مسابقه انشای ایرون

 

ما زنها واقعیت را میدانیم

س. مجيديان

 

هیچكس ... هیچ مردی این همه به من توهین نكرد كه تو عشق هشت ساله ام به من توهین كردی. دارم میتركم از حرص .. تو خوابم نمی دیدم كه تو این همه بد باشی.

من تو این هشت سال نذاشتم آب تو دلت نكون بخوره ... لعنتی تو سختیها همیشه من بودم كه مثل سایه دنبالت بودم. تو تمام جون من بودّی ... فقط بگو این دورویی از كجات در اومد؟! ها!؟ أصلاً چطور تونستی بد مصب بگو … بگو …

آقا ما هشت سال پیش ... خب درست درستش روز ٢٠ آگوست ٢٠١١ همدیگر را دیدیم. بگو خب! دختركم از این آقا هی شروع كرد خوب گفتن. بگو خب. من اما عین خیالم نبود. یعنی نه ازش خوشم اومد. نه سكسی بود. همون منجر سابقم بود. كه عین گاو از زن خوشگل و سكسیش جدا شده بود. هی سربه سرش گذاشتم و گفتم والاخیلی بی لیاقتی. اونم ادای مردای با شخصیت رو در آورد كه یعنی بله.

خلاصه اصرار از دخترم و دوستان و انكار من … تا اینكه یه روز زنگ زِد و گفت بیا استار باكس غریبی نكن قهوه بخوریم. باور كن عزیز حوصله اش را نداشتم ولی گفتم خب یه قهوه نمیكشه منو كه؟

با همان دامن تنگ كرمم و بلوز گشاد آجریم رفتم. دو ماه قبلش یك نروس بریك داون ضعیف داشتم اما تَو همون دوماه كلی وزن كم كردم. هیكلم آرزوی هر مردی بود. زیبایی دوره چهل سالگیم باموی كوتاه مش شده زبون مردا رو از توحلقومشون می كشید بیرون.  هر چند من برام مهم نبود. خو شگلم و سكسی… برو كنار باد بیاد.

نرسیده تو كافه جلوی صد تا مرد ایرونی منو كشید به بغلش و گفت: چرا دیر كردی؟!

انگار هزار سال زن و شوهر باشیم و هیچ توجهی به بهت و حیرت من و دوستان نكرد. بعدها بهش گفتم : فلونی تو اون روز در واقع به همه مردهای دور و بر گفتی: ماستاتونو كیسه كنین، این زن مال منه. برین كنارباد بیاد.

خندید و گفت: با هوشی.

نمیدونم چی شد و كی شد.

اما من سختگیر، بوسه را دادم، و دلم برای حرارت عشقش غش رفت. حالا اگه بگم از من بی احساس چی ساخت بمونه، همینقدر كه عین ببر ماده به جونش میفتاد م كه هیچوقت نفهمیدم چطوری…!

هر دو هار بودیم اما وقتی به حس میرسیدیم دردها ی همو میبویدیمو چاره میكردیم. انگاری كه عاشق شده بودم. اونم چه عشقی. شب و روز باهم بودیم. اما این بی شرف انقد صداقت نداشت. تف به روت.

خلاصه دردسر ندم این عشق از هزار تا فیلتر گذشت تا ما تصمیم گرفتیم با هم زندگی كنیم. زیبا دخترم عصبانی بود. حس میكرد یكی منو از أو گرفته.  خاك تو سرم كنن كه بچه م فهمید و من نفهمیدم.

اوائل همه چیز خوب بود. أو عاشق و من عاشق تَر. تا این كه سرد شد. یكهو یخ زِد. من مونده بودم چی شد!؟  هیچی … هی شروع كرد بهونه آوردن … غذات شوره ... خونه كثیفه ... و … و …
حس می كردم دوستم نداره …

بهش گفتم من برم؟

میگفت نه.

میگفتم پس این چرند و پرت و پلاها چیه میگی؟

میگفت خوب من میگم تو كلفت من باش، من هم نوكرتم!

كثافت! جرّأت نداشت بگه نمی خواهمت. میدونی چرا؟ برای اینكه نمیذاشتم دوستای لاشیش بیان و تو خونه من وید بزنن.  نمیذاشتم بقول خودش حال كنه! حال؟ مثه خَر ویسگی بخوره و بالا بیاره و من تمیزش كنم.

دوستش داشتم. تا اینكه گندش رو درآورد. شاممو بیار! كوكا داریم؟ آبجو بیار! هزار دفعه بهش گفتم: آخوند كراواتی ولم كن!
ول نمیكرد تا اینكه من ولش كردم. آره پا روی هشت سال عشق و همدلیم گذاشتم. مردك میگفت من خواهر ذلیلم! منم حرص، حرص، حرص میخوردم.

دیگه بوسه هاش قرمز نبود، دستاش روی سینه هام گرمی نداشت. حرفاش تكراری بود، بوسه هاش یخ یخ بود.

من تو ناباوری بهش گفتم میرم، خسته شدم. عین ابر بهار اشگ میریختم اما باید میرفتم... رفتم. پشیمانم از دیدارت. رفتم ... ویگن میخوند و من هنوز مبهوت… اه…اه…  گذاشت برم… اه. خب تف به روت چند بار گفتم نمیتونیم … برو بذار برم … و تو گفتی آخه كجا میری، چرا میری؟ دوستم نداری؟! و من خفه میشدم.

خاك تو سر ما زنا كه گرفتار یه كلمه دوست دارمیم. آخه زن حسابی بیست ساله بودی؟ سی ساله بودّی؟ بدبخت ٥٤ سالت بود! أصلاً هم خر نیستیم. ما زنها صادقیم و هیچی برای پنهان كردن نداریم. به قول فروغ :

من هم زنم،
زنی كه دلش،
در هوای تو میزند پرو بال

آره بعد از همه این دروغ ها و بازی ها دیشب خوابشو دیدم! برای اولین بار مثه آدم با هم عین دو تا دوستی كه از عشق فارغه با هم درد دل میكردیم ( البته تو خواب!).

یکی به من گفت بابا این آدم نمیدونه چجوری بگه به درد هم نمیخوریم.  همه غر زدن هام همینه. و گرنه من همان عاشقم كه دیدی. برو! آخ ... آخ ... آخ… به قول شاعر: هیچ عاشق سخن، سخت به معشوق نگفت.

لعنتی چند بار گفتم نمیخوای بذار برم … هان؟ از هر دوشون بدم میاد ولی به كوری چشمش بازم عاشق میشم. حالا تَو برو دنبال كلفت بگرد. من دنبال عشقم. خاك تو سر بی لیاقتت. وای حرص... حرصم گرفته!

پا ورقی: این داستان نیست، حقیقته. اما یك چیزی را نگفتم و آن اینكه ما زنها واقعیت را میدانیم اما انكار میكنیم. یك دروغ دیگری هم گفتم ، گفتم بازم عاشق میشم. دروغه … غلطه … آی غلطه … غلط غولوطه. بهترین رابطه بین زن ومرد دوستی صادقانه هست. عشق دروغی زیبا و موقتیست.