خبر و تفسیر

اسراییل بی جنگ با دیگران و سرکوب دیگران نمی تواند دوام یابد. اگر اسراییل نتواند به کشورها ی همسایه یورش ببرد، آنگاه اسراییلی ها به جان هم خواهند افتاد. این را خودشان هم بارها و بارها گفته اند. برای همین است که دولت های چپ و راست اسراییل و رسانه های آن کشور هر روز به شیوه های دمکراتیک برای این یا آن مردم خط و نشان می کشند و آن کشور هر یکی دو سال به بمباران این و آن دست می زند. هر کس هم دهان به اعتراض بگشاید که آن رژیم بویی از مردمسالاری نبرده است، توی دهان اَش می کوبند. مقصود از هر کس نه احمدنژاد و مالخولیای تهران است و نه سران کشورهای عرب، که آنچه آنان در دشمنی با اسراییل کرده و می کنند پیوسته کمکی بوده به نیرومندتر شدن دولت صهیونیستی. سخنرانی های احمد نژاد در سازمان جهانی ی کشورها (UN) بهترین خدمتی بود که می شد به صهیونیسم کرد. در عمل، آماج گفته های آقای احمدی نژاد خالی کردن زیرپای یهودیان ضد صهیونیست در آمریکا بود و این کار را به نیکی انجام داد.


برای آوردن نمونه ای روشن و نیز نشان دادن سر سوزنی از هزاران خروار دهان کوبی ها باید به جایی دیگر نگریست، به رسانه های غربی و برخورد بسیار زشت تله ویزیون "بی.بی.سی" برای نمونه.

برای نمونه به یکی از برنامه های "گفتگوی بی پرده" (Hard Talk) با نورمن فینکلشتاین اشاره می کنم. کوششی آشکار و گستاخانه در خاموش کردن یک سدای اعتراض ِ آگاهانه. نورمن فینکلشتاین اندیشمند یهودی ی آمریکایی ی مخالف سرکوبگری های دولت اسراییل است ولی ما ایرانیان زیاد او را نمی شناسیم.

 

مایه ی شگفتی است که سدای یهودیان خواستار صلح جهانی و وفادار به آیین و دین یهودیت ولی ناهمسازوار با دولت صهیونیستی ی اسراییل به جایی نمی رسد ولی آن یهودیانی که پیراهن اسلام به تن کرده و آشکارا یهودی ستیزی می کنند، هر خس و خاشاکشان در جهان رسانه ها خریداردارد. با نگاهی به آن برنامه ی "بی.بی.سی"، می توان از همان جا گرفت و دریافت که بی طرفی رسانه های غربی به چه معنا است و چه چشمداشت بی معنایی که اینان سدای برزمین افتاده گان را به جهانیان برسانند.


از نورمن فینکلشتاین نام بردم به یاد آقای محمد علی ی رامین افتادم که سال ها در آلمان زیست و در آنجا احتمالا با شنیدن نام نورمن فینکلشتاین در روزنامه های آلمانی و نگاهی سرسری به ترجمه ی یکی دو تا از کتاب های او آشنایی یافت و سپس برخی چم ها ( مفهوم ها) را از دو کتاب "صنعت هالیکوست" و "آن سوی اهانت، سوء استفاده از یهودستیزی" کش رفت و در سایه ی یک کش رفتن یک شبه به تئوریسین جمهوری اسلامی دگرش یافت. تصور این که آقای رامین کتاب های فینکلشتاین را خوانده باشد دشوار است. اگر خوانده و فهمیده بود با دلیل و کمی هم خردمندانه به میدان می رفتند، نه آنگونه همیشه مفتضحانه.
فینکلشتاین نثری دارد که برای -دکتر؟ -رامین و -دکتر؟- احمدی نژاد بسیار سنگین می آید. رامین چیزی را از کتاب های فینکلشتاین برگرفته تا دسته گلی به آب دهد و به نوایی برسد، که رسید. بدبختی این جا است که قیمت همه ی دسته گل های آقایان را همیشه مردم ایران می پردازند.


در کنار این بازی ها، با نگاهی به گوشه های بسیار کوچکی که از زد و بندهای پنهان کشورهای اسلامی با اسراییل انجام می گیرد دشوار نیست دریافتن این که واقعیت هایی در پشت پرده است که نه تو دانی و نه من:


نازنینان ما از بردن نام اسراییل پرهیزدارند واز آن به نام رژیم ِ اشغالگر قدس یاد می کنند ولی از خرید میوه از اسراییل به سود ویران کردن باغداری ی ایرانی پروایی نیست. آیا وارد کننده گان ی معمولی سرشان به تن اَشان زیادی کرده تا میوه های اسراییلی را وارد بازار ایران و یا دیگر کشورهای خاورمیانه کنند؟ "اسراییل غاصب" و رژیم های "ناغاصب" در خاورمیانه لازم و ملزوم یکدیگرند وگرنه با یک مبارزه ی صلح آمیز می شد و می شود در کمتر از پنج سال این رژیم را به زانو درآورد و خاورمیانه ای ساخت که هم خانه ی اسراییلی ها باشد؛ هم خانه ی عرب ها و هم خانه ی ایرانیان و ترکان. یک موزاییک فرهنگی که تفاوت ها نه مایه ی چالش ها و تنش ها که مایه ی پربارتر شدن است. ولی در چنان صورتی در کشور ما نه سران تازه مسلمان موءتلفه می توانند جیب مردم ایران را به راحتی ی امروزخالی کنند، نه آیت الله ناصر مکارم ِ یهودی ی اسلام آورده همچنان خواهد توانست هزینه های عظمت اسلام را با سلطان ِ با عظمت انحصار شکر شدن از مردم ایران بستاند. در کشورهای عرب خاورمیانه هم وضع به همین سان است، شیخان آن جاها هم از سایه ی سر اسراییل سود می برند. و اسراییل این همه را وامدار مردمسالاری اش است!

 

یکی از ویژه گی های مردمسالاری ی اسراییلی مجازات جمعی و خانواده گی ی پلستینیان است. اگر یک تروریست فلستطینی دست به یک کار تروریستی بزند، هم خود آن تروریست را نیست می کنند و هم خانه و زنده گی را بر سر پدر و مادر و خواهر و برادر او خراب می سازند تا درسی بشود برای دیگران. از مردم صلحدوست و با فرهنگ اسراییل هم نگو، نگو، که خار چشم خاورمیانه ای های پیشادوران سنگی اند.


دولتی را علم کرده اند تا به نام مردمسالاری و نشان دادن ارزش های آن و بی ارزشی های ما توی سر ما بزنند و به ما بگویند ما هیچ شایسته گی نداریم و اگر شایسته گی را می خواهیم به دست آورد باید نگاه به دست دولت اسراییل کنیم و یا از آمریکا بخواهیم مردمسالاری را در بسته های بمب خوشه ای بر سرمان بریزد.


از فرهنگ و ادب و حقوق بشرپروری و نجیبی ی و بردباری ی آن ها همین بس که پس از کشته شدن سه جوان اسراییلی به دست فلستطینی ها، تنها و تنها یک نوجوان فلستطینی را زنده، زنده سوزاندند، نه بیشتر. دولت آقای ناتنیاهو هم پیشتر خانه ی شماری از پلستینی ها را بر سرشان ویران کرده بود تا پیروزی ی صلحدوستی ی اسراییلی ها را جشن گرفته باشد. اکنون دو سه تا اسراییلی را به بزه ِ زنده زنده سوازندن یک نوجوان پلستینی دستگیر کرده اند. دستگیر شده گان به بزه اعتراف کرده اند. ولی دولت اسراییل خانه ی پدر و مادر هیچ یک از آنان را بر سرشان ویران نکرده است. در مردمسالاری ی مدل اسراییلی هم همان بحث خودی و ناخودی مطرح است، درست مانند جمهوری ی اسلامی ی نازینن که حق و حقوق ویژه در برابر قانون برای خودی ها، آخوندها را قانونی کرده است.


با آنچه از مردمسالاری ی پر سر و سدای اسراییل می شناسیم، آدم سوزانان اسراییلی را دادگاهی خواهند کرد و برای رنگ کردن افکار جهانیان هر یک از آن ها را به دو تا شش سال زندان محکوم خواهند ساخت، زندانی با تعطیلی از ساعت پنج عصر تا نُه بامداد روز بعد و مرخصی ی پایان هفته. هیچ یک از آنان رسما بیش از یکی دو سال زندان نخواهد کشید. صورت حساب هزینه ی زندان را برای دادگاهی در آمریکا خواهند فرستاد تا به نام مبارزه با تروریسم ِ رژیم جمهوری ی اسلامی از جیب مردم ایران در بیاورند و ایرانیان در جنگی که نه سر پیازند و نه ته پیاز، باید با شکم های خالی و سفره های بی نان همچنان صورتحساب ها را بپردازند تا یاد بگیرند دمکراسی چیست. در سامانه ها ی که دمکراسی در آن فرمان می راند همه در برابر قانون برابرند و هر بزهکاری در هر مقام و جایگاهی که باشد مجازات خواهد شد. بهترین نمونه های مجازات بزهکاران را باید در کشور آمریکا که مادر مردمسالاری است جست. در شانزدهم ماه مارس 1968 یک گروه 22 نفره از سربازان آمریکایی به همراه فرمانده اَشان سروان "ویلیام کی لی" (William Calley) به روستایی در ویتنام یورش بردند، به هر دختر بچه ی کم سن و سالی که دستشان رسید تجاوز جنسی کردند و سپس 503 تن از مردم آن روستا را، از کودک خرد سال تا پیر و جوان، کشتار کردند. -گمان نمی کنم داعش کودکان سه چهار ساله را اعدام کرده باشد-. دادگاه ِ آن بزهکاران چند سال به درازا کشید. همه ی سربازان بی گناه شناخته شدند. تنها سروان "کی لی" کمی گناه کار شناخته شد. او را به سه سال و شش ماه زندان در خانه ی خودش محکوم کردند. چند روز زندان کشید؟ سه روز.

  پ. مهرکوهی
08/07 -2014