1- چرا پیرمرد 86 ساله ای در حال احتضار و انواع امراض معلوم و خطرناک عازم عربستان شده است که در آنجا بمیرد؛ خودش سؤال مهمتری است از اینکه آیت الله خوشوقت مرده است. زیرا جناب استاد اخلاق و روحانی مهذب - نام مستعار تحجر و سبوعیت در فتوا علیه دگر اندیشان اعم از کلاهی و معمم - نه حج واجبی برگردن داشت مثل پیرمردهای دهاتی که همۀ عمرشان را کار می کنند و نمی خورند و نمی پوشند تا بتوانند در بالای 70 سال بروند مکه و حاجی بشوند و اغلب در همانجا می میرند. و نه موسم حج تمتع بود که اگر هم واجبی بگردن داشت ادا کند. پس مرگ خوشوقت را باید از این زاویه شروع کرد که مردۀ متحرک و علیل توی مکه چکار داشت که اجلش را کول کرده و تا آنجا رفته است.

2- آیت الله خامنه ای که با ارادۀ سیاسی و مذهبی خودش بعلاوۀ فتاوای مذهبی سه روحانی ارشد دیگر بنام های مصباح یزدی در علن و خوشوقت بیشتر  و مجتبی تهرانی کمتر در خفا همۀ شرارت های سیاسی و عقیدتی سال های رهبریش را سامان می داده است در پاکسازی صحنه از مخالفان سیاسی و فکری؛ وقتی به مقطع انتخابات سال 88 رسید و یکه تازی وحشیانه اش باعث پراکندگی همۀ روحانیان درشت و پشتیبان از اطرافش شد تا مهر 89 و مسافرت قم؛ دیگر یار و پشتیبانی نماند برایش بغیر از همین مثلث فتوای مرگ (خوشوقت و مصباح و تهرانی).

3- چنین گمان دارم که بعد از ناخلف در آمدن احمدی نژاد و خون دل دادن های روزانه به رهبر ایران؛ خامنه ای چاره ای ندیده غیر از اینکه توصیه اش به طلاب را خود نیز عملی کند. و سفر خوشوقت در این شرایط جسمانی وخیم به مکه صلاح اندیشی و پاسخی بوده به این درخواست. در مورد آن توصیۀ خامنه ای به طلاب و اطرافیان توضیح بدهم که به نقل قول مؤکد و صریح از سوی کاظم صدیقی امام جمعۀ بسیار متحجر تهران که گفته بود و تکرار کرده است که خامنه ای به طلاب سفارش می کرده است که هر موقع مسئله دار شدند و تزلزل پیدا کردند به کسی مثل آیت الله خوشوقت متوسل بشوند و از او راه و چاه و تکیه گاه و طمأنینه کسب کنند و تزلزل شان را ثبات بدهند. لذا حالا که خودش دیگر عاصی شده است از دست حوادث پی در پی روزگار برای "چه خاکی برسر بریزم با این پسر" (احمدی نژاد) رفته است پیش خوشوقت و چاره جویی کرده است برای فرزندی که چهار نفری با هم (خامنه ای و مصباح و خوشوقت و تهرانی) سزارین کرده بودند در سال 84 و بزرگش کرده بودند تا سال 90.

4- پیش فرض دقیق و متکی به باورهای خرافی و مذهبی آدم های متحجر و صلب - از مرجع تا مقلد - تردیدی را اجازه نمی دهد که مطمئن بگویم خوشوقت در پاسخ "چه بکنم" خامنه ای قول رفتن به خانۀ خدا و بقیع و سرزمین وحی و پیامبر را داده است. تا از نزدیک و در شرایط عینی تمرکز کند و ملهم شود و راهنمایی بگیرد از عالم غیب که تدبیر خامنه ای چیست در رهانیدن حکومتش از شرایط سخت پیش آمده. و حالا نه تنها خوشوقت رفته و قبل از یافتن پاسخ برای درد تنهایی خامنه ای مرده است؛ بلکه خامنه ای از مربع پیدا و پنهان طراحان وضع موجود کشور دو ضلع پنهان ترش (تهرانی و خوشوقت) را نیز از دست داده است. و بدیهی است که مربع اگر یک ضلعش را از دست بدهد می شود / می شد با سه ضلع دیگر مثلثی ساخت و گفت این یک شکل هندسی است. اما با دو ضلع باقیماندۀ آشکار (خامنه ای و مصباح) از یک مربع هیچ حجم و سطحی را نمی شود برپا داشت و باید گفت فاتحه.

5- اگر این واقعیت اعتراف شده را هم در نظر بگیریم که خالص ترین هواداران حزب اللهی های تیفوسی و در عین حال ایمانی خامنه ای مریدان و شاگردان همزمان خوشوقت یا تهرانی هم بوده اند. و اینک هم بخاطر رویگردانی خامنه ای از احمدی نزاد مسئله دار شده اند و هم عالمان مهذب و نقطه های اتکای ایمانی شان را در کمتر از 50 روز از دست داده اند؛ بهتر می توانیم بعمق فاجعۀ نبود خوشوقت در پس تهرانی برای خامنه ای پی ببریم. طرفه اینکه آن ضلع سوم بازیگردان صحنۀ تحجر رهبری خامنه ای (مصباح یزدی) هم کم از خوشوقت و تهرانی ندارد در رو به اختضار بودن. و عزرائیل سخت بی تابی می کند بر بالین ناپایدار پدر پایداری های بی پدر.

6 مَخلَص کلام اینکه خامنه ای با از دست دادن خوشوقت قبل از کشف امدادهای غیبی "چه غلطی بکند"ِ خامنه ای در مکه؛ حالا دیگر نه تنها با انتقاد علنی حزب الله طرفدار "دکتر" - به وبلاگ ها و جمع هایشان سر بزنید می بینید چه غوغایی از شورش است - در پایین تکیده شده و می شود هر روز بیشتر از دیروز؛ بلکه بدتر از آن از دست دادن دو وزنه از تنها سه وزنۀ اتکایش در بالاست که مرگ طبیعی یا سیاسی او را فریاد می کند. خامنه ای برای دومین بار در 50 روز گذشته نماز میت خواهد خواند بر یک رفیق خون و قیامت رهبریش. باید منتظر باشیم و ببینیم آیا سومین نماز را به چه زودی باید بخواند بر نعش آخرین مرجع فکری و در عین حال حواریش مصباح یزدی. و شاید هم نه؛ بار سوم این خود خامنه ای خواهد بود که دق کرده از دست ناملایم این سال های زمانه؛ پیچیده در کفنی خونبار از اینهمه ظلم و پلشتی و جنایت و خرابی، علامه اش مصباح را پیش نماز خواهد کرد بر جنازۀ مرده اش از بازی دست منتقم روزگار! یا...هو