دو شب است که خواب نداشتم، شاهدِ بد وضعیتی در در مرز بلاروس، لهستان و لیتوانی هستیم، این پناهجویان نه راه پس داشته و نه راه پیش، روبروی ایشان ـــ مرزبانانِ سنگدلِ لهستانی و پشت سر ـــ نیروهای کلاّشِ بلاروس؛ اجازه بازگشت به پناهجویان نمیدهند، خدا را شکر که لاقل ۱۳ پناهجوی ناپدید شده ایرانی به آلمان رسیدند، اطلاعی از وضعیتِ آنها در دسترس نبود، دمِ مرز چه فرقی بینِ عراقی، سوری و ایرانی نمیگذارند، همه را دشمن و خطرناک میشناسند.
ایرانیها ـــ با زن وبچه؛ بدون آب و غذا (از گودالهایی که آب باران در آن جمع شده بود، آب می خوردند، آبی که سبز رنگ بوده و در این دو هفته گذشته؛ غذا هم یک خرما در روز و چهار، پنج بادام در روز میخوردند) در جنگلی نزدیک مرز لیتوانی و لهستان مانده و بوسیله ماموران مرزی این سه کشور به عقب رانده شده بودند، حال باید دید دولتِ آلمان چه برنامهای برای این هم میهنانِ عزیز در سر دارد، اینها با پرداختِ پولِ هنگفتی به قاچاقچیانِ انسان ـــ این ماجرای بسیار خطرناک را آغاز کرده بودند، بد روزگاری است، اگر ما به فکرِ اینها نباشیم ـــ هیچ کس به فریادشان نمی رسد، خاک بر سرِ آن دسته ایرانیانی که کاری از دستشان برای پناهجویان برآمده و اما در تنگِ خانهی گرمِ خود ـــ با بی تفاوتی از کنارِ این جریان رد میشوند، لعنت بر شما بی غیرتهای بی مقدار.
نمیتوان دست رو دست گذاشت، ابتدای هفتهی آینده عازمِ آلمان خواهم شد.
دم شما خیلی گرم که به بی پناهان کمک می کنید.
خداوند پشت و پناهت باشه ، دمت گرم وارزوی سلامتی برات دارم شراب قرمز عزیز