آسو:
فیلیپ دوآیر
اندیشیدن به خشونت
خشونت واژهای است که انواع گوناگونی از تعرّض را شامل میشود: پدر یا مادری که فرزندش را کتک میزند، همسری که شریکِ زندگیاش را میزند یا میکُشد، تبهکاری که رقیبی را حذف میکند، گروهی از مردانِ جوان که به زنی تجاوز میکنند، نظامیان یا پلیسهایی که مظنونی را شکنجه میکنند، کودکسربازی که از دستور آدمکشی اطاعت میکند، تروریستِ انتحاریای که خود و دیگران را به قتل میرساند، اغتشاشگری که خودرویی را به آتش میکشد، روستانشینی که همسایهاش را با قَمه تکهتکه میکند. فهرستِ رفتارهای خشونتآمیز بیپایان است و تعداد جوامع و فرهنگهای مبتلا به آن چنان زیاد است که ما را به طرح این پرسش وامیدارد که آیا خشونت جزئی از طبیعتِ انسان است؟ همهی جوامع خشن هستند و همهی افراد استعداد خشونت دارند، اما همهی جوامع و افراد به یک اندازه خشن نیستند. اگر خشونت در سراسر تاریخ وجود داشته است، در این صورت به چه چیزی دربارهی گونهی انسان پی میبریم؟ آیا انسانها ذاتاً به خشونت گرایش دارند یا این که ارتکاب خشونت مستلزم غلبه بر بیمیلیِ ذاتی است؟ آیا غلبه بر این بیمیلی برای انسانهای مدرن دشوارتر از قرون گذشته است؟ آیا خشونت ابزار یا عملی اجتماعی است که به فرهنگ بستگی دارد؟
برو به آدرس
نظرات