ایلکای

تو اینستا که می‌چرخم مردمو می‌بینم که می‌سازن، خلق می‌کنن، ضبط می‌کنن، وقت واسه افکت و تدوین و چیدن محتوا می‌ذارن تعجب می‌کنم از انرژیشون. باورم نمی‌شه خودم یه زمانی کلی ایده‌ی بلاگری داشتم یا که واقعا می‌خواستم یه بوک بلاگر باشم. نمی‌گم دوباره ممکن نیست برگردم. اما از این همه فاصله و جداافتادگی‌ای که ذهنم یک‌باره با دنیا پیدا می‌کنه تعجب می‌کنم. فعلا از نشونه‌های زندگی همین کلمات و یه‌قل دوقل کردن باهاشون واسم مونده. اگه همینا هم نبودن شک می‌کردم روزی وجود داشتم.

اون روز که در برابر [صرفاً] رفتار قلدرانه‌ی پدرم مقاومت کردم بلافاصله و بدون فکر بهم گفت «هار و زبون‌نفهم شدی.»

الان دیدم کون‌سوخته‌ها واژه‌ی «سلیطه» رو چسبوندن به رفتار خانم ویدیوی درمونگاه قم یک‌بار دیگه اون احساس تلخ بهم دست داد. مخصوصا که حالت فروپاشی روانی اون خانم رو [به دلایل دیگه‌ای]چند بار تو دوماه گذشته تجربه کردم و قضاوت هم شدم. اما می‌گیری چی می‌گم؟ این فحش و فشارا ینی داره می‌سوزوزه اونجایی که باید بسوزونه. ما رو هم پیر کرده آره ولی تهش می‌سوزونه چیزی رو که باید بسوزونه.

~ ارجاعات کمپین «من سلیطه‌ام» به نوعی از مقاومت مدنی حایز توجه است. کمپین را میتوان اینگونه خلاصه کرد: متلک انداختن به زنی که در برابر تعرض سکوت نکرد، پاسخی جمعی پیدا کرد. او سلیطه خطاب شد و در مقابل در یک همراهی جمعی خود آن متلک معنای تازه‌ای یافت و به نمادی از مقاومت در برابر سازوکاری مبدل شد که به شکل‌های مختلف آلوده به زن‌ستیزی است.

اما این سازوکار لیبرال و قدرتمند مواجهه با قدرت علاوه بر تمامی معناهایی که با خود حمل می‌کند واجد نشانه‌ای است که به شناخت جامعه ایران (به خصوص طبقات میانی) کمک می‌کند. در واقع ما می‌توانیم از این کمپین به فهم هژمونی مسلط (به معنای گرامشی آن) در نزد جامعه مدنی نزدیک شویم. به جز اینکه این کمپین نشان می‌دهد که مکانیزم‌های زبانیِ کنترل جامعه (در این مورد، زنان) تا چه حد فرسوده شده و توان خود را از دست داده‌اند، نوع پاسخ به این تعرض هم مهم است.

جامعه در قبال تصویری که از یک تعرض دیده، کمپین خود را حول و حوش پاسخی زبانی، سامان می‌دهد و پا فراتر از آن نمی‌گذارد. افراد، آخوند متعرض را جستجو نمی‌کنند و این رویداد را میانجی یک اقدام عملی نمی‌کنند، بلکه خشم خود را ترجیح می‌دهند از طریق معنابخشی تازه به کلمات نشان دهند. در یک وضعیت بدیل در قبال این اتفاقات، گروه‌هایی را می‌توان مفروض گرفت که سازماندهی شده، متعرض را پیدا کرده و او را تنبیه می‌کنند، و سپس این تنبیه را سعی می‌کنند به تمامی ارکان طبقه‌ی حاکم گسترش دهند.

این وضعیت فرضی که پا فراتر از نزاع گفتمانی می‌گذارد، به اِعمال خشونت در قبال ستمکاران گشوده است و کنش سیاسی را نوعی مبارزه مستقیم، تنانه و سازماندهی‌شده ادراک می‌کند، وضعیت انقلابی می‌گویند.

سوژه سیاسی اما با کمپین من سلیطه‌ام همزمان با اینکه مخالفت خود را با نظام موجود نشان می‌دهد اما آن را در سطح مبارزه هژمونیک نگه می‌دارد، به فراسوی آن نمی‌رود و به ابراز عقیده بسنده می‌کند. به واقع همبستگی را در همراهی نظرگاه‌ها در می‌یابد. در این جا ما شاهد برجسته شدن نوعی از انقلاب اجتماعی هستیم که عمق پیدا کرده اما از انقلاب سیاسی مدام دوری می‌کند.

این سرشت سیاسی را در همه این سال‌ها و در طبقات میانی دیده‌ایم، و کمپین حاضر هم بخشی از آن است. در واقع، هژمونی حاکم بر کنش طبقه متوسط همچنان اصلاحی است و نه انقلابی. هرچند در ساحت نظر، افراد بیشتری به تغییر بنیادین نظام باور پیدا کرده‌اند اما در ساحت عمل همچنان از شیوه‌هایی استقبال می‌کنند که پا فراتر از ابراز نظر نمی‌گذارد.

~ صدیقه وسمقی سوژه مهمی در تاریخ جهان اسلام خواهد بود. علاوه بر نقشی که امروزه در کنار بسیاری از زنان و مردان در جنبش فمنیستی ایران دارد، وی نقشی خاص و تأثیرگذار در تضعیف پدرسالاری و مردسالاری در جامعه مسلمانان خواهد داشت.

زنانی در جهان اسلام بوده‌اند همچون فاطمه مرنیسی که سعی کرده‌اند با تفسیر اسلام راه‌هایی را برای نجات مسلمانان از تفاسیر مسلط مردسالارانه از کتاب و سنت نشان بدهند؛ اما غالباً آنان در مقام یک نظریه‌پرداز و محقق باقی مانده‌اند. جنبش زن زندگی آزادی، یعنی همان حرکت جمعی اعتراضی ایرانیان در مقابل با تبعیض‌های موجود در ساحت زندگی اجتماعی و سیاسی زنان، امکانی را فراهم کرد که فقیه نوگرای دینی پا فراتر از تفسیر گذاشته و در مقام یک سوژه سیاسی ظاهر شود.

این ویژگی جنبش‌های اجتماعی است که می‌توانند مرز میان ایده و عمل را کمرنگ کنند و لحظاتی برای عینیت بخشیدن به تئوری را فراهم سازند. وسمقی از معدود زنان متکلم در تاریخ اسلام است و شاید تنها زن متکلمی است در این تاریخ که این فرصت را یافته که دیدگاهش درباره حقّ زن را عینیت بخشد و مادی کند.

رد تفسیر غالب فقها درباره حجاب اسلامی ایده‌ای بود که از سال‌ها قبل‌تر او درباره پوشش داشت، اما آنچیزی که تحقق دیدگاهش درباره حجاب را برای خود شخص او فراهم کرد امکانی بود که یک جنبش اجتماعی به او داد. جمعیت زنان به وسمقی این توان را بخشید که جلوه‌ای از دیالکتیک نظر و عمل یا همان پراکسیس شود. این واقعه با سوژگی یک زن فقیه‌ِ مسلمان در تاریخ جهان اسلام لحظه‌ای تاریخی خواهد بود.