فرهنگ ما، از آنجا که آدمی خود را با ارعاب و تخدیر مطیع و منقاد بار آورده، در برابر ما مصونیت ذاتی دارد

فراوانند خانه‌شاگردهایی که ارباب شده‌اند و جوجه‌مشتی‌هایی که به مقام جاهلی و یکه‌بزنی رسیده‌اند. اما به حکم منطقِ درونیِ اطاعت و انقیاد هیچ خانه‌شاگردی بر اربابش فزونی نجسته و هیچ عربده‌جویی، نوچه‌ای با دل و جرأت‌تر از خودش نپرورده است. در تبلور این منطق درونزاد ایرانی‌الاصل که در اسلام، یعنی جسبناک‌ترین خمیرِ دینی، پس از یهودیت اما بدون اصالت آن، تجدید حیات می‌کند، بندگی فرهنگی ما آغاز می‌شود و تا زمان کنونی ادامه می‌یابد. فرهنگ ما، از آنجا که آدمی خود را با ارعاب و تخدیر مطیع و منقاد بار آورده، در برابر ما مصونیت ذاتی دارد، از اینرو هیچگاه ما نتوانسته‌ایم در مبانی فرهنگمان با سوءظن بنگریم. هیچگاه فکر ما بر پایه‌های این فرهنگ نکوبیده است تا بفهمد سست یا سترگند، سرکشی احتمالی این «ما»ی فرهنگی، آنچه تاریخاً در سودازدگی‌های شاعرانه و آسمانی رنگ اظهار وجود کرده و نه در کندن و پشت و رو کردن هشیارانهٔ زمین‌های زیر پامان که قرن‌هاست فرهنگ ناشناخته‌ماندهٔ ما را در خود مدفون ساخته‌اند، حداکثر شکایت آدمی به ستوه آمده از ادبار و تدنّی روزگار وقت بوده و هم‌امروز نیز جز این نیست.

امتناع تفکر در فرهنگ دینی