چنین گفت
نظرات
تازه ترین چنین گفت های benross
این کارخونه، صاحبش یه بابایی یهودی بوده، یه قُدوشیم نامی. این خود به خدایش خیلی آدم خوبی بوده، ...
Jahanshah | ۵ ساعت قبل
۰ ۲۵
دسته: تعیین نشده
لیبرال دموکراسی: دیدگاههای شکستخورده اوباما پایان یک دوره سیاسی را رقم زد
bzahedi | ۶ ساعت قبل
۰ ۱۹
دسته: تعیین نشده
آنچه فردوسی در اینجا از تیرگی آیندهٔ ایران، که ما انتهای کنونی آنیم، میگوید مو بر تن آدم راست میکند. در این تیرگی و سیه بختی کمترین روزنهٔ امیدی دیده نمیشود، کمترین نوری سوسو هم نمیزند. آنچه از آن پس بر ایران خواهد گذشت جز ویرانی و بلا نست: همه چیز دروغ و ترفند میشود، همه چیز قهر و حقارت میشود، همه چیز کین و جاه میشود، همه چیز سودجویی و سوداگری میشود، همه چیز حقد و خیانت میشود، همه چیز دین و دینبارگی میشود. و حاصل این همه ضرورتاً بیاصالتی، یعنی ماهیت مجعول موجوداتی است که از آن پس در این سرزمین پدیدار میگردند. این پدیدهٔ مجعول را فردوسی در این دو بیت مشهور میشناساند:
ز ایران و از ترک و از تازیان نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود سخنها به کردار بازی بود
اما این را همین جا مؤکداً باید گفت: هرقدر این دو بیت بیشتر خوانده و ورد زبان ما شوند، هرقدر ما به آهنگ و زنگ آن در تنگنایی چون تنگنای کنونی حسرت یا غیظ خود را بیشتر برانگیزیم یا فرونشانیم و خود را به فردوسی نزدیکتر بینگاریم، از او و منظور سخنش که خود ما باشیم دورتر و پرتتر شدهایم. آنچه فردوسی در این دوبیت میگوید و بدینگونه تمام نکبتها و فلاکتهایی را که در ادبیات پیشین و پسین این دو بیت آورده در چنین مخرجی متراکم میسازد، مربوط به همهٔ ما و همیشهٔ ماست، نه دیروز و امروز ما. مربوط به فرهنگ هزار و چهارصد سالهٔ ایران ایران اسلامی و دنبالهٔ آن است که همچنان از قعر خود برون میتند، و فکر توانای فردوسی ده قرن پیش چهرهٔ درونی و شوم آن را به ما نموده است. فردوسی با آنچه در این نامه به زبان رستم فرخزاد میگوید، در هر واژه و ترکیبش ساختوارهٔ جامعهای را از هم میشکافد که از لابهلای نسوجش تا به امروز که فردایی جز آنچه روی داده نداشته است، ما «ایرانیان» کنونی نیز همچون هیاکل و اشباح آن ماهیت مجعول برون میریزیم.
امتناع تفکر در فرهنگ دینی
ارزش تز روزبه، و کارایی ما پاسداران کنونی فرهنگ ناپرسا
تناقض پژوهش در توضیح وحی
خدای شنونده و خدای گوینده
چگونه چاه را واژگونه کنیم؟
فرهنگ ما در برابر ما مصونیت ذاتی دارد
پیام زرتشت آغاز فرهنگ دینی ماست
چرا دشمنی با عرب؟- شعوبیه
در این رویداد فرهنگی مسلط هیچگاه کسی نکوشیده از این دیوار چین بالا رود
بدینسان پرسش میشود دستاویز برای بازگویی و بازشنوی پاسخهایی که یقینهای دیرپا را پابرجاتر سازند
فقط مولوی و همانندهای فراوان او نیستند که با ذهن تمثیلی-قیاسی بچهگانهشان در تضادها حکمت الهی میبینند
ابن خلدون: جویندهٔ حکمت باید بکوشد از پرتگاههای آن احتراز جوید
استثناهایی چون ابنمقفع، رازی، و به گونهٔ خودش، فردوسی لو دهندهٔ این تبانی همگانی و فطری شده در فرهنگ «شاعرمنش» ما بر ضد اندیشیدناند
ناخویشاگاهی محض از آنِ هر آدم بدوی است
ما «انتلکتوئلهای امروزی» به صرف توارث هم باشد نابینا به دنیا میآییم
خوانندگانی که در فرهنگ اسلامی غوطه زدهاند و پرورده شدهاند، سخن کسی چون ناصرخسرو را یقیناً حمل بر تأیید دید خود میکنند
چرا خدا «آن زمان» که اراده به آفرینش جهان کرده «آن را» آفریده است!
اما به همین نسبت هیچ خطایی، هراندازه هم بزرگ، نمیتواند از ما پسینیان آنان در فرهنگورزیمان سرزند که در خور اعتنا و جدی گرفتنی باشد!
هیچ ایرانی مسلمان یعنی هیچ ماهیت مجعولی در سراسر فرهنگ ایران اسلامی، نه پیش و نه پس از فردوسی، نتوانسته است در این رویارویی و نتایج هولناک آن اساساً بنگرد
بدینگونه اسلام در سراسر حوزهٔ نفوذ خود «من اندیشنده» را ممتنع میکند