تو ماشینم در پارکینگ سوپر مارکت ایرانی نشسته بودم و داشتم لیست خریدی که دختر خاله ام که چند روزی مهمان من بود رو نگاه میکردم که تلفنم دینگی کرد.
لیست خرید از سوپر مارکت ایرانی: پیازمتوسط ۶ عدد, شلیل پوندی ۷۹ سنت ۸ عدد, سفت نباشه, خربزه افغانی یکدونه خوبش, از مکزیکیه بپرس, خيار ِمهمانى يك مقدارى, بلال ۶ تا یک دلار ۱۰ عدد.
نگاهی به تلفنم کردم و در کمال تعجب دیدم که من رو به یک "چَت گروهی" با ۷ نفر دیگه اضافه کردن. اول فکر کردم که این حتما یک کلک و یا حقه بازی مالی از نیجریه و یا هنده که میخوان اطلاعات شخصی منو پیدا کنن. ولی وقتی با دقت اسامی حاضرین را دیدم, از تعجب شاخ درآوردم!
الف میم = ایلان ماسک, سازمان دْژ
میم رِ = مارکو روبیو, وزیر امور خارجه
جیم دال واو = جی دی وَنس, معاون رئیس جمهور
پِ هِ = پیت هِگزِت, وزیر دفاع
میم واو = مایک والز , مشاور امنیتی
عین خِ = علی خامنه ای, مقام رهبری
سین پِ = مسعود پزشکیان, رئیس جمهور
اول ترسیدم و خواستم زود تلفنم رو خاموش کنم ولی بعد فکر کردم که اینروزها اونقدر اوضاع خر تو خره که تا بیای ببینی چه خبره, با قلاده و زنجیر تو هواپیما نظامی کردنتو فرستادنت به زندان تو ال سالوادور, بعد از اینکه مو ها رو از ته تراشیدن!
"چَت گروهی" رو ایلان ماسک میگردوند و داشت به خامنه ای و پزشکیان میگفت که ترامپ آماده مذاکره است اگر رژیم برنامه اتمی اش رو کاملا کنار بگذاره, ترامپ آماده است که وارد همکاری اقتصادی بشه و ترامپ با پوتین هم کنار اومده و همه منتظر جواب مثبت خامنه ای هستن.
خامنه ای هی این پا و اون پا میکرد تا اینکه ایلان ماسک پیشنهاد دیگری را هم روی میز گذاشت. ماسک اعلام آمادگی کرد که کارخانه اتومبیل سازی "پراید" رو در ایران تبدیل به کارخانه تسلا کنه به مدیریت امید افشار , نجوا گر و فرد دست راست و مورد اعتماد او. این پیشننهاد بسیار مورد استقبال پزشکیان قرار گرفت و حتی کارخونه صبا باتری را هم قرار شد که به چینی ها بدن که معامله کامل بشه.
خامنه ای هنوز نق میزد و کلنجار میرفت که ایلان برگ نهایی رو روی میز گذاشت.
"من آماده ام که سازمان دْژ (Doge ) رو به ایران بیارم تا پاکسازی کامل در سازمان های دولتی انجام بشه, تا کارآمدی بالا بره و خرج دولت پایین بیاد!"
پزشکیان از این پیشنهاد خیلی استقبال کرد و گفت, "قربون دستت, ما اینجا کلی پیر و پاتال داریم که دارن هنوز از دولت پول میگیرن, مثل سازمان Social Security شما. شورای نگهبان هم که مثل خانه سالمندان و توان بخشیه. یک بابایی هم هست به اسم جنتی که میگن صد و پنجاه سالشه. جون مادرت بیزحمت به داد ما برس!"
ایلان ماسک با خوشحالی چندتا Emoji فرستاد!
من زود از "چَت گروهی" بیرون اومدم و رفتم تو سوپر مارکت. قراره امشب تو برنامه "اندرسون کوپر" در CNN پته همه رو بریزم رو آب!
فرامرز من اون روز پشت سرت بودم برم خرید عنبر نسا از سوپر مارکت. گوشی ات افتاد. اصلا متوجه نشدی. اومدم به ات بدهم ازم دور شده بودی. فضولی کردم و نگاهی انداختم : تو اشتباه میکنی لاگ آوت نکرده بودی. من شاهد ادامه بحث شدم :
پزشکیان و عارف اصرار داشتند جی دی ونس را معاینه کنند. میخواستند ثابت کنند پزشک هستند. مارکو لیبرو سرشو برد دم گوش پزشکیان و درخواستی زمزمه کرد .پزشکیان آش آلو را توصیه کرد.
پیت هگست وزیر دفاع با صراحت کامل از عراقچی پرسید : رئیس جمهور شما پزشک داروهای سنتی و عرقیجاته و یا دوره دانشکده پزشکی را تموم کرده. عراقچی در باره خواص ویژه زعفران صحبت و از احوالات همسر هندی چی دی ونس پرسید.
هییت آمریکایی مرتب ساعتشونو نگاه کرده به ایرانی ها فهماندند که کارهای دیگری هم غیر از مذاکرده با تهران دارند. پزشکیان به عنوان ختم جلسه در حالیکه فارسی را با لهجه ایرلندی صحبت میکرد ؛گفت :
ما اگر با شما صحبت کنیم... باخته ایم.... اگر نکنیم باخته ایم
اگر طبق درخواست شما برنامه های هسته ائی و موشکی را متوقف کنیم باخته ایم. اگر هم ادامه بدهیم باخته ایم
پزشکیان همین طور ادامه داد و دست آخر نتیجه گرفت :
ما وزارت مذاکرات با آمریکا را تاسیس کرده ایم. تا برخورد آخرین شهاب سنگ کهکشان شیری به زمین و محو آثار حیات مذاکرات ادامه خواهد یافت.
هاوارد لوتنیک وزیر بازرگانی زیر لب گفت : بلایی به سرتون میاریم که طبق آرزوهای ولایتی دم پایی بپوشید و نون خشک بخورید.
دو هییت با همدیگر دست دادند و رفتند شام رسمی سفارت طالبان در واشنگتن.
فرمرز یک ایمیل برام بفرست و آدرس پستی اتو بده. گوشی اتو برات میفرستم. لاگ آوت نکردم. چت اعضا خیلی برام جالبه.
خیلی باحال بود فرامرز! :)))