خانه چنین گفت
بیشتر
هر آدمی دو قلب دارد، قلبی كه از بودن آن باخبر است و قلبی كه از حضورش بیخبر. قلبی كه از آن باخبر است، همان قلبی است كه در سینه میتپد. همان كه گاهی میشكند گاهی میگیرد و گاهی میسوزد گاهی سنگ میشود و سخت و سیاه و گاهی هم از دست میرود...اما قلب دیگری هم هست؛ قلبی كه از بودنش بیخبریم. این قلب اما در سینه، جا نمیشود و به جای این كه بتپد، میوزد و میبارد و میگیرد و میتابد. این قلب نه میشكند و نه میسوزد و نه میگیرد. سیاه و سنگ هم نمیشود از دست هم نمیرود زلال است و جاری مثل رود و نسیم. بی بی کسرایی
یارب ز شراب عشق سرمستم کن*وز عشق خودت نیست کن و هستم کن - از هرچه بجز عشق خودت تهی دستم کن* یکباره به بند عشق پا بستم کن. خواجه عبدالله انصاری
از شاعران و مجانین و انقلابیون دوری کنید تا رستگار شوید!خودم
به خاطر ولنتاین: حوصله ی جمع و تفریق ندارم یک ضرب دوستت دارم. piter
«تهران را تخلیه کنید» یعنی چه؟ تهران یعنی ۱۰ میلیون انسان، زیرساختهای مهم کشور، بیمارستانها، ادارات، مهدکودکها، دبستانها، دانشگاهها، آزمایشگاهها، خانهها، زندانها، کارخانهها، مراکز صنعتی و محل اشتغال هزاران کارگر، بازار، مغازهها، پلها، خیابانها، فقرا، زبالهگردها، کودکان کار، دستفروشهای کنار خیابان، زنانِ سرپرست خانوار، روزنامهنگارها، کافهها، پارکها، شهربازیها… کدامشان را بر دوش بیفکنیم و از مرگ و ویرانی نجاتشان دهیم؟ —نرگس محمدی