تپه گیشا و برج میلاد
میم نون
پروژه ساخت یک برج مخابراتی-تفریحی در تهران کلید خورده بود و اسمشم را گذاشتند «برج میلاد». شهرداری بودجه ای مخصوص براش در نظر گرفت و درسال۱۳۷۳ تپه گیشا در غرب تهران را برای محل احداث در نظر گرفتند.
تپه گیشا تنها جایی بود که موتورسواری با موتورهای تریل و پرشی در آنجا انجام میشد. شهرداری ورود موتورسواران را به انجا ممنوع کرد و استارت گودبرداری در نوک تپه و ساختن برج زده شد. کار به کندی پیش میرفت و از پنجره منزل ما بوضوح نمایان بود و هر ماه مقداری به قد و قواره آن اضافه میشد تا سال ۱۳۸۵ که سازه برج تکمیل شد و باید سیستمهای مخابراتی و قسمتهای سیاحتی و تفریحی آماده میشد.
اون روزها جناح اصولگرا سفت و سخت با شهرداری و شهردار که قالیباف بود مخالفت میکردند. همیشه بودجه تخصیص یافته تموم میشد، که همه مردم میدونند علتش چیه، و پیمانکارها بخاطر عدم دریافت پول کارها را میخوابوندند و تعطیل میکردند.
سال ۸۷ یک پول قلمبه ای برای اتمام کار تزریق شد و قرار گذاشتند تا عید فطر همان سال افتتاحیه انجام بشه. از منم دعوت شد کاری را انجام بدم و انجام شد و راضی بودند و دوباره دعوتم کردند. میخواستند حفاظ لوکس و محکمی برای دور آب نما روی صحن ورودی اجرا کنند و جلسه ای ترتیب دادند.
نماینده شهردار و طراح برج و چندین نفر سیاهی لشکر در جلسه نشسته بودند. کلی نقشه روی میز بود و بمن نشان دادند گفتند این طرح را برامون اجرا کن. نقشه را برداشتم و طرح را نگاهی کردم. پایه های حفاظ معمولی روی پل اتوبانها و جاده ها بود. خنده ای کردم و نقشه را گذاشتم رو میز و ساکت بودم.
رئیس جلسه یا نماینده شهرداری گفت «چرا میخندی؟ نظرتو بگو.»
گفتم «اگر نظر خودمو بگم همگی ناراحت میشید.»
طراح برج جناب دکتر " ح " گفت «نظرت بگو بدونیم.»
گفتم «من این طرح شما را تو بوستان هایی که شهرداری تو دروازه غار داره میسازه هم نمیزنم چه برسه به اینجا که اسمش برج میلاد و تو ایران همین یکدونه است.»
چهره دکتر و گروهش بهم ریخت. نماینده شهرداری گفت «خب اگر نمیپسندی خودت چی پیشنهاد میدی؟»
گفتم «من با توجه به فواره های آب نما و فرم سرنگونی آب از بالای فواره، طرح پایه استیل نورد شده شبیه پرانتز که هم ایمن هست و هم شکل خروج آب از فواره هست، با زمان کم شما میتونم انجام بدم.» بعد عکسهایی از کاری که مشابه آنرا انجام داده بودم نشان دادم.
چند دقیقه گذشت و کارفرما با دستش نقشه ها را کنار زد و گفت «همین که میگی خوبه و برو بساز. عجله کن.» و مبلغ ۵۰ درصد هم به مدیر مالی گفت بیعانه بدهند و جلسه تموم شد و چشمان غضبناک جناب طراح که مدیر پروژه هم بود منو تا دو درب همراهی کرد.
کار را شروع کردم و درحین کار عوامل مدیر پروژه هر چقدر تونستند چوب لای چرخ ما کردند. برج در مهر ماه سال ۱۳۸۷ موقتا افتتاح شد و کارو تحویل دادیم و رئیس و نماینده شهرداری هم عوض شد. زمان انتقام از من فرا رسیده بود و پول ما را ندادند چون ایراد فنی نتونستند بگیرند فقط میگفتند بودجه نیست.
این وسط شهرداری پیشنهادات بزرگتر و مهمی هم دوباره داد که قبول نکردم. مشت نمونه خروار است و بخاطر رقم های درشت طمع نکردم. مجبور شدم طبق روال کشور عزیزمون دست بدامن پارتی بشم و خدا جور کرد رئیس بازرسی آشنای دوستم بود و با یک تلفن ایشون بقیه حسابم تسویه شد و پولمو گرفتم.
دزدان کارکشته ای بودند. در اونموقع برج حداقل ۷۰۰ میلیارد هزینه برداشت. چون بخاطر دانشگاه در گذشته رفته بودم زاهدان و مدتی تو سیستان و بلوچستان بودم (که البته درس نخوندم و ول کردم) دیدم استان محرومی هست، چند بار با مدیران برج میلاد بگو مگو کردم که «این برج به چه دردی میخوره؟ با این پول میتونستید ۱۰۰هزار تا مدرسه در سیستان و استانهای محروم بسازید.» در جواب میگفتند «تو چیکار داری؟ برای تو که نون داره دخالت نکن.» واسه همین هم از برج میلاد بدم اومد.
روزهای آخر یکروز نزدیک ظهر بود و رئیس شرکت پیمانکار اصلی داشت روی برج قدم میزد که منو دید با دست اشاره کرد بیا جلو. خوش نداشتم ولی پیرمردی بود. رفتم جلو سلام کردم گفتم بفرمایید. نگاهی بهم کرد و گفت «ببین سایه حفاظ روی زمین کج شده. اینو درستش کن.»
فکر کردم اشتباه میشنوم، پرسیدم «سایه حفاظ را میگید؟ نکنه شوخی میکنید؟»
گفت «نه درست به زمین نگاه کن سایه حفاظ کجه احتمالا خود حفاظ کج باشه.»
خندم گرفت دیدم اینم یا خیلی بیشعوره یا میخواد پروژه انتقامشون کامل کنه. بهش جواب دادم «جناب مهندس الان سر ظهر روی تپه هستیم و توی این آفتاب سوزان سایه برج با این عظمت نگاه کن افتاده رو اتوبان همت و از کج هم کجتره. هرموقع سایه برج را صاف کردی صدام کن منم سایه حفاظ را صاف میکنم.»
داشت همینجوری نگاهم میکرد ،سکته را میخواست بزنه که راهمو گرفتم رفتم .
تازه هدف اصلی برج سازه مخابراتی برای شهر تهران بود که هنوزم که هنوزه نتونستند استفاده کنند و راه اندازی کنند. شنیدم یک مهندس ژاپنی گفت اینجور برج های مخابراتی برای مکانهایی که ارتفاع بلند ندارند و هم سطح هستند مثل دشت ها و بیابون، و کشورهایی مثل ژاپن و غیره بکار می ره، نه تهران که رشته کوه البرز به این گستردگی بالای سرش هست. این هزینه و برج را احتیاج نداشت.
آخرشم هم وقتی آنجا کار میکردم مردم و دوستان وآشنایان که با علم و طراحی روز غریبه اند، مرتب میپرسیدند پس چه زمانی روی برج را رنگ میکنند یا سنگ میکنند؟ میگفتم قرار نیست کاری کنند. به این میگن سازه بتنی اکسپوز، یعنی همین رنگ سیمان بتن تنه برج خودش زیباست. و همه میخندیدند چون آگاهی و علوم طراحی اونور آب برای مردم ایران هنوز جا نیافتاده. فقط تقلید خوب جا افتاده و اکثرا مردم متاسفانه کور کورانه خوب بلدند از همه چیز تقلید کنند.
تشکر میم نون عزیز
از سال 1353 با گرون شدن نفت وضعیت اقتصادی مردم خوب شد. خوب خوردند و ماشین خریدند. دیگه مشکل " مکان " نداشتند. من راضی ؛ تو راضی ... گور پدر ناراضی.
از همین تپه گیشا تا سعادت آباد تعدادی " تپه سیخی" و ماموران ژاندارمری که به اسکناسی خرد و حتی استکانی عرق و سکه قانع بودند تا گناهان انجام شده در داخل ماشین های اغلب قورباغه ائ را نادیده بگیرند.
خلاصه هر تپه ائی در تهران کارهای منکراتی قبل از انقلاب صورت گرفت بعد از 57 قیمت سر به آسمون کشید. الان همه تپه سیخی ها جزو مناطق اعیان نشین تهرانند.
ابن عنوان " تپه گیشا و برج میلاد" هم استعاره خوبی است یادگار گذشته. تصویر تزئینی هم حرف نداره.
سپاس جناب مرادی عزیز ، جلوی شما حتی نمیتونم درس پس بدم ، ممنون از اینهمه لطف و راهنمایی و اطلاعات ، همیشه پایدار باشی
در زمان قالیباف هر فصل گلای باغچهها رو شهرداری عوض میکرد. برای کشوری مثل ایران که آب یک معضله هر روز باغبونا گلارو آب دستی میدادن تا دو هفته بعد که از ریشه دربیارن و باز یه گل دیگه! در طول این سالها اگر یه بوته سبز کاشته بودن الان بهشت بود. شبای عید که گل شببو تک به تک دور میدونا. اصولا در هر پروژهای اگر از کندن چاه آب درنیاد، نون درمیاد واسشون.
ممنون که برام کامنت میذاری نگارمن عزیز ، واقعا همه جا افراط و تفریط هست بجز برای معیشت هموطنان مهربانمان ، جز غم و غصه انباشته در دلهامون چیزی از این انقلاب ندیدیم ، لعنت به ویکتوریا و کارترو نوچه هاشون
خیلی جالب. کنجکاوم بدانم برج میلاد متعلق به بخش خصوصی هست یا شهرداری یا هر دو شریکی؟
میم نون عزیز. برج میلاد که جای خود دارد هرچند به قول آن مهندس ژاپنی «جای» خود ندارد و همین طور دیمی بالا برده اند. اما سد «گتوند» دیگه قوز بالا قوز بود با آن هزینه های میلیاردی. یعنی این نابغه های زمان به فرماندهی «هاله نور» اگر پیش از شروع سد حتی با پیره زنهای منطقه (قوم و خویش های بنده) مشورت می کردند می فهمیدند که آن بالاتر های توی سینه کارون معدن نمک است و استخراج و فروش نمک چندین سال توسط محلی ها جریان داشته و ... حالا هم تصور اینکه این سد خاکی از بد روزگار (فرض محال) زمانی بترکد فاجعه بار خواهد بود. یعنی کل منطقه حاصلخیز عقیلی و گتوند و احتمالا تا خود شوشتر زیر آب خواهد رفت! گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من- آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
جهانشاه عزیز برج میلاد با هزینه شهرداری و از محل بودجه دولتی ساخته شده و مردم باید با هزینه خودشون بلیت تهیه کنند و بازدید کنند ، فکر کنم هزینه نگهداری از ان بالاست و خرج خودشو در نمیاره ، اطرافش هم تفریحگاه درست کردند به بخش خصوصی اجاره دادند بلکه مخاطب جمع کنه و فقط میشه به معنای واقعی بگم گنده گوزیه همین
جناب بختیار عزیز ممنون به خاطره من توجه کردی ،و کاملا درست میفرمایید ، سد گتوند که یک فاجعه جهانی برای محیط زیسته و مطمئنم مشاوران خارجی هم اگر داشته برای نابودی محیط زیست ایران سکوت کردند تا به این بلا دچار بشیم ، گوش شنوایی وجود نداره متاسفانه
ممنون از توضیح میم نون عزیز