همیشه  این سئوال بین عکاسان مطرح است که آیا با عکس های خیابانی و یا  Street Photographyمیتوان تصویری از جامعه در حال تغییر را نشون داد. احتمالا آمریکائی ها در این زمینه سرآمدند. در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم بنیاد فرهنگی گوگنهایم نیویورک  اسپانسر پروژه ائی شد که به رابرت  فرانک    Robert Frank ( 1924-2019) عکاس  سوئیسی  فرصتی داد تا با گرفتن عکس هائی از جامعه در حال تغییر آمریکا تصویری  برای آیندگان باقی بگذارند. سالها بعد Inge Morath(1923-2002)  عکاسی آمریکائی در سفری به ایران در دهه 1330  تصاویری  از نقاط مختلف  کشورمون تهیه کرد  که ارزش اجتماعی آنها امروز مشخصه. هر کدوم چکیده صدها صفحه اطلاعات در باره ایران اون روز است.. در سالهای اخیر عکس های Vivian Maier( 1926-2009)  که پرستار بچه و به اصطلاح آمریکائی ها Baby Sitterبوده و در اوقات فراغت و گردش با کودکان تصاویری از زندگی روزمره آمریکائی ها میگرفته  در یک حراجی کشف و مشخص شد چه  عکس های با ارزشی  از جامعه در حال تغییر آمریکا در طول سالهای طولانی فعالیت عکاسی آماتورش گرفته است.

 به هر حال عکاسی خیابانی میتواند  حقایق تلخ و شیرین هر جامعه ائی را در قاب عکس ها در دام بیندازد تا  نسل های بعدی بتوانند با مشاهده آنها  با جو کلی جامعه مورد نظر آشنا بشوند.

در گالری عکس های ضمیه 36 عکس از تهران و بعضا شهرستانها آورده شده اند. همه تلاش عکاس این بوده که آدم ها احساسات گوناگونشون در قاب عکس ها آورده شوند تا بینندگان به دلشمغولی آنها پی ببرند.

1-  چنانچه افتد و دانی.

 خلوت مطلوب دلدادگان همیشه مشکل بزرگی برای عشاق بوده. در این عکس که زاینده رود پر آبه ؛ دختر و پسری در حضور دیگران و بالای آب های زنده رود تا حدودی میتوانند اندکی در کنار هم بیاسایند و راز دل بگویند.

2- آزادی زخمی

این مجسمه سر مجسمه آزادی در میدان حسن آباد تهرانه. ظاهرا زخمی و شکسته و نشان دهنده قصد سازنده از  بی توجهی به اصول آزادی در آمریکاست. زنی از کنارش رد میشود  و مجسمه زیر چشمی می پایدش. زن اندکی چادرشو پائین  آورده و  آزادی واقعی می طلبد.

3- تداوم شادی

این عکسو در پل عابر سر جیحون و آزادی گرفتم که به ایستگاه مترو منجر میشود. نگاه پیرمرد نشان از موفقیت اش در تثبیت شادی دارد. پسر جوان ادامه  دهنده سنتی است که پیرمرد قرار است به دستش بسپارد.

4-  استند آپ کمدی

پیرمردی در اتوبوس تجریش – راه آهن بطری آب را میکروفن ساخته  و به اجرای برنامه ائی مشابه تاترهای قبل از انقلاب میپردازد. قیافه مسافران جدی تر از آن  است که پیام مجری را دریافت کرده باشند. تلاش پیرمرد ستودنی  است.

5-  دود سیگار و هنرهای مدرن

موزه  هنرهای معاصر تهران در سال 1356 به همت خانم فرح دیبا ؛             ملکه وقت ایران گشایش یافت. این موزه دارای گرانبهاترین  مجموعه در خارج از مرزهای اروپاست. باغ موزه هنرهای معاصر 42 ساله که بر روی بازدیدگنندگان بسته و تنها با استفاده از دوربین های تله میتوان  از مجسمه های مدرن عکاسی کرد. نگهبانی در محوطه باغ دمی  خلوت کردهو سیگاری دود میکند.

6- شکاف های عمیق

معمار پیر برای  ارزیابی شکاف دیوار بر رویشان بند زده تا در اثر مرور زمان ببیند اگر شکاف عریض تر شد ؛ بند های زده شده رها میشوند و معیاری بریا تصمیمات بعدی خواهد شد؛ تخریب کامل دیوار و یا اصلاح و تعمیر آن. چهره معمار نشان دهنده آن است که عرض و عمق شکاف های  دیوار نشان دهنده آن است که دیوار غیر قابل تعمیر است.

7- گردشگران چینی و چشم انداز نامشخص

زوج توریست چینی بر بالای برج میلاد تلاش دارند تصاویری از چشم انداز تهران بگیرند. ابر و دود ان قدر  زیاده که بهترین دوربین ها هم کارساز نیستند.

8- بیماری گرسنگی

جوانی در داخل سطل های زباله دنبال پس مانده غذا و یا وسایلی  هست که بتواند آنها را به بازیافت کنندگان بفروشد  و لقمه نانی به دست آورد. شکاف طبقاتی هر روز عمیق تر میشود

9- پوشش مانکن

بوتیکی در خیابان سلسبیل تهران سعی در تغییر دکور ویترین خود دارد. در این فاصله باید مانکن های مرد پوشش داشته باشند.

10- تا شقایق هست زندگی باید کرد.

مردی که یک پای خود را از دست داده در میدان صنعت شهرک غرب در تلاش است با نواختن سنتور ؛ روزی خود را تامین نماید. چهره جدی اش نشان از تعهد کاری بریا ارائه بهترین اجرا برای عابران دارد تا رضایشتونو جلب و  انعامی دریافت کند.

11-  نیست در لوح دلم جز الف قامت یار

اینجا نمایشگاهی از آثار هنرمندان  ایرانی در خانه هنرمندان تهرانه. دختر و  پسر جوانی فرصتی یافته و خلوت کرده و گل می گند و گل می شنوند.

12- آمادگی مرشد

مرشد در زورخانه ائی در تهران آماده کار میشود تا صدای ضرب در زیر گنبد زورخانه طنین اندازد و ورزشکاران سنتی آئین های پهلوانی به جای آرند. استقبال از ورزش های باستانی روز به روز کم میشود. اما هستند کسانی که هنوز با خاطره های زنده اند و بر ضرب میکوبند و کمک به نیازمندان گلریزان میکنند.

13- سنت و مدرنیته

ماشین قرمز قدیمی آمریکائی در خیابان 21 جی  پارک شده. احتمالا صاحبش دنبال مشتری خوب میگردد. در سالهای اخیر  بهترین مشتری  این  سواری های قدیمی تالارهای عروسی هستند. عروش و داماد درست مثل فیلم های رمانتیک دهه 1930 با این ماشین ها جلوی در تاالار توقف میکنند. روی دیوار نقاشی زنان سنتی از دیدن ماشین آمریکائی متعجب شده اند. چائی دو آتشه سماور آماده پذیرائی از راننده ماشینه.

14- ما همه بازیگریم

اینجا  مقابل تاتر شهر تهرانه و صندلی هائی چیده شده اند تا عابران به طور کاملا اتفاقی بر رویشان نشسته و یا از کنارشان عبور نمایند و صحنه ائی از تاتری را خلق کنند  که نه کسی نویسنده اشو می شناسه و  نه اسامی دقیق بازیگران مشخصه

15- مسیر تورقوز آباد

تورقوزآباد روستای فقیر نشینی در اطراف گورستان بهشت زهراست نام تورقوزآباد را برای اولین بار نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل بر سر زبانها انداخت. رانندگان  از این هیاهو چیزی نمی دانستند.

16- مهره باز

هنوز بازار مهره مار و جلب محبت در ایران داغه. مردی که ادعا میکند  مشکلات همه را با سرانگشتان تدبیر میتواند بازکند خود فرمانده در  مقابله با دشواری های زندگیست و در این هستند کسانی که  دست به دامان اینها می شوند.

17- تثبیت یک پیوند

زوجی مقابل طراح چهره  در مقابل دانشگاه تهران ژست گرفته اند تا لحظه ائی از زندگی مشترک خود را جاودان سازند. نقاش چهره ائی شبیه فلاسفه دارد و سخت  تاثیرات کارش مومن  است.

18- جناب آقای تک روستا: یادگار دکتر مصدق

آقای تک روستا ( سمت چپ تصویر)  حدود 65 ساله که در قلعه احمد آباد مصدق کار میکند. از خدمتکاران خانه زاد دکتر مصدق است. هنوز هم هر روز از ماترک دکتر مواظبت و از مهمانان پذیرائی میکندو. عشق اش به دکتر پایانی ندارد.

19- خنده زیبای دختران بلوچ

دختران بلوچ  در نزدیکی بندر چابهار از ته دل  می خندند.

20-  هر قدم دانه شکری میکاشت.

پینه دوزی در میدان اصلی شهر اردبیل بی توجه به ازدحام  عابران سخت مشغول کار هست  تا زیر بار سنگین زندگی خم نشود و روزی حلال کسب کند.

21- به دنبال مدل رایگان

مردی در میدان ولیعصر تهران دنبال داوطلبانی  میگردد تا برای آموزش آرایشگری  سرشونو به دست سلمانی بسپارند. چهره اش خیلی خسته است و موهاش اصلاح نشده.

22-  پازایت ماهواره ها

اغلب تلویزیون های ماهواره  ائی که از خارج برنامه پخش میکنند با پارازیت های شدید روبرو هستند این نویزها ها  سلامت جسمی شهروندان را تهدید میکند.نبرد خاموش امواج الکترومغناطیسی تمام شدنی نیست.

23- آزادی های یواشکی

اینجا کویر مرنجاب در شمال استان اصفهان  است. زن در انتهای تصویر فرصتی پیدا کرده  تا روسری خود را اندکی باز و موهایش را به دست نسیم صحرا بسپارد

24-چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

  مرد سالمندی  از مقابل مغازه قفس فروشی در خیابان مولوی عبور میکند. دل در سینه اش می طپد.

25- تبلیغات جنگ و نسل جوان

اینجا دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. یک نقاشی دیواری یادگار دوران جنگ  ایران و عراق هنوز  خودنمائی میکند. دختر و پسر دانشجوئی بی توجه به پیام تبلیغات راه خود را میروند.

26- گربه تشنه

گربه ائی چاق و چله انگار صبحونه کله پاچه خورده.  از آب نمای بزرگ موزه ایران باستان با خیال راحت آب میخورد.

27- حفظ فاصله مطمئنه

اینجا میدان حسن آباد و مجسمه مردی نشسته برتخت است. سه زن با حفظ فاصله مناسب  مشغول درد دل هستند.

28- مسجد جامع تهران : روزگاری آتشکده بود

اینجا مسجد جامع  تهران  است. خیلی قدیمی تر از خود شهر تهران. حدود 800 سال قدمت دارد. قبلا آتشکده زردشتی بوده. گرمخانه برای کارتون خواب هم داشته.  عظمت اش حالا در هیاهوی بازار گم شده.

29- بانک اقتصاد نوین

بانک اقتصاد نوین از بانک های خصوصی سالهای اخیر  است. اینجا شعبه ائی در منطقه مرفه نشین تهرانه. مردی به سبک سنتی  فروشندگی میکند. عابری با خیال راحت پول از  عابر بانک میگیرد.

30- تظاهرات 13 آبان ؛ 4 نوامبر

تظاهرات بزرگداشت اشغال  سفارت آمریکا در تهران. تظاهرکنندگان از مقابل کلیسای یونانی تهران در چهار راه طالقانی ( تخت جمشید سابق) عبور میکنند.

31-  دست در دست

دو نوجوان دست در دست از کنار دیوار پارک شهر عبور میکنند. دم غنیمت است.

32- خواب زیر  نگاه دکتر حسابی

مردی در زیر نگاه  مجسمه دکتر حسابی در میدان تجریش به خواب عمیقی فرو رفته است.

33- نقش زیبا

زنی در سایه دیوارهای تاتر شهر از نقاش دوره گرد تصویری به یاد ماندنی از دخترش طلب میکند. دختر کاملا راضی است.

34- نسل مردد

این عکسو در  تقاطع خیابان ری و  امیرکبیر  و یا همون چراغ برق گرفتم. این 4 دوست نگاه نامطمئنی به آینده دارند. فعلا خوش اند.

35- بن بست آخر

اون دری که تصویر قوئی برش نقش بسته خانه پدری فروغ فرخزاد  است.  اینجا کوچه خادم آزاد است  که بعد از سالها اسمش را تولدی دیگر گذاشته اند.

36-  هر قدم دانه شکری میکاشت

این عکسو در خیابان ری نزدیک گارد ماشین و یا همون ایستگاه مرکزی ماشین دودی گرفتم. پیرمرد در آخرین سالهای عمر خودشو اینطوری مشغول کرده. مردم راه را برایش باز میکنند.

مانند همیشه

بسیار جالب

یاد گذشته ها افتادم  پارسال که تو زاینده رود خشک قدم میزدم ، نابودی زاینده رود و‌ جای جای ایران را حس کردم  عکسهای زیبایی هستند ممنون