خانه بلاگ
بیشتر
حالا چطور باس به این زبون نفهما حالی میکردم که آخه شیر زنم توی اون نگاه آبی یخ زده ت! واسه مایی که اون بچه رو با تف و طلا به هم چسبونده بودیم٬ واسه من خاک بر سری که فشنگام انقدر بیجون و بیسرعت بودن که تا بخوان به غار دعا برسن٬ آتیش میخوابوندن و زنم هیچ مشکلی نداشت اما اونقدر خانوم بود که درز بگیره و به کسی نگه عیب و عار از شوهره س٬ نسخه کره رو بکن روغن میپیچی؟ —ونوس ترابی