سحرگاه  روز  سه شنبه 27 مهرماه سال 1333 برابر با 19 اکتبر سال 1954 ده  نفر  از افسران عضو سازمان نظامی حزب توده ایران در میدان تیر لشگر 2 زرهی تیرباران شدند.

محکومیت این عده که بعد ها سه گروه دیگربه ترتیب 6 نفر در تاریخ 8 آبان  1333 و پنج نفر در 17 آبان  همان سال و شش نفر در 26 مرداد سال 1334 به آنها اضافه شدند آغازگر فصل جدیدی از توقف گفتگو برای تحولات سیاسی و توسعه خشونت  و اعدام در سپر سیاسی  ایران بود که بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332 روی داد. اعدام این 27 نفر آغازگر تثبیت رسمی خشونت سیاسی در ایران نوین بود.

 مبنای اصلی این گونه خشونت دولتی تصویب قانون ضد کمونیستی و فعالیت های مرام های سوسیالیستی در سال 1310  و اوایل دوران حکومت رضا شاه بود. قانون سیاه  از اول تیرماه سال 1310 به مورد اجرا گذاشته شد و هنوز هم لغو نشده. هفت ماده این قانون را به هر نحوی مجری عدالت خواست میتواند تفسیر و اجرا کند. اعضای گروه 53 نفر بر طبق همین  قانون دستگیر و به زندان محکوم شدند هر چند  برخی موفق به اتمام دوران محکومیت خود نشده و در زندان توسط عوامل دولتی کشته شدند. از جمله زنده یاد دکتر تقی ارانی که در 14 بهمن سال 1318 در زندان قصر توسط دکتر احمدی  و با تزریق آمپول کشته شد.

 اعدام های سریالی بعد  از تیرباران این  نظامیان در  ایران متوقف نشد و تاکنون  نیز  با استناد بر همین قانون ادامه دارد.

 اعدام افسران توده ائی به دلیل نقش مهمی که طرفداران این حزب بین هنرمندان و نویسندگان و شاعران داشتند در ادبیات معاصر ایران جاودانه شد و کلمات نمادینی را آفرید که هیچگاه فراموش نخواهد شد.

 به عنوان مثال به آهنگ  مرا ببوس با صدای زنده یاد گلنراقی توجه کنید. هر چند شعر این ترانه سالها قبل از  اعدام های سال 1333  سروده شده بود  اما عدم محاکمه عادلانه و تیرباران شتابزده آنها این آهنگ را جاودانه ساخت.

https://musicdel.ir/single-tracks/80923/

 امیر هوشنگ ابتهاج شاعر معاصر هم با وجود آنکه هیچگاه عضو رسمی حزب توده ایران نبود اما با خیلی از اعضای فعال آن از جمله مرتضی کیوان دوستی عمیقی داشت . همین باعث سرودن اشعار ماندگاری در وصف سواران سحر و  طلایه داران خورشید و شب کنان گردید.

صادق سرمد (1339-1286)که اصلا گرایشات سوسیالیستی نداشت و فقط انسان دوست و وکیل دادگستری بود با  سرودن ابیات زیر از محمدرضا شاه خواست به اعدام های بی حساب و کتاب  نظامیان جوان پایان دهد:

(صادق سرمد1339-1286)

شهریارا ، بگو دگر نکشند
زآنچه کشتند بیشتر نکشند

بس بوَد آنچه پیش ازین کشتند
باز گو بعد ازین دگر نکشند

تو بشردوستی و می‌دانی
که بشردوستان بشر نکشند

گرچه خیر بشر به دفع شر است
بشر از بهر دفع شر نکشند

من ز قلب تو آگهی دارم
که تو خواهی که یکنفر نکشند

ما که ضد رژیم کشتاریم
دوست داریم بی ثمر نکشند

کشتن بی شمار بی ثمر است
حکم فرما که بی ثمر نکشند

می‌کشند از سران شر و فساد
ولی البته سر به سر نکشند

این جگرگوشگان ، پدر دارند
پیش چشم پدر ، پسر نکشند

این پدر کشتگان ، پسر دارند
پیش چشم پسر ، پدر نکشند

اصل فتنه بوَد فساد محیط
فتنه تا هست فتنه‌گر نکشند

فاسد ار کشتنی بوَد برگوی
که چرا دزد سیم و زر نکشند؟

دزد بدتر ز خائن است، از چیست
دزد‌ِ از خائنان بتر نکشند؟

کشتن خائن وطن چه ثمر
دزد مال وطن اگر نکشند؟

این خیانت اثر از آن دزدی‌ست
تا مؤثر بوَد اثر نکشند

شجر ظلم ، بار کفر آرد
بار باقی‌ست تا شجر نکشند

ریشه ی ظلم باید از بن کند
ریشه تا هست برگ و بر نکشند

بیشتر این افسران در گورستان مسگرآباد در شرق دور تهران در همان سالهای 1333 به خاک سپرده شدند اما تنی چند در آرامستان امام زاده عبدالله در شهرری  دفن شده اند که دوستارانشان در فرصت های مختلف به زیارت قبورشان میروند و یادشان را گرامی میدارند.مزار سه دانشجوی شهید در 16 آذر سال 1333 در فاصله اندکی از قبر سرهنگ عزت الله سیامک و تنی چند از یارانش است.

 

 

نمایش گالری در اندازه بزرگ