پدر پدران
بیستویک شعر برای پدرم
هژده.
زخم معده
مجید نفیسی
شبی كه پدر چمدانش را میبست
تا به آمريكا سفر كند
من به سرِ كوچه دويدم
و بستهای آبنباتِ زرشكی خريدم
تا بهنگامِ دردِ معده
آبنباتی به دهان بگذارد.
او هر بار كه از آمريكا بما نامه مینوشت
هميشه بر پيشانی آن
شمارهی آبنباتهای مصرف شده را
به روز می كرد:
"امروز
دهمين آبنباتِ مجيد را خوردم."
پدر در بازگشت به ايران
برايم گوشبندی سرخ آورد.
ما صبحهای جمعه به كوه میرفتيم
و اگر برف روی زمين را پوشانده بود
من گوشبندهايم را میبستم
و او كه برای تسكينِ دردِ معده
هميشه مشتی پسته در جيب داشت
گاهی دانهای هم به من ميداد.
دوم ژودن دوهزاروچهارده
اشعار
۱- شمشیر در حوضخانه، ۲- در تمسکال چال، ۳- گوشبندهای سرخ، ۴- سه هدیه، ۵- فراموشی، ۶- آن سبیلِ هیتلری، ۷- بادهی باغبادران، ۸- شب، ۹- دیدار ماه، ۱۰- راز، ۱۱- گلسرخی برای پدرم، ۱۲- مرغ جان پدر، ۱۳- به نام پدر، ۱۴- فانوس خیال، ۱۵- قرآن خانوادگی، ۱۶- دیدار خمینی، ۱۷- مرگ در دريا، ۱۸- زخم معده، ۱۹- کلاه در باد، ۲۰- زبانهای پدرم، ۲۱- سرو ابرکوه
The Father of Fathers
Twenty-One Poems for My Father
Eighteen.
Stomach Ulcer
by Majid Naficy
The night that Father packed his suitcase
To travel to America
I ran to the alley shops
And bought a package of barberry candies
So when his stomach ached
He could put a candy in his mouth.
Every time that he wrote us a letter from America
He always updated the number
Of consumed candies on the top:
“Today I ate the tenth candy of Majid.”
When returning to Iran
Father brought me a pair of red earmuffs.
We went to mountains on Fridays
And if the snow had covered the ground
I would put on my earmuffs
And he, who always had a handful of pistachios in his pocket
For relieving his stomach pain,
Sometimes gave me one too.
June 2, 2014
Poems
1: Sword at the Ablution Pool, 2: In Temescal Canyon, 3: Red earmuffs, 4: Three Gifts, 5: Forgetfulness, 6: That Hitler Moustache, 7: Baghbaderan Wine, 8: The Night, 9: Visiting the Moon, 10: Secret, 11: A Red Rose for My Father, 12: The Soul Bird of Father, 13: In the Name of Father, 14: Magic Lantern, 15: The Family Koran, 16: Khomeini's Visit, 17: Death in the Sea, 18: Stomach Ulcer, 19: Hat in the Wind, 20: Languages of My Father, 21: The Cypress of Abarkuh
سلام جناب نفیسی ، فوق العاده بود من خیلی از خواندن این خاطره شعر لذت بردم ، سپاس