سال ۱۹۶۸ میلادی (۱۳۴۷ هجری شمسی) آبستن حوادث بسیاری در حوزه کسب آزادی ها و تساوی های مدنی در گوشه و کنار دنیا بود. اگر حوادث این سال را بصورت نقطه هایی کنار هم قرار دهیم متوجه می شویم سال ۱۹۶۸ سال بسیار پر تلاطم و ناآرامی بود. هر بار از مطالبات حقوق اجتماعی طبقات و اقشار مختلف هر کشوری بخوانیم و مطالعه کنیم بی اختیار وارد مقوله سیاست می شویم، زیرا که این سیاست کشورها و دولت های حکمران آنان و رابطه ها و ضابطه های سازمان های در سطح ملی و بین المللی است که خط و مشی و حدود و ثغور این تقاضاهای مدنی را تعیین می کند و متاسفانه در بسیاری موارد راه برخورد دول و سازمان ها بر عکس و مخالف اهداف خیرخواهانه آزادی طلبان و تساوی خواهان جوامع مدنی است.

این سال در مقوله ورزش نیز بسیار پر حادثه بود زیرا که مهمترین رویداد ورزشی یعنی مسابقات المپیک برگزار می شد و این بار کشور مکزیک در امریکای مرکزی مهماندار المپیک و ورزشکارانش از سراسر دنیا بود.

در این نوشتار کوتاه به گزارش حادثه مهم در پس از فینال دوی ۲۰۰ متر در رشته دو میدانی می پردازیم که پس از اهدای دیپلم افتخار و مدال های طلا و نقره و برنز در صحن چمن ورزشگاه آزتک مکزیکو سیتی و در آغاز نواخته شدن سرود ملی ایالات متحده آمریکا دو سیاهپوست آمریکایی در بالای سکوی مدال دستان خود را بعنوان ادای احترام به حقوق بشر و در حقیقیت پایمال کردن این حقوق در آسمان آن ورزشگاه بالا بردند و بدین سان و به همین سادگی و بنا به ادعای بزرگان ورزش پراثرترین و خاطره انگیزترین صحنه اوج طلب تساوی حقوق مدنی در صحنه ورزشی تاریخ بشری به ثبت رسید. تماشای عکسی که امروزه از این حرکت انسانی بجا مانده هنوز و هنوز موی بر اندام این بشر، این موجودی که خود را اشرف مخلوقات می نامد، سیخ می شود و اشک وی را سرازیر می کند.  امروزه کارشناسان ورزش و بخصوص مفسران المپیک این صحنه را جزو یادگارترین عکس های تاریخ المپیک بجا می آورند. این ادای احترام به تساوی حقوق بشر چندین جنبه دارد که در اینجا بدان می پردازیم.

 

۱. تحلیل ورزشی مسابقه فینال

روز مسابقه ۱۶ اکتبر ۱۹۶۸ (۲۴ مهرماه ۱۳۴۷) بود. روزی مطبوع با هوایی مطبوع. فینال دوی ۲۰۰ متر اهمیت بسزائی داشت زیرا که بهترین و چابک ترین و سریع ترین دوندگان دنیا در آن حضور داشتند. وقتی در کمتر از ۲۰ ثانیه این مسابقه پایان یافت، تامی اسمیت سیاهپوست ۲۴ ساله آمریکائی با رکورد ۱۹/۸۳ ثانیه اولین انسان روی زمین شد که دوی ۲۰۰ متر را زیر ۲۰ ثانیه دوید و رکوردی باقی گذاشت که هنوز پس از گذشت بیش از ۵۳ سال با اینکه شکسته شده است ولی در میان بهترین پنج رکورد تاریخ دوی ۲۰۰ متر بجا مانده است.

تامی اسمیت سیاهپوست: مدال طلا

پشت سر تامی اسمیت، پیر نورمن دونده ۲۶ ساله استرالیایی با رکورد ۲۰/۰۶ ثانیه، یعنی کمی بیش از فقط دو دهم ثانیه، از خط پایانی گذشت.

این رکورد تا به امروز بهترین رکورد ۲۰۰ متر تاریخ دو و میدانی کشور استرالیا محسوب می شود و هنوز بسان ستاره ای درخشان در آسمان پرستاره دو و میدانی استرالیا بدرشتی و وضوح می تابد. پیتر نورمن قهرمان بلامانع دوی ۲۰۰ متر استرالیا بود. تا به امروز هیچ دونده استرالیایی نتوانسته است به گرد وی برسد. در دوی فینال پیتر نورمن از پشت پنج دونده با چنان سرعتی آمد که جان کارلوس آمریکائی را رد کرد.

پیتر نورمن سفید پوست: مدال نقره

جدال برای کسب مدال برنز بسیار پر التهاب بود و در آخرین صدم های ثانیه جان کارلوس سیاهپوست آمریکایی ۲۳ ساله از دانشگاه ایالتی سان خوزه در کالیفرنیا از خط پایان رد شد. رکورد وی ۲۰/۱۰ ثانیه بود. یعنی فقط چهارصدم ثانیه از پیتر نورمن عقب افتاد.

جالب اینکه در ده متر آخر مسابقه جان کارلوس مرتب چپش را که تامی اسمیت بود و با هم پهلو به پهلو می دویدند می پایید در حالیکه این پیتر نورمن بود که از فاصله دور و با سرعت برق آسا از کنار راست جان کارلوس رد شد و جان کارلوس متوجه نشد چون بخیال خودش مراقب تامی اسمیت بود.

جان کارلوس سیاه پوست: مدال برنز

 

 ۲. پیش زمینه المپیک ۱۹۶۸

چشم انداز تساوی جامعه مدنی در ایالات متحده آمریکا از بابت تبعیضات نژادی بر علیه شهروندان سیاهپوستش در خون و آتش بسر می برد. دهه ۱۹۶۰ شاهد حوادث دردناک این تعصبات و تبعیضات بود که حالا صفحه هایش بخاطر برد تلویزیون براحتی به دنیا مخابره می شد. در آپریل ۱۹۶۸ و چند ماه قبل ار آغاز بازیهای المپیک مصلح جامعه مدنی مارتین لوتر کینگ در شهر ممفیس (Memphis) در ایالت تنسی ترور شد. این سیاهپوست در سال ۱۹۶۴ جایزه صلح نوبل را بخاطر مبارزات صلح جویانه اش در اسلو پایتخت نروژ دریافت کرده بود.

دو ماه بعد رابرت کندی کاندیدای ریاست جمهوری امریکا در هتلی در شهر لس آنجلس در ایالت کالیفرنیا به ضرب گلوله ترور شد. وی قول داده بود اگر رئیس جمهور شود اولین کاغذی که امضا می کند پایان رسمی جنگ ویتنام و برگرداندن سربازان آمریکایی به خانه و کاشانه خویش باشد.

با شروع سال مسیحی ۱۹۶۸ جنگ خانمانسوز ویتنام حسابی جا افتاده بود و هر روز صدها سرباز آمریکایی و هزاران سرباز و شهروند ویتنامی کشته می شدند.

در داخل آمریکا شهرهای ایالات جنوبی که طرفدار تبعیضات نژادی بودند حادثه ساز برخوردهای وحشیانه و کشنده بر علیه شهروندان سیاهپوست شان شده بودند. سفید پوستان متعصب و بر مسند قدرت نشسته در این ایالات حاضر نبودند تساوی حقوق مدنی سیاهپوستان را قائل شوند.

در کوران این حوادث و یکسال قبل از آغاز مسابقات المپیک مکزیکوسیتی بعضی ورزشکاران سیاهپوست و سفید پوست تیم های المپیک آمریکا گروهی تشکیل دادند بنام «پروژه المپیک برای حقوق بشر»  (Olympic Project for Human Rights). هدف این گروه این بود که بازیهای المپیک را تحریم کنند.

این گروه توسط تامی اسمیت، جان کارلوس و هاری ادواردز و چندین نفر دیگر بطور خودجوش بوجود آمده بود. هدف غائی این گروه این بود که عدم تساوی حقوق مدنی و بی عدالتی هایی که در آمریکا اعمال می شود را نمایان سازد.

هاری ادواردز استاد جامعه شناسی دانشگاه کرنل بود. خودش بعنوان یک ورزشکار سیاهپوست در رشته پرتاب دیسک در همان دانشگاه ایالتی سان خوزه فعالیت داشت که بزودی ورزش را رها کرده و تصمیم گرفت از طریق علم و دانش به طبقه محروم سیاهپوست آمریکا خدمت کند. در حقیقت هاری ادواردز آرشیتکت اصلی پروژه المپیک برای حقوق بشر محسوب می شود. وی همچنین معتقد بود باید سیاهپوستان واجد شرایط و تحصیل کرده بیشتری در پست های مدیریتی ورزش کشور بکار گرفته شوند.

این گروه چهار شرط داشتند:

اول: کشورهای رودزیا و آفریقای جنوبی که رسما سیستم آپارتاید داشتند باید از المپیک اخراج شوند.

دوم: مقام قهرمانی جهانی محمد علی در ورزش بوکس باید به وی بازگردانده شود. محمد علی پس از گرویدن به دین اسلام از سربازی اجباری بخاطر جنگ ویتنام سر باز زد و با اینکه کمیته بوکس حرفه ای امریکا به وی اخطار کرده بود مقامش را از دست می دهد، شجاعانه به اداره نظام وظیفه محل مراجعه کرده و ورقه سربازی را امضا نکرد و قانون سربازی اجباری آن زمان را زیر پا گذاشت. وی اعلام کرد عقاید دینی اش اجازه نمی دهد به ویتنام برود و آدم بکشد.

سوم: آقای آوری براندج آمریکایی باید از سمت ریاست کمیته جهانی المپیک (International Olympic Committee) استعفا دهد. وی همچنین ریاست و اداره کمیته ملی المپیک آمریکا را بعهده داشت. آوری براندج یکی از لجوج ترین چهره های مدیریتی ورزشی جهان محسوب می شود و شدیداً مخالف درگیر کردن ورزش در مقوله سیاست بود. او تهدید کرده بود با هرگونه اعتراض ورزشکاران در ایام المپیک به شدت مقابله خواهد کرد و مجازات های سنگینی را بدان ورزشکاران تحمیل خواهد کرد.

چهارم: استخدام بیشتر کمک مربی های سیاهپوست در ارکان مدیریت تیم های مختلف ورزشی آمریکا.

شعله این گروه و اصولاً هدف های آن قبل از اینکه المپیک شروع شود خاموش شد، ولی جان کارلوس و تامی اسمیت پین های معروف پروژه را با خود به مکزیکوسیتی آوردند. این پین ها به شکل یک دایره کوچک به اندازه یک سکه ساخته شده بودند. جان کارلوس و تامی اسمیت بفکر فرصتی بودند که حرف خودشان را بزنند.

 

۳. در رختکن

حالا که جان کارلوس و تامی اسمیت برنده مدال های طلا و برنز شده بودند و بالا رفتن آنان بر سکوی مدال حتمی شده بود از فرصت بدست آمده استفاده کردند و تصمیم گرفتند پیام اعمال بی عدالتی ها در حق سیاهپوستان آمریکائی را به دنیا خبر دهند.

در این میان پیتر نورمن در رختکن حضور داشت و از تصمیم آنان خبردار شد. وی در استرالیا از شرکت ندادن طبقه سیاهپوست استرالیایی در رشته های ورزشی خرده گیری هائی کرده بود و آنروز می خواست بنا به عقیده انسانی خویش کاری انجام دهد. پس به جان کارلوس و تامی اسمیت نزدیک شد و بر حرکت آنان لبیک گفت و پرسید وی چکار می تواند بکند. پس از اینکه جان کارلوس و تامی اسمیت سعی کردند وی را منصرف کنند و دلیل آورند این حرکت برای وی در استرالیا مشکل ساز خواهد شد. ولی چون دیدند پیتر نورمن مومن است و مصمم قبول کردند. وی یک پین را از ورزشکار دیگری گرفت و آن را بالای آرم کمیته ملی المپیک استرالیا بر روی ژاکتش تعبیه کرد.

لازم به ذکر است جان کارلوس و تامی اسمیت فقط یک جفت دستکش سیاه داشتند چون در آن روز جان کارلوس فراموش کرد دستکش خودش را همراه بیاورد. در اینجا پیتر نورمن بود که پیشنهاد کرد هر کدام یکی از دستکش ها را در دست کنند و همینطور هم شد. این اولین بدعت پیتر نورمن بود. سال ها بعد وی یک بدعت دیگر به جان کارلوس و تامی اسمیت هدیه می کند که در قسمت دیگر این نوشتار به آن اشاره خواهد شد.

 ۴. سکوی مدال

و زمان اسطوره تاریخی سر رسید. درست در لحظه ای که سرود ملی ایالات متحده امریکا نواخته شد، جان کارلوس و تامی اسمیت دستان دستکش پوش خود را بالا بردند و سر به زمین دوختند. پیتر نورمن هیچ حرکتی از خود نشان نداد و فقط به صعود پرچم های دو کشور مدال آور خیره شد، ولی آن پین در عکس ها به خوبی نمایان بود و از چشم مقامات کمیته ملی المپیک استرالیا دور نماند. عکسی که گرفته شده  اکنون در گوشه و کنار هر وب سایت اجتماعی- ورزشی که در مقوله حقوق بشر فعالیت می کند دیده می شود. این بود ادای احترام به حقوق بشر.

 

۵. مشخصه های ادای احترام

این عکس که این لحظه را ثبت کرده است و با پیشرفت تکنولوژی و گسترده اینترنت همه جا پخش شده است بعنوان یکی از پر بیننده ترین عکس های تاریخ ورزش جهان محسوب می شود. حرکات تامی اسمیت و جان کارلوس در این عکس دارای مشخصه ها و مضامین ذیل می باشد:

اول: بالا بردن دست ها. این به خاطر شعار «قدرت سیاه» (Black Power) نیست. این نظریه اشتباهاً در میان اذهان خبرنگاران ورزشی کم سواد و ناآشنا به اهداف جان کارلوس و تامی اسمیت جا گرفت. تامی اسمیت در کتاب زندگانیش به نام «حرکت سکوت: تامی اسمیت» (Silent Salute: Tommie Smith) می گوید: «این حرکت برای شعار قدرت سیاه نبود، بلکه ادای احترام به حقوق بشر بود.» برای همین توضیح، نویسنده این نوشتار عنوان مقاله را همانا خواسته و هدف تامی اسمیت انتخاب کرده است.

قدرت سیاه شعاری است که لازم به مطالعه و تحقیق و تحلیل مخصوص به خودش را  دارد، ولی درعمل به آن لایه از جنبش های ضد تبعیض نژادی بر می گردد که خواهان کسب قدرت سیاسی و اجتماعی برای سیاهان بودند. یکی از آنها جنبش رادیکال و خشونت دعوت کن حزب «پلنگ سیاه» (Black Panther Party) بود. در حقیقت در سال ۱۹۶۶ استوکلی کارمایکل (Stokely Carmichael) یکی از بدعت گذاران این حزب عبارت قدرت سیاه را تبدیل به شعار کرد، با اینکه استفاده آن برای اولین بار در سال ۱۹۵۴ و در نوشتار نویسنده ادبی سیاهپوستی بنام ریچارد رایت (Richard Wright) بر می گردد و در کتابش تحت همین عنوان «قدرت سیاه».

دوم: پابرهنه و جوراب ها روی شلوار کشیده شده. این پیام فقر طبقه سیاهپوست بود. جان کارلوس و تامی اسمیت با مهارت کفش هایشان را بر روی سکو در آورده و روی سکو گذاشته و پابرهنه شدند. از قبل جوراب سیاه را بر روی شلوار ورزشی خود کشیده بودند.

سوم: شال سیاه تامی اسمیت. تامی اسمیت شال سیاهی دور گردن بسته بود و ژاکت ورزشی اش را روی آن پوشیده بود. بنا به گفته تامی اسمیت این شال نشان غرور و افتخار یک سیاهپوست است.

چهارم: ژاکت زیپ نشده جان کارلوس. جان کارلوس زیپ ژاکتش را از قصد باز نگاه داشت و به این طریق پیام هم زبانی و هم فکری با طبقه زحمتکش کارگران کارخانه ها در امریکا را صادر کرد.

پنجم: تسبیح دور گردن جان کارلوس. جان کارلوس گردن بند تسبیح گونه ای از گردن آویزان کرده بود. وی می گوید هر دانه این گردن بند معرف سیاهپوستانی بود که ناعدالت وارانه در ایالات جنوبی آمریکا زنده زنده سوخته می شدند و کسی نمی دانست این اشخاص که بودند و نام و نشان شان چه بود.

ششم: پین پروژه المپیک برای حقوق بشر. هر سه ورزشکار این پین را به سینه خویش دوخته بودند. این پین معرف ایده پروژه المپیک برای حقوق بشر بود.

هفتم: سر به پائین. این هم یکی از مهم ترین مشخصه های ادای احترام حقوق بشر محسوب می شود. جان کارلوس و تامی اسمیت گردن خم کرده و سر به زمین انداختند تا پیام آور حرکت صلح جویانه شوند و در حقیقت ندای مظلومیت سیاهپوستان و بی عدالتی ای که در حق شان اعمال می شد به دیده جهانیان برسانند.

وقتی این سه ورزشکار انسانی از سکو پایین آمدند با صدای هوی تماشاگران حاضر در ورزشگاه روبرو شدند. روز بعد تامی اسمیت گفت: «اگر مسابقه را ببرم، قرار است من یک امریکائی باشم، نه یک سیاهپوست آمریکایی. ولی اگر من کار بدی انجام دهم، می گویند من کاکاه سیاه هستم. خب، ما سیاهپوست هستیم و افتخار می کنیم سیاهپوست هستیم. جامعه سیاهپوست آمریکا خوب می داند چه کردیم.»

 

پس از المپیک ۱۹۶۸

آوری برانج انتقامجو به وعده خود عمل کرد و تامی اسمیت و جان کارلوس را از دهکده المپیک اخراج کرد و آنان به آمریکا بازگشتند. تمام اسپانسرهای ورزشی خود را از دست دادند. جان خودشان و اعضای خانواده شان مرتب تهدید می شد چنانکه سالیان درازی را به سختی طی کردند.

تامی اسمیت با چند سال تاخیر به صحنه ورزشی بازگشت و از طرف ارگان های ورزشی مختلف جوایز ورزشی مختلفی را کسب کرد. در آگوست سال ۲۰۰۸ یکی از کفش های دوی ۱۹۶۸ خویش را به دونده سرعت اوسین بولت در المپیک ۲۰۰۸ چین بعنوان هدیه تولد داد.

در جولای ۲۰۰۸ تامی اسمیت و جان کارلوس جایزه مخصوص آرتور اش برای شجاعت را بخاطر ادای احترام به حقوق بشر در برنامه کانال تلویزیون ورزشی ای اس پی ان (ESPN) دریافت کردند. آرتور اش دیگر ستاره تابناک سیاهپوست امریکا در ورزش تنیس است که شرکت در تظاهرات ضدتبعیض نژادی وی بر علیه دولت آپارتاید آفریقای جنوبی در صفحات تاریخ ثبت شده است.

جان کارلوس سرنوشت دیگری داشت. پس از دو و میدانی به فوتبال آمریکایی روی آورد، ولی بخاطر صدمه زانو مجبور شد فوتبال را ترک کند.

وی در سال های بعد سخنگوی بسیاری سازمان ها و موسسات ورزشی بوده و هنوز فعال تساوی حقوق مدنی است.

سرنوشت پیتر نورمن از جان کارلوس و تامی اسمیت سخت تر و ناجوانمردانه تر بود. آمریکا عوض شد و مردم عنقریب به خلوص حرکت جان کارلوس و تامی اسمیت پی بردند، ولی روح سرکش تعصبات در استرالیا کماکان قدرتمند باقی ماند.

مقامات ورزش استرالیا پیتر نورمن را توبیخ کردند و مطبوعات استرالیا وی را طرد کردند. با اینکه پیتر نورمن چندین بار در مسابقات ۱۰۰ متر و ۲۰۰ متر برنده شد، ولی فدراسیون دو و میدانی استرالیا نه تنها پیتر نورمن را به المپیک ۱۹۷۲ مونیخ نفرستاد، بلکه هیچ دونده مردی را برای شرکت در این دو رشته دوی سرعت اعزام نکرد. این تنها باری است که کشور استرالیا در دوهای سرعت المپیک نماینده نداشته است.

از همه قبیح تر آنکه در مسابقات المپیک ۲۰۰۰ سیدنی، کمیته برگزار کننده مسابقات از وی استفاده نکرد و گوئی پیتر نورمن به فراموشی کامل سپرده شد. وی فقط به یک برنامه آمریکایی دعوت شد و آنهم پس از آنکه آمریکایی ها فهمیدند استرالیا به حضور پیتر نورمن اهمیت نداده است.

 

۶. بدعت نوظهور پیتر نورمن

 

در اکتبر ۲۰۰۳ (درست ۳۵ سال پس از المپیک مکزیکوسیتی) پیتر نورمن به دانشگاه ایالتی سان خوزه دعوت شد تا در برنامه پرده برداری از تندیس «ادای احترام به حقوق بشر» که قرار بود در صحن این دانشگاه انجام شود حضور یابد. در اینجا نیز پیتر نورمن بدعتی کرد که بازتابش برای همیشه باقی ماند. جان کارلوس و تامی اسمیت در این سالیان با پیتر نورمن در تماس بودند و اخیرا وی را از جزییات ساختن این تندیس یادبود با خبر کرده بودند. قرار بر این بود که مجسمه های بزرگ این سه ورزشکار بر روی سکوی تندیس قرار بگیرند. پیتر نورمن پیشنهاد کرد جای وی را در سکوی مدال خالی نگاه دارند. وی مخلصانه سکوی مقام دوم را به هزاران بازدید کننده این تندیس تقدیم کرد که وقتی از آن عکس می گیرند در جای خالی پیتر نورمن به ایستند و به سان آن ادای احترام در المپیک ۱۹۶۸ دستان خود را در آسمان بالا برند. این بود اسطوره اخلاقی این سفید پوست بزرگوار.

 جان کارلوس و تامی اسمیت با پیشنهاد پیتر نورمن موافقت کردند.

پیتر نورمن در سوم اکتبر ۲۰۰۶ در سن ۶۴ سالگی در ملبورن استرالیا در گذشت. فدراسیون دو و میدانی ایالات متحده آمریکا روز ۶ اکتبر را (روز تشییع جنازه پیتر نورمن) روز «پیتر نورمن» اعلام کرد و هر ساله بیانیه ای برای آن زنده یاد انتشار می دهد.  ۳۸ سال پس از آن روز در المپیک مکزیکوسیتی این سه ورزشکار یکبار دیگر و برای آخرین بار در کنار هم بودند. اینبار جان کارلوس و تامی اسمیت به استرالیا رفتند و پیشاپیش دیگران تابوت پیکر پیتر نورمن را بر دوش کشیدند و در مراسم ختم وی سخنانی مبنی بر اصالت وجدانی پیتر نورمن بیان کردند.

جان کارلوس در مصاحبه ای در سال ۲۰۱۲ گفت «هیچ استرالیایی به اندازه پیتر نورمن لایق افتخار، شناسائی و قدردانی نیست. فقط بخاطر تعلقات انسانیش، کاراکترش، مقاومتش، و رضایش در اینکه گوسفند قربانی عدالت شود.»

لازم به ذکر است آن پین که پیتر نورمن به سینه زد از پارو زن سفید پوست آمریکایی پاول هافمن (Paul Hoffman) که عضو گروه «پروژه المپیک برای حقوق بشر» بود قرض گرفت. پیتر نورمن پین را در فاصله زمانی بین خروج از رختکن و قبل از ورود به صحن ورزشگاه از پاول هافمن گرفته بود.

پیر دوکوبرتن فرانسوی بنیان گذار المپیک مدرن است. پنج حلقه المپیک که نشان رویداد المپیک است سمبول پنج قاره روی زمین است. پیتر نورمن با حرکاتش چه در سال ۱۹۶۸ و چه سال ها بعد سر ماجرای سکوی خالیش در تندیس دانشگاه ایالتی سان خوزه اسطوره المپیک و پنج حلقه اش را عملی کرد.

وی زندگی سختی را گذراند، ولی هرگز بخاطر شرکتش در ادای احترام حقوق بشر تامی اسمیت و جان کارلوس ابراز ندامت نکرد. آن روز در رختکن ورزشگاه آزتک پیتر نورمن به تامی اسمیت و جان کارلوس گفت «من با شما هستم.» پیتر نورمن کماکان برای  خودش می دوید تا اینکه در سال ۱۹۸۵ به بیماری گانگارین مبتلا شد و از دویدن افتاد. افسردگی، پناه به مشروبات الکلی، و عاقبت معتاد شدن به داروهای مسکن سرانجام وی را از پا انداخت. لازم است اشاره کنیم در سال ۲۰۱۲ عنقریب پارلمان استرالیا در یک بیانیه از پیتر نورمن و اعضای خانواده اش بطور رسمی معذرت خواهی کرد و از وی به خاطر شجاعتش در حمایت از حقوق بشر و اعتبار دادن به وجهه کشور استرالیا در المپیک مکزیکو سیتی قدردانی کرد. معذرت خواهی و قدردانی که بسیار دیر بود.

سال ۱۹۶۸ شاهد حوادث دیگری در مقوله مطالبات آزادی و تساوی حقوق مدنی بود. تظاهرات دانشجویان در لهستان. تظاهرات آزادی خواهی در چک اسلواکی که در انتها به اشغال آن کشور توسط نیروی نظامی اتحاد جماهیر شوروی وقت منتهی شد. تظاهرات دانشجویان مکزیکی در بیرون ورزشگاه المپیک و یکی دو هفته قبل از آغاز المپیک که منجر به کشته شدن ۴۴ نفر توسط پلیس مکزیک شد. در این ماجرا خبرنگار معروف اوریانا فالاچی هم حضور داشت و چندین بار زخمی شد و توسط پلیس کتک خورد، ولی توانست گزارش کاملی از تظاهرات را انتشار دهد. دانشجویان بخاطر این اعتصاب کردند که معتقد بودند کشور فقیری چون مکزیک بجای برگزاری المپیک باید خرج مردم فقیر و بیچاره اش کند. در آمریکا نهضت جوانان چپ و رادیکال اش از آمریکایی هائی که در لهستان و چک اسلواکی به سر میبردند الهام گرفت و همانا منجر به تظاهرات آنان در کنواسیون حزب دموکرات در شهر شیکاگو شد. همانطور که قبلا ذکر شد رهبر مصلح سیاهان مارتین لوتر کینگ و سناتور و کاندیدای ریاست جمهوری رابرت کندی در این سال و به فاصله دو ماه ترور شدند. تظاهرات جوانان فرانسه در این سال رخ داد و بسیاری حوادث و تظاهرات دیگر.

برای اطلاع و مطالعه بیشتر در حوادث این سال لطفا به کتاب «۱۹۶۸» (1968) توسط نویسنده مارک کورلانسکی (Mark Kurlansky) مراجعه کنید.