مذهب ستیزی در میان برخی روشنفکران امروز ایران به احتمال زیاد نتیجه روشهای برخورد با مسائل اجتماعی در ایران بوسیله دستگاه حکومتی و بویژه دستگاه قضائی  در ایران است که زیر تاثیرِ گروهی با دیدگاه و تعبیراتی خاص از قوانین اسلامی و شرعی، شرایط دشواری را برای زندگی و پیشرفت اکثریّت جامعه بوجود آورده اند. آیا این موضوع به تنهائی میتواند افکار و رفتارِ مذهب ستیزانه را توجیه کند؟ آیا مذهب همانطور که برخی در قرن گذشته میگفتند و تکرار میکردند "افیونِ" توده هاست و بوسیله قدرتمداران برای زیر سلطه گرفتنِ جامعه بوجود آمده؟ این نوشته نگاهی است گذرا و کوتاه به بعضی امور مربوط به این پدیده که بی تردید کم و کاستی های زیاد خواهد داشت ولی شاید زمینه ای باشد برای بحث و بررسی بیشتر برای یافتن پاسخی احتمالاً مناسب. ناگفته نماند که دین و مذهب همیشه یکی از مهمترین موضوعها برای بررسی و تحقیق در همه جوامع بوده و به احتمال قریب به یقین این بررسیها در آینده نیز همچنان ادامه خواهد داشت.

شاد روان صادق هدایت در یکی از نوشته هایش (که حالا به خاطر ندارم امّا شاید "حاجی آقا" بوده باشد) اشاره ای دارد به این تعبیر که جامعه مثل لانه مارها و افعی هاست که هرجا دست بگذاری گاز میگیرند. و این تعبیر البته اشاره ای است به جامعه ای که هیچگونه بنیان اعتقادی و احترام به قانون در آن وجود نداشته باشد که بسیار درست بنظر میآید. هرج و مرج و بی قانونی بدون شک یکی از بزرگترین مصیبتهائی است که یک جامعه میتواند به آن دچار شود. پیدایش مذهب آنچنان که در تحقیقات گوناگون نشان داده شده، زمینه و ریشه ای بس دراز و قدیمی دارد که منحصر به یک ملّت یا یک نقطه از جهان نیست. مذهب در مناطق مختلف دنیا و در قارّههای مختلف در زمانهای مختلف و با شیوه ها و خدایان ظاهراً مختلف شکل گرفته امّا در همه جا یک هدف را دنبال کرده که آن ایجاد یک نظم مبتنی بر قانون بوده است که به امور گوناگون زندگی در این یا آن جامعه سر و سامانی بدهد. این امور گاهی از ساده ترین مسائل روزمره زندگی تا پیچیده ترین آنها را در آن روزگار شامل میشده.

این موضوع که چه عواملی در آغاز و پیدایش این پدیده نقش داشته اند و چه چیزیا چه قدرتی باعث شده که این قانونگذاری ها بتواند در یک جامعه حکمفرما و اجرا شود خود بحثی است جداگانه و تحقیات زیادی در این زمینه شده که همچنان ادامه دارد و در این زمینه هم دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. آنچنان که بنظر میرسد نیروئی یا نیروهائی فوق العاده در ابتدای کار در بنیانگذاری این پدیده در جوامع انسانی نقش داشته که بنا بر عللی انسانها سرچشمه آنرا در آسمان میدیدند و ظاهراً به همین جهت همیشه نگاهها و دستها برای نیایش و یا طلب یاری بسوی آسمان دوخته و دراز میشده. بسیاری از منابع قدیمی که از اسطوره ها و داستانهای رویدادهای بسیار قدیمی یاد میکنند، آوردن قانون و بنیانگذاری خانواده و زندگی اجتماعی انسانها و بر قراری نظام اداری و آموزش کشاورزی و دامداری به انسانها را به همان عوامل دارای نیروهای خارق العاده نسبت میدهند که گاهی از آسمان و گاهی از آنسوی دریاها و یا گاهی حتی از درون دریا میآمدند.

پرستشگاههای قدیمی زیادی در مناطق مختلف دنیا پیدا شده که دارای قدمتی فوق العاده هستند اگر چه هیچکدام از روشهای تخمینی موجود نمیتواند بطور دقیق و درستی قدمت آنها را مشخّص کند. منابع نوشته شده قدیمی از مناطق مختلف جهان حکایت از حضور خدایانی در میان جوامع دارد که دارای قدرتهای فوق العاده بودند. حتی در تورات و انجیل هم که به عقیده بسیاری حامل مطالب دست دوّم و دست سوّم هستند چنین مطالبی دیده میشود. زردشت در یسنا اهورا مزدا را دارای هزار چشم و هزار گوش میخواند که قادر است همه چیز را ببیند و بشنود. ظاهراً، بر اساس برخی تفسیر ها، "هزار"  در اینجا کنایه از "بسیار زیاد" یا بیشمار است. این موضوع که خدا توانائی دیدن و شنیدن همه چیز را دارد در قرآن (که عموماً از تورات و منابع دست دوم دیگر کُپی شده) و دیگر کتب مذهبی هم بسیار آمده که امروز با همه گیر شدن تکنولوژی پیشرفتهِ دیداری و شنیداری از راه دور و ماهواره شاید خیلی مهم بنظر نیاید. علاوه بر اینها، اینروزها گسترش امکان دسترسی به منابع تحقیقی چه از طریق اینترنت و چه از طریق دیدار مناطق دوردست هم این اجازه را میدهد که کندوکاو بیشتر و دقیق تری در این زمینه ها صورت بگیرد که شاید نتیجه بهتری بدست بدهد.

یکی از مناطقی که که بویژه در یکصد سال گذشته در این زمینه بسیار مورد توجه قرار گرفته منطقه غرب آسیا و شرق و شمال آفریقا است که هنوز دارای منابع زیادی برای تحقیق و بررسی است. ناگفته نماند که بخش بزرگی از این منابع نیز در جنگهای گوناگون نابود شده یا بوسیله شرق شناسانِ جویای نام و گنج به غارت برده شده که برخی از آنها امروز به تدریج به عرصه آگاهی عمومی میرسد. آثاری در سرزمینهای عراق امروزی و سوریه با قدمتی بیش از پنج هزار سال (شاید هم بسیار بیشتر از این باشد) در یکصد سال گذشته یافت شده که بسیاری از مسلّمات پذیرفته شده پیشین تاریخی و یا حتی مذهبی را زیر پرسش میبرد. نمونه چنین آثاری در هند، پاکستان و آمریکای جنوبی و مرکزی و حتی آمریکای شمالی هم پیدا شده که هنوز در بسیاری از این موارد، بجز حدس و گُمانهای بعضی "متخصصان" و محققان، آگاهی دقیق و درستی در باره آنها در دست نیست. رویهمرفته، آثار زیادی در همه جای دنیا یافته شده که اکثراً نشانه از سُنّتها و آدابی ویژه دارد و عموماً به پرستش و نیایش خدا یا خدایانی آسمانی به رهبری شخصیتهائی ویژه تعبیر میشود.

موضوع رهبری جوامع در این میان یکی از حساس ترین و جالب ترین امور است که در سرزمین عراق قدیم (سومر و بابل) این امر ویژه خدایانی بوده که از آسمان آمده بودند و هر کدام شهری را بنا گذاشته و آنرا اداره میکردند و مردم در آن شهرها و در پرستشگاههائی که برپا کرده بودند به نیایش و پرستش آن خدا یا خدایان میپرداختند. بعدها همان خدایان رهبری جامعه را به دلایلی به بعضی انسانها که به وفاداری و تبعیت از قوانین آنها شناخته شده بودند تفویض کردند تا به جای آنها به کارهای جامعه رسیدگی کنند و بهمین جهت پشتیبانی و تایید خدا یا خدایان برای رسیدن یک شخص به رهبری جامعه امری اجتناب ناپذیر بوده. این موضوع در بسیاری از کتیبه های ایرانی نیز منعکس است که پادشاهان همیشه مشروعیت پادشاهی خود را با دریافت یک هدیه ویژه از طرف اهورامزدا بدست میآوردند ویکی از وظایف آنها انسجام جامعه و برقراری قانون و عدالت بود. در واقع پادشاه در همه جوامع قدیمی جهان وارث حقوق و سمبُل قدرت خدا برای اجرای احکام و قوانین او بر جامعه بوده. و به این ترتیب چنین به نظر میآید که حکومت و حکمرانی در ابتدا یک امر مذهبی و آسمانی بوده که بعدها از طرف خدا یا خدایان به انسانها آموخته و تفویض شده.

این چیزها میتواند نشان دهد که ارزیابی مذهب به شیوه ای مُجرّد به عنوان عاملی برای عقب ماندگی جامعه نمیتواند ارزیابی درستی باشد چون هر آنچه امروز جوامع انسانی از آن بهره مندند در اصل از همان مبنی یعنی مذهب در آمده. امّا این موضوع بدان معنی نیست که هرکس به نامِ مذهب بتواند بر جامعه حکم براند و آنچه بگوید روا باشد. مذهب برای اکثریت جامعه که به امور روزمرّه زندگی مشغولند میتواند مانند یک جهت یاب و راهنما عمل کند که با قرار دادن یک نقطه غیر قابل تغییر یعنی خدا و ربط دادن همه امور به آن نقطه راهنمائی باشد برای پیش بردن امور زندگی بر اساسی قانونمند و جامعه پسند که به دیگران ضرر و زیانی نرساند. علاوه بر اینها مذهب میتواند با ایجاد شور لازم احساسات انسانها را برای یک کار میهن پرستانه در حفاظت از میهن و دفاع در مقابل دشمن نیز دامن بزند. این موضوع البته اختصاص به هیچ مذهب خاصّی ندارد. مسیحیان و مسلمانان هردو برای مدتهای مدید از راههای دور به منطقه اورشلیم میآمدند تا برای حفاظت یا باز پس گرفتن سرزمینی که برای آنها مقدس بود بجنگند.

شاید این موردِ اخیر نکته ای منفی در ارزیابی مذهب باشد امّا رویهمرفته باید گفت که با مذهب یا بی مذهب، جامعه انسانها نیاز به سیستمی مبتنی بر قانون دارد لیکن حتی در آن حال هم کمبودها و مشکلات وجود خواهد داشت و جنگ و درگیری هم خواهد بود (چنانکه هست). واقعیت اینست که در میان انسانها، بسیاری بیش از حد زیاده طلب و خود خواه هستند و همین موجب خواهد شد تا هیچگاه یک موازنه و مصالحه نسبتاً عادلانه در جامعه بر قرار نشود. برای برخی شاید یک دستگاه قانون و قانونگذاری کافی باشد امّا برای بسیاری قانونی که یک ضامن اجرائی و باز دارنده قدرتمند و آسمانی دشته باشد شاید بهتر و اثر بخش تر عمل کند.با همه اینها باز هم خاطیانی خواهند بود که حتی در آن شرایط مرتکب جرم و جنایت شوند.

با همه این حرفها،  شاید بشود گفت که هنوز هیچکس بدرستی نمیداند که از روز نُخُست، مذهب چگونه بود و چرا بوجود آمد امّا اینرا هم باید به یاد داشته باشیم که مذهب فقط قصه آدم و حوّا نیست و آنچه در آن قصّه ها هست نیز بقولی فقط بادِ هوا نیست. مذهب بدون تردید آغازی بوده برای بنیان گذاری زندگی اجتماعی و آموزش علوم و فلسفه که طی هزاران سال، و در اثر حوادث گوناگون طبیعی و غیر طبیعی، دچار تحولات و دگرگونیهائی شده و در این میان بسیاری از منابع خود را ازدست داده که در نتیجه این مسائل احتمالاً دچار فساد و انحراف گشته. با همه اینها مذهب به عنوان یک قانون اساسی در زمانیکه یک جامعه دچار بحران و هرج و مرج باشد هنوز مفید است امّا این قانون اساسی مسلّماً  میتواند و باید به گونه ای برای انطباق با نیازمندیهای امروزِ جامعه اصلاح و تنظیم شود.