یکی از انگشت شمار فواید انقلاب خوش عاقبت، در کنار عیان شدن حرص سیری ناپذیر دین فروشان به تلنبار مال دنیا، برملا شدن جنم چپولان ترجمه در ایران بوده است، از حزب خائن توده بگیر تا انواع و اقسام سازمانهای چپولان منشعب شده  از آن که آنها هم در خود انشعاب در انشعاب کرده اند.

به گمان من، خوش رقصی مشمئز کنندۀ این چپولان در ایران و برونمرز برای حاکمیت فاشیست های اسلامیست "اصلاح طلب" و غیرۀ ایرانی کُش و ایران ویران کُن پدیده ای است که پس از سرنگونی فاشیسم دینی در ایران و برقراری دموکراسی، در راسۀ آسیب شناسی برای سالیان متمادی مورد بحث و پژوهش کارشناسان مختلف؛  از تاریخ شناس و روانپزشک تا  جامعه شناس و انستیتوهای  تحقیقاتی قرار خواهد گرفت.

تا آن خجسته روز رهایی و آزادی ایران، نباید دست از سر این تبهکاران همدست فاشیسم دینی برداشت، یکی از آنان  مسعود فراستی (فراستی پور) است، توانا او را اینگونه معرفی میکند:

" آن‌چه بسیاری می‌دانند این است که مسعود فراستی به گفتۀ خودش بیش‌تر حکومتی است تا منتقدی مستقل و شاید از همین‌جا باشد که مدام چهره‌اش را در سیمای جمهوری اسلامی می‌بینیم. اما آن‌چه شاید جمع کثیری از مخاطبان عام تلویزیون ندانند پیشینۀ مسعود فراستی است. شاید بسیاری ندانند که مسعود فراستی از یک زندانی محکوم به اعدام سال ۱۳۶۰ به یک طرفدار جمهوری اسلامی رسیده است.

فراستی سپس توضیح می‌دهد که وقتی قرار بود شکنجه - فراستی می‌گوید تعزیر- بشود از زیر چشم‌بند، جوان شکنجه‌گر را دیده که کتی پاره بر تن داشته و از گوشۀ چشمش اشک روان بود. این شکنجه‌گر فراستی را طبق گفتۀ خودش تحت تاثیر قرار می‌دهد به صورتی که فراستی شروع می‌کند به «خرخوانی» و ۴۰۰ کتاب در حوزۀ اسلام و مسلمانی می‌خواند و از یک چپ مائوئیست به یک مسلمان طرفدار حکومت اسلامی تبدیل می‌شود."

به نتیجۀ خرخوانی چپول توجه مبذول دارید:

 

 

دور نیست، رهایی اصلاً دور نیست.

"تنها حقیقت است که رهایی میبخشد"

 

تبریک