این میان، خوانندگانی که در فرهنگ اسلامی غوطه زدهاند و پرورده شدهاند، سخن کسی چون ناصرخسرو را یقیناً حمل بر تأیید دید خود میکنند و بیشتر در این فرهنگ دینی غرق میشوند. و خوانندگانی که غوطه نزده پروردهٔ فرهنگ اسلامیاند و طبعاً به این حال آگاه نیستند، از ناصرخسرو میآموزند که ابداع چیست و یافتن راه حل برای این معضل مهم چگونه نَفَس فکری فیلسوفان را بریده است!
پیش از این به مسئلهٔ ابداع، که گرانیگاه و پایهٔ بیآزارنما برای پژوهشگریهای ریشهای در فرهنگ اسلامی است، مشروحاً پرداختیم. اکنون به نظر من لازم میآید در گزارشی تکمیلی و فشرده از سخن ناصرخسرو در شرح نگرشهای گوناگونی که، به زعم او، بویژه نزد یونانیان نیز (!) در مورد ابداع وجود داشتهاند آشنا شویم. در نگارش ناصرخسرو، لااقل برای ما امروزیان، این نگرشها به آسانی از همدیگر قابل تمیز نیستند. به همین جهت خواننده کلاً ناآزموده، یا بیگانه به اینگونه متنها را، بویژه با موضوعی از این نوع، به سادگی سرگردان یا گمراه میکنند. این بلاتکلیفی از دو چیز ناشی میشود. یکی از نامتمایز بودن و درهم دویدن نگرشها، و دیگری از ابهامی که این وضع برای روشن شدن و دقیق فهمیدن مسئلهٔ ابداع و موضعهای ناظر بر آن خاصه موضع ناصرخسرو در حدی که برای ما کانونی است- ایجاد میکنند. و مشکل آنگاه مشکلتر و به همان اندازه گمراهکنندهتر میشود که ناصرخسرو خواننده را با نظر فیلسوفان یونانی در مورد ابداع مواجه مینماید! این میان، خوانندگانی که در فرهنگ اسلامی غوطه زدهاند و پرورده شدهاند، سخن کسی چون ناصرخسرو را یقیناً حمل بر تأیید دید خود میکنند و بیشتر در این فرهنگ دینی غرق میشوند. و خوانندگانی که غوطه نزده پروردهٔ فرهنگ اسلامیاند و طبعاً به این حال آگاه نیستند، از ناصرخسرو میآموزند که ابداع چیست و یافتن راه حل برای این معضل مهم چگونه نَفَس فکری فیلسوفان را بریده است! وظیفهٔ من در این گزارش فشرده این است که نگرشهای در هم تنیده را از هم جدا سازم، ابداع را از ابهامی که این وضع و نگارش آن در متن به آن داده بیرون کشم، و خصوصاً نگرش خود ناصرخسرو را به وضوح و قاطعانه میان دیگر نگرشها تا آن اندازه متبلور و برجسته نمایم که در موضع او کمترین ابهامی باقی نماند.
امتناع تفکر در فرهنگ دینی - آرامش دوستدار
و دورتر…
«ناصرخسرو به همان اندازه سختدین است که تیزهوش، و اینطور به نظر میرسد که این دو خصوصیت او همدیگر را متقابلاً تشدید میکنند.»
امتناع تفکر در فرهنگ دینی
ارزش تز روزبه، و کارایی ما پاسداران کنونی فرهنگ ناپرسا
تناقض پژوهش در توضیح وحی
خدای شنونده و خدای گوینده
چگونه چاه را واژگونه کنیم؟
فرهنگ ما در برابر ما مصونیت ذاتی دارد
پیام زرتشت آغاز فرهنگ دینی ماست
چرا دشمنی با عرب؟- شعوبیه
در این رویداد فرهنگی مسلط هیچگاه کسی نکوشیده از این دیوار چین بالا رود
بدینسان پرسش میشود دستاویز برای بازگویی و بازشنوی پاسخهایی که یقینهای دیرپا را پابرجاتر سازند
فقط مولوی و همانندهای فراوان او نیستند که با ذهن تمثیلی-قیاسی بچهگانهشان در تضادها حکمت الهی میبینند
ابن خلدون: جویندهٔ حکمت باید بکوشد از پرتگاههای آن احتراز جوید
استثناهایی چون ابنمقفع، رازی، و به گونهٔ خودش، فردوسی لو دهندهٔ این تبانی همگانی و فطری شده در فرهنگ «شاعرمنش» ما بر ضد اندیشیدناند
ناخویشاگاهی محض از آنِ هر آدم بدوی است
ما «انتلکتوئلهای امروزی» به صرف توارث هم باشد نابینا به دنیا میآییم
خوانندگانی که در فرهنگ اسلامی غوطه زدهاند و پرورده شدهاند، سخن کسی چون ناصرخسرو را یقیناً حمل بر تأیید دید خود میکنند
چرا خدا «آن زمان» که اراده به آفرینش جهان کرده «آن را» آفریده است!
اما به همین نسبت هیچ خطایی، هراندازه هم بزرگ، نمیتواند از ما پسینیان آنان در فرهنگورزیمان سرزند که در خور اعتنا و جدی گرفتنی باشد!
هیچ ایرانی مسلمان یعنی هیچ ماهیت مجعولی در سراسر فرهنگ ایران اسلامی، نه پیش و نه پس از فردوسی، نتوانسته است در این رویارویی و نتایج هولناک آن اساساً بنگرد
بدینگونه اسلام در سراسر حوزهٔ نفوذ خود «من اندیشنده» را ممتنع میکند