ایرج اسکندری در خاطرات خود نحوه ی برخورد دکتر مصدق را در مورد حریم امنیت به خوبی ترسیم کرده است:
درباره ی حریم امنیت و در رابطه با همین مسئله ی نفت و این مسائل برای اولین بار طبری مقاله ای در روزنامه ی رهبر نوشته و ضمن ان گفته است که شمال ایران حریم امنیت شوروی است و ما بایستی این حریم را محترم بشماریم....ما{هم}خیال می کردیم که حرف صحیحی است که گفته شده.به این دلیل یکی دوبار دیگر هم ضمن مقالات بعدی حریم امنیت را تکرار می کردیم.روزی برای صحبت به منزل دکتر مصدق رفته بودیم...دکتر یزدی هم بود.بحث می کردیم...در انجا ضمن صحبت گفتم:اخر این مسئله بالاخره جزء حریم امنیت شوروی است.دکتر مصدق گفت:چی گفتی؟حریم امنیت؟دست کرد در جیبش یک قلمتراش در اورد بیرون.تیغه ی ان را باز کرد و به من گفت:تو جای پسر من هستی اگر یک دفعه ی دیگر این کلمه ی حریم امنیت از دهنت بیرون بیاید با این زبانت را می برم...
عنقریب است که جیغ بنفش وسمه کشان دلداۀ حزب خائن توده بلند شود که اله و بله اینجوری نبوده.
همان طبری که با ایجاد حریم امنیتی برای آمریکا مخالف بود! اینها خدایان ریاکاری در سیاست ایران بودند و خودشون هم قربانیش شدند.
آن حریم امنیت هیچ گاه محقق نشد و شوروی نابود شد، ولی این ۲ مثقال تودهای از استفاده پوتین از همدان به وجد آماده. در ذهن بدوی اینها، این امیدیست برای بازگشت به روزهای پرشکوه گذشته. بذارین سرمستی کنن...
توده ای جماعت همیشه بدنبال ایجاد حریم امنیتی برای مسکو بوده و هست. الان هم مدافع حریم امنیتی روسیه در اوکراین و مالدوی و استونی و غیره هستند.
هیچگونه ابراز ناراحتی هم از حملات روسیه به مردم بدبخت سوریه نمیکنند و اشکالی هم در استفاده از پایگاه شاهرخی نمی بینند چون در کل همه چیز تقصیر امپریالیزم آمریکای جهانخوار است.
نه اینکه امید داشته باشم که خوندن این مطلب پایین در افکار شما کوچکترین تغییری ایجاد کنه، ولی چون زحمت کشیدم و این مطلب رو فراهم کرده بودم و در یکی از بلاگهای ردواین چاپش کردم، دوباره اینجا پستش میکنم که دوستان فکر نکنند که وقتیکه تنهایی میتازند و به قاضی میرن، کسی توان جواب دادن رو نداره:
http://www.iroon.com/irtn/blog/8472/
کسانی که از من سوال میکردند که برای چه، حزب توده در مجلس پیشنهاد داد که سهمی از نفت هم به روسیه برسه..... باید ریشه تاریخی این مطلب را در همین مقاله ارزنده شما، پیگیری کنند..
در مدتی که شوروی به کلی ارتباطاتش را به ایران قطع کرده بود (قبل از رضا شاه) انگلیس، صاحب تام الختیار منابع ایران شد و به تدریج حتی کنترل اقتصادی و سیاسی مملکت رو در دست گرفته بود.
این موضوع برای ایران خیلی خطرناک بود، چون شوروی که تمام منافع خودش رو در ایران از دست داده بود و حتی حق کاپیتولاسیون رو هم لغو کرده بود، در مقابل تهدید جدی از طرف انگلستان قرار میگرفت. انگلیس میتوانست با قدرت و نفوذی که در ایران پیدا کرده بود، خطرات جدی برای اتحاد جماهیر شوروی در منطقه ایجاد کند.... به همین خاطر، کسانی مثل خود قوام و بعد از او دیگران، فکر میکردند که باید توازنی از این نظر برقرار کنند تا بتوانند ایران را از خطر جنگ بین دو کشور برهانند....که البته روش مصدق بهترین بود، چرا که او از اول برا سر ملی شون نفت چانه میزد و هیچکس باور نمیکرد که ایرانیان بتوانند از عهده چنین خطیری برایند، لذا حزب توده پیشنهاد "توازن منفی" را عرضه کرد.....
بدون هیچگونه پشتیبانی از هیچ فرد یا حزب یا خط مشی، فقط قسمتی از یک مقاله را در پائین پست میکنم که تا حدودی مواضع حزب رو در این مورد روشن کند. این برگرفته از نوشتههای خلیل ملکی است که در آنزمان هنوز عضو حزب توده بود و بعدها انشعاب کرد...... هیچ بحثی در این مورد نخواهم کرد و به هیچ سئوالی پاسخ نخواهم داد.
سخن کوتاه، مقاله بسیار ارزندهای است که نیامند زحمت بسیار برای گرداوری این اطلاعت بوده. تشکر فراوان
-----------
خلیل ملکی همچنین در مقاله ی دیگری تحت عنوان«توازن منفی» که حدودأ سه ماه ونیم بعد از انتشار مقاله «سروته یک کرباس»، در روزنامه« رهبر بتاریخ ٨/١/١٣٢۴ »، انتشار داده است، می نویسد:
«…از آنجایی که در بحث و انتقادات اغلب ازما راجع به سیاست خارجی «حزب توده» و نظریه ی آن حزب راجع به امتیاز نفت سئوالاتی می شوند یکبار دیگر عقیده خود را، راجع به این مسئله به طور خلاصه بیان می کنیم. البته هدف ما اینست بالاخره ایران بتواند کلیه منابع خود را به دست خود استخراج کند. ولی در سیاست باید واقع بین بود. ما بارها گفتیم که به دست این دولت ها و مجلس ها نمی توان نفت را استخراج کرد. مادامی که دستگاه حکومتی ایران به طور کامل از سیاست یکجانبه تصفیه نشده، ملت ایران برای خنثی کردن آن باید از سیاست جهانی استفاده کند و از سیاست ضد استعماری شوروی حداکثر استفاده را عملی سازد. بنابر این تا موقعی که ایران قادر به الغاء کلیه امتیازات نشده و برای این که در ضمن عمل، خود را از لحاظ فنی و سیاسی مهیای لغو امتیازات سازد نه فقط ضرری ندارد بلکه لازم است که با علاقمند کردن دولت شوروی به روابط اقتصادی و تجارتی در ایران بتواند سیاست موازنه را آن طوری که باید عملی سازد.
… فروختن نفت به شوروی یعنی گرفتن قرضه از آن دولت آن طوری که آقای دکتر«مصدق» پیشنهاد کرده اند با دادن امتیاز از لحاظ اقتصادی فرقی ندارد به این معنی که اگر دادن امتیاز نفت به شوروی منافی با استقلال ما باشد گرفتن قرضه به عنوان نفتی که به دست دولت های بیات باید استخراج شود خطرناکتر از اولی خواهد بود ــ آنهایی که در مسائل اقتصادی و سیاسی مطالعه دقیق دارند، می دانند که برای ممالک کشورگشا گرفتن امتیاز با قرضه دادن فرق اصولی ندارد. حتا در بعضی موارد دولت کشور گشا با دادن قرضه می تواند فشار بیشتری بیارد تا با تحصیل امتیاز. ولی چون شوروی سیاست کشور گشایی ندارد پیشنهاد قرضه آقای دکتر «مصدق» را استقبال نکرد…» (١۴)