خانه چنین گفت
بیشتر
غضنفر میره آمپول بزنه, خانم پرستار با شوخی بهش میگه: طرف شاگرد بزنم یا طرف راننده؟ غضنفر میگه: هر طرف میزنی بزن, فقط دست به دنده نزن که راه میفته!—تو کلینیکی در غضنفر ستان
من ده ساله که میخوام یه کاری رو بکنم اما هربار به دلایلی کاملا خارج از کنترل من، مجبورم به تعویق بندازمش. تهش فقط میتونم با قوهی شناختیم به اون چیزی که ته ذهنم وول میخوره، و تقلای تزریق امید میکنه، بگم «از رنجی خستهام که از آن من نیست». از این خونه هم باید برم. «باید» برم. —ایلکای