مسابقه انشای ایرون

موسرخه

پریما شاهین مقدم

 

دارم بچه شیر می دم. خونه ی مامانم اینا هستیم. تلفن زنگ می زنه. مامان جواب می ده می گه با تو کار دارن.

میگم من؟

میگه یه آقایی می گه از آمریکا زنگ می زنه.

تلفونو می گیرم.

میگم بفرمائید.

میگه سلام.

میگم سلام.

میگه من موسرخه م.

میگم کی؟

میگه موسرخه، سعید، کوچه فردوسی می شستیم.

میگم خب.

میگه می بخشید زنگ زدم. تلفن شما تنها شماره ای بود که یادم بود. می خواستم لطف کنید و برید خونه ی مادرم اینا و بگید کمک هزینه ی منو قطع کردن و پولم تمام شده. تلفن خونمون جواب نمی ده. اینجا گیر افتادم.

تازه فهمیدم کیه! موسرخه… مزاحم هر روزی من در راه هنرستان.

یکدفعه بمبی از خاطرات در مغزم منفجر شد.

گفتم تو همونی هستی که مزاحم من می شدی؟

گفت من بودم.

دوباره دعوای مفصل با بابام اومد جلوی چشمم وقتی باور نمی کرد که مزاحم تلفنی رو اصلا نمی شناسم و ایشون همون مزاحم تلفنی بود!

گفت خب حالا کمکم می کنی یا نه؟

هر روز صبح سر کوچه فردوسی سوار اتوبوس می شدیم. من معمولا می رفتم ته اتوبوس و اون روی یکی از صندلی های جلوتر می نشست. همیشه از پشت می دیدمش، موهای سرخی داشت، مثل اسکاتلندی ها. تنها مو سرخ محل بود.  قد بلند بود و درشت اندام و کمی لاتی مسلک. من ۱۴ ساله بودم و اون ۱۶. به نظر بچه ی خوبی می اومد ولی چون با یکی از ناتوهای محل می گشت بهش اعتماد نمی کردیم و با دخترهای محل مسخره اش می کردیم.

اونها هم وقتی ما رو گیر می آوردن سنگ تموم می ذاشتن. مثل اون روزی که اولین کفش پاشنه بلندم رو پوشیدم و آمدم سر کوچه خرید. پسرهای محل مثل همیشه دور هم جمع بودن و متلک می انداختن. منم محل سگ بهشون نذاشتم و همینطور که از جلوشون رد می شدم محکم خوردم زمین! احمق ها فقط بهم خندیدن. هیچکس کمک نکرد بلند شم. بلند شدم و خودمو تکون دادم و سرشون داد زدم.

همه تون خفه شین! به جای کمک کردن تونه! احمق ها!

همه شون خفه شدن!

مو سرخه همیشه سر تخت طاووس پیاده می شد. اون روز بخصوص در ایستگاه همیشگی پیاده نشد. ایستگاه یعدی هم پیاده نشد. اصلا دیگه پیاده نشد تا آخر خط که من پیاده شدم. راهمو گرفتم برم هنرستان دیدم یکی پشت سرم گفت سلام وایسا!

برگشتم دیدم مو سرخه س!

گفتم سلام بفرمائین.

گفت: می تونم با شما دوست باشم؟

گفتم نه.

گفت چرا؟

گفتم چرا نداره. دیگه هم منو دنبال نکن و راهمو گرفتم رفتم.

گفت وایسا کارت دارم.

گفتم نه برو پی کارت.

فرداش که آمدم اتوبوس سوار شم بدو خودشو رسوند و اومد صندلی کناری من.

گفت ببین من از تو خوشم میاد می فهمی؟

گفتم ببین منم از تو خوشم نمی یاد می فهمی؟

گفت می گم مهلت بده حرف بزنم.

گفتم دفعه آخره مزاحمم می شی. بعد هم از اتوبوس پیاده شدم و تاکسی گرفتم و دیگه ندیدمش.

پای تلفن می گم پلاک خونتون چنده؟

میگه ۱۶، درمون آبی لاجوردیه، یادته؟

میگم نه پیداش می کنم.

میگه خیلی لطف می کنی. از مادرم اینا بی خبرم و پول ندارم دیگه که بهشون زنگ بزنم.

میگم حتما این کارو برات می کنم. نگران نباش.

پا می شم بچه رو می ذارم تو کالسکه می رم در خونشون. مادرش درو باز می کنه می گم سلام خانم علوی. من از دوستان قدیمی سعید هستم. سعید به خونه ی مامان اینا زنگ زده و گفته کمک هزینه اش رو قطع کردن و بی پول مونده.

گفت خدا مرگم بده. بچه ام گشنه مونده تو آمریکا.

گفتم نه خدا رو شکر حالش خوب بود.

گفت چرا به خونه زنگ نزده؟

گفتم شمارتون رو نتونسته بگیره.

گفت دستتون درد نکنه، مرسی، زحمت کشیدید. بفرمائید تو شربت سکنجبین براتون بیارم.

گفتم مرسی لطف دارید باید برم خونه مون تهران پارس، کلی راه دارم.

گفت بازم دستتون درد نکنه.

دو ماهی گذشت.

یک روز مامانم زنگ زد و گفت قبض تلفن اومده.

گفتم خب.

گفت تلفن به آمریکا تو قبض هست. ما هیچکس رو اونجا نداریم.

گفتم خب.

گفت می گم اون پسر موسرخه مگه از آمریکا زنگ نزد؟

گفتم خب.

گفت گفتی پول نداره، پول تلفن رو انداخته گردن ما.

تازه فهمیدم چه کلاهی سرم رفته. خلاصه تو اون بی پولی ۸۰ تومن پول تلفن به آمریکا رو دادم!

۲۲ سال گذشت. پشت فیسبوک بودم و مشغول معاشرت با دوستان. از شخصی به نام سعید پیغام خصوصی گرفتم و خودشو معرفی کرد:‌ «من همون موسرخه هستم.»

بکدفعه برق گرفتم!

نوشتم یادم نمی ره چه کلاهی بسرم گذاشتی.

نوشت چاره ای نداشتم. پول نداشتم.

در اون زمان در آمریکا می شد پول تلفن رو گذاشت رو شماره ی گیرنده و اون هم از این مسئله استفاده کرده بود.

نوشتم چطور شماره منو یادت بود بعد از این همه سال؟

نوشت عاشقت بودم بدجوری ولی تو بهم محل نمی ذاشتی.

نوشتم خب من هم عاشق یکی دیگه بودم.

نوشت من حالیم نبود. از تو خوشم می اومد.

نوشتم از چی من خوشت می اومد؟

نوشت با دخترهای دیگه فرق داشتی. سرت همیشه بالا بود. لباسهات فرق داشت. خوشگل بودی ولی اخلاقت مثل سگ بود.

نوشتم هنوز هم هستم.

نوشت خوشگل؟

نوشتم نه مثل سگ.

نوشت عاشقت بودم.

 

لندن ۲۰۱۲