ابتذال: بسیار به کار بردن چیزی تا اندازه ای که از ارزش آن بکاهد!—لغتنامه دهخدا
فارسی شکر است—نام کتابی از جمالزاده
حاضر به عضویت در باشگاهی نیستم که امثال من عضوش باشن!—گروچو مارکس
مخنثی در راه مست افتاده بود کسی او را کرد و انگشتری زرین داشت برد چون بیدار شد در کون خود تر دید گفت بی ما عیشها کرده ای چون حال انگشتری معلوم کرد گفت بخشش نیز فرموده ای —عبید زاکانی
اگر پیه شیر با سیر بکوبند و اندر خویشتن مالند، دد و دام آهنگ دریدن آنکس نکند!—تحفه الغرائب، محمد ابن ایوب الحاسب طبری
عمیق‌ترین افکار عامه، همواره در ایران حکمفرما بوده و خواهد بود—علی اکبر دهخدا
سلطان محمود را در هنگام گرسنگی بادمجان بورانی پیش آوردند ، خوشش آمد و گفت : بادمجان طعامی است خوش . ندیمی در مدح بادمجان فصلی پرداخت و چون سیر شد گفت : بادنجان چیز خیلی مضری است ندیم ، باز در مضرت بادمجان مبالغتی تمام كرد . سلطان گفت : ای مردك نه این زمان كه مدحش می گفتی ؟ گفت : من ندیم توام نه ندیم بادمجان ، مرا چیزی باید گفت كه ترا خوش آید نه بادمجان را . —رساله دلگشا_عبید زاكانی

بیشتر