آسو:
نثار تاج
شهر وان در ترکیه، نزدیک مرز ایران، یکی از گذرگاههای اصلی پناهجویانیست که میکوشند خود را از ایران و افغانستان، و از خاورمیانه و آسیا، به اروپا برسانند. این پناهجویان ناگزیر از مسیرهای سخت و خطرناکی عبور میکنند، بسیاری از آنها در دریا غرق میشوند، برخی در کوهها از برف و سرما جان میبازند، و برخی دیگر به تیر مرزبانان کشته میشوند. اغلب این جانباختگان را مردم محل در گورستان بیکسان، و بینامونشانهای شهر وان دفن میکنند. این یادداشت بر اساس دیدار محل و گفتوگو با پناهجویان تهیه شده است.
Paki-1606-58-Ölüm نام یک گور، یا چیزی شبیه به یک گور، سنگنبشتهای بر یک قبر است. هر عددی یک انسان است و هر بتهی خاری روییده، دستهگُلی که میتوانست بر قبری گذاشته باشند.
جز سکوت و سلطنت مرگ، در آن خاکستریِ گسترده چیزی یا کسی دیده نمیشود. مردم محلی میگویند: «گویی مرز دوزخ است»
کسی در آب، بر آب و برای آب مُرده است. بعضی از آنان در جنگل مُردهاند و درختها گواه میدهند راه تاریکشان را. و بعضی از آنان میان مرور رؤیاهایشان شکار شدهاند به تحقیری یا گلولهی سُربیِ مرزبانی. اینجا مرز رؤیا و واقعیت است. چیزی که دنیای ما و بیرون را از هم جدا میکند.
برو به آدرس
با درود به جناب نفیسی متن پر جاذبه ، متأثر کننده و غم انگیز است . کلمات تا اعماق وجودت نفوذ می کنند . در آن برزخ که کسی نیست یادشان کند امیدوارم روحشان در آرامش ابدی بسر برند .