برای مسابقه انشای ایرون
همزمان با صدای گلوله و فریاد
نگارمن
همزمان که برشهای سیبزمینیها رو به یک اندازه خلال میکنم تا پسرکم شام مطلوبشو داشته باشه برای نوید افکاری اشک میریزم که از مادرش حتی فرصت آخرین بوسه را گرفتند.
همزمان که با کارمند بیمنطق و زنستیز یک ادارهی دولتی کلنجار میروم و سعی میکنم که به یاد نیاورم چند روز پیش با چه نفرت و تحقیری گفت «مگه مرد ندارین توی خونواده»، قلمموهام رو با آب و صابون نوازش میکنم تا صبح فردا دوباره طرحی نو دراندازم به زندگیم.
همزمان که به دخترکان راه دورم قدرت میدهم تا از پس مشکلات زندگی تنهایی بربیآن، بغض نگرانی و دلتنگی رو که تا خرخره خفهام کرده فرو میدهم تا سرپا بمونم.
همزمان که صدای خشونتبارترین اخبار از تلویزیون یخزدهی دنیا توی خونهمون پیچیده با دقت دونه به دونهی مرواریدها رو روی ژاکت بچهای که دوسش دارم میدوزم تا عشقمو بهش گره زده باشم.
همزمان که صدای گلوله و فریاد بیآبی هموطن جنوبیام زندگی رو از من ربوده، کتاب «شیراز شعر شهر» رو میخونم تا یادم بیآد اصالت به ثروت و مکنت و قدرت نیست، عزت اصالت به حفظ اخلاقیات آدمی در شرایط بحرانیست!
عاااااااالی، بی نظیییییییر.
ممنون از شما و همدردی قلبی شما
ابراز همدردی شخص من هزاران کیلومتر دور از آتش و دود پشیزی ارزش ندارد اما قلبم با شماست.
مرسی از شما که خوندین خانم وزین عزیز، باعث افتخار من
مرسی ازتون جناب جاوید عزیز، از نزدیکی قلبی که بگذریم، فضای بازی که شما به عنوان سردبیری فرهیخته در ایجاد فرصت خواندن و نوشتن و آگاهی فراهم کردین، بزرگترین همراهی و همدلیست.
قدرتونو میدونیم.
بسیار اندوهناک و پر از درد ، صدای میلیونها ایرانی ، ممنون از شما
مرسی از شما که خوندین میمنون جان عزیز، امیدوارم روزهای بهتری برای کشورمون در پیش داشته باشیم.
عالی, حق مطلب را خوب ادا کردید. آفرین
مرسی از شما خانم خلیلی عزیز، لطف دارین.
آیا شما نیز اهلِ نقاشی هستید؟
تازه بعد از چهل سال و اندی ـــ ایرانیان تا مقدارِ کمی از خوابِ گران برخاسته و بالاخره فهمیدند که از آب و برق مجانی خبری نبوده و هیچی از ثروتهای ملی مملکت ـــ به آنها نخواهد رسید.
جز شورشِ نظامی، خرابکاری و حملهی مستقیم به رژیم فاشیستِ اسلامی ـــ راهی دیگر برای آزادی ایران زمین نیست.
مرسی شراب جان عزیز که توجه کردین، بله نقاشی میکنم
نگارمنِ عزیز، نقش کِشی را از کودکی و بدونِ معلم ـــ خودآموز یاد گرفتم، البته سالها بعد در فرانسه در کلاسهای متعدد شرکت کردم، هنوز هم خود را هنرجویی کوچک بیش نمیدانم.
اما تخصصم در کولاژ، نقشِ روی کولاژ و نگاره سازی است، خدا را چه دیدی، یک وقت دیدی با هم یک نمایشگاه در تهران برگزار کردیم.
بسیار عالی! از نگارههای نوشتههاتون پیداست که طرح و کمپوزیسیون رو خیلی خوب میشناسین و همیشه از نکتهسنجی و مفهوم گرافیکی کاراتون لذت میبرم. به امید دیدن هنرای بیشترتون توی نمایشگاه تهران، کارای من که قابل نمایشگاه نیستن ولی قول میدم همراهتون باشم و به همهی مهموناتون من باقلوا بدم:)