فیروزه خطیبی

سعید شفا،  کارشناس سینما، مدیردو فستیوال سینمایی "تیبوران" و "جشنواره فیلم های ایرانی سن فرانسیسکو" و  روزنامه نگاری که بعنوان منتقد سینمایی  سال ها در نشریه معتبر "سن فرانسیسکو کرونیکل" قلم می زد درروز 22 ماه می گذشته بعد از مدت  کوتاهی بیماری در سن 73 سالگی در بیمارستانی در شهر لاس وگاس در ایالت نوادا درگذشت. 

خبر درگذشت  آقای شفا در نشریات شمال کالیفرنیا – محل زندگی او در چند دهه گذشته - از جمله روزنامه محلی "Ark" در شهر "تیبوران" در حومه سن فرانسیسکو و محل برگزاری "جشنواره فیلم های ایرانی تیبوران "که آقای شفا پایه گذار و برگزار کننده آن بود و درمیان دوستداران سینمای ایران و حامیان این جشنواره که توانست در 15 سال گذشته این شهر ساحلی کوچک را در قامت یک مرکز هنری وسینمایی ارزشمند در شمال کالیفرنیا بر روی نقشه این ایالت قرار بدهد انعکاس زیادی پیدا کرد. 

" تیبوران " یکی از اولین فستیوال های فیلم های ایرانی بود که از سال 2008  بدون هرگونه وابستگی با نهادهای سیاسی و مذهبی حکومتی سینمای ایران به نمایش فیلم های کوتاه و بلند داستانی سینماگران ایرانی و  فیلم هایی در ارتباط با ایران و ایرانی اشتغال داشت. این جشنواره که در پائیز هرسال در شهر ساحلی  تیبوران در "مورین کاونتی" (غربی ترین نقطه "بی اریا") برگزار می شد نه تنها می کوشید تا به پیشبرد فرهنگ و هنر در جامعه ایرانی – آمریکایی سن فرانسیسکو و نواحی شمالی کالیفرنیا کمک کند، بلکه در مدت زمان کوتاهی پس از آغاز کار، توانست تبدیل به  مکانی برای نمایش آثار سینماگران ایرانی در تبعید از گوشه و کنار جهان شود.

  سعید شفا که در طول سال ها علاوه بر گزینش فیلم ها و برگزاری این جشنواره به نوشتن نقدهای سینمایی برای اغلب نشریات فارسی زبان در خارج از ایران اشتغال داشت  به گفته خودش "این جشنواره را  بیش از هرچیز به منظور حمایت از فیلمسازان نوپا و مستعد ایرانی و برای سینماگرانی که به هر دلیل امکان نمایش فیلم هایشان را در داخل و یا خارج ازایران نداشتند" پایه گذاری کرده بود و در طول پانزده سال گذشته  توانست بسیاری از فیلم ها و فیلمسازان مستعد ایرانی را برای نخستین بار به مخاطبان غیر ایرانی معرفی کند.

بعد ها علاوه برحضور برجسته ترین سینماگران ایرانی و نمایش آثار کلاسیک سینمای ایران ازجمله "خشت و آئینه" ابراهیم گلستان، که یکی از نشریات سن فرانسیسکو آن را با فیلم "پنج قطعه آسان" ساخته "باب رافلسون" آمریکایی مقایسه کرد،  این جشنواره توانست اولین اکران فیلم "زنان بدون مردان" را با حضور شیرین نشاط، شهرنوش پارسی پور و بهروز وثوقی به نمایش درآورد و در طول سال ها مجموعه رنگارنگی از آثارسینمایی چون مستند بلند "برادران امیدوار" درباره نخستین جهانگردان ایرانی و سفر آن ها به دور دنیا،  مستند کوتاه "بهرام" درباره  رپ خوان ایرانی ساکن سوئد و یکی از موفق ترین هنرمندان موسیقی زیرزمینی  را هم در کنار فیلم هایی از سینماگران داخل ایران به نمایش بگذارد. گزینش مجموعه ای از مستند های کوتاه و بلند از جمله  "مذکر، مونث" درباره جداسازی زن و مرد در اتوبوس های ایران و نیاز به تغییرات بنیادی در روند کنونی، مستند دانمارکی "سپیده: دست یافتن به ستارگان"- ماجرای دختر روستایی در ایران که با تماشای سفر فضایی انوشته انصاری – اولین فضا نورد زن ایرانی - در تلویزیون درعملی کردن رویای خود جدی تر می شود،  نمایش مستند "لبه تیغ" درباره زنان سینماگر ایرانی ساخته بهمن مقصودلو با حضور این فیلمساز و تا همین نوامبر گذشته که تازه ترین  ساخته سینمایی  علیرضا صمدی فیلمساز داخل ایران با عنوان "صحنه زنی" – فیلمی با موضوع گروه های خلافکار و چالش های زندگی در جامعه امروز ایران – (با بازی مهتاب کرامتی) در جشنواره به نمایش درآمد، نشان از گوناگونی فیلم ها و نگاه کارشناسانه و دقیق سعید شفا به گزینش فیلم های این جشنواره خاص داشت.

از چند سال پیش اهدای جوایزی به برندگان بهترین فیلم های ارسال شده به جشنواره و برگزاری مراسم قدردانی از هنرمندان  ساکن خارج از کشورهم در دستور کار فستیوال فیلم های ایرانی تیبوران قرار گرفت که کم کم با عنوان "جشنواره بین المللی فیلم های ایرانی سن فرانسیسکو " دوبار در سال برگزار می شد. در سال  2013  نخستین جایزه "سپنتا" ی جشنواره به انیمیشن  پویا نمایی با عنوان "چرا این تلفن زنگ نمی‌زند؟" به کارگردانی هادی یقین‌لو از تولیدات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تعلق گرفت.  هم چنین در پنجمین سال برگزاری جشنواره از اسفندیار منفردزاده، آهنگساز فیلم "داش آکل" ضمن نمایش این فیلم قدردانی شد و چند سال پیش هم بانو فخری خوروش  بازیگر برجسته بعد از سال هاکناره گیری از هنر تئاتر و سینما توانست یک بار دیگر از طریق همین جشنواره و ضمن اکران فیلم هایش ازجمله نسخه ترمیم شده "شطرنج باد" با حضور تهیه کننده فیلم – بهمن فرمان آرا - در جلسه پرسش و پاسخ در مرکز توجه قرار گرفته و جایزه یک عمر تلاش هنری جشنواره  را هم دریافت کند.

با تلاش های بی وقفه سعید شفا و موفقیت های روزافزون جشنواره از نظرجلب تماشاگر، بزودی دست اندرکاران جریان های اصلی سینمای آمریکا، ازجمله سینماگران ساکن کالیفرنیای شمالی از  جمله شاون پن، بازیگر و کارگردان و جورج لوکاس تهیه کننده ، فیلمنامه نویس و کارگردان سری فیلم های جنگ ستارگان و فیلمساز ساکن شمال کالیفرنیا هم در جشنواره بین المللی فیلم های ایرانی سن فرانسیسکو حضور پیدا کردند. 
  
سعید شفا، برادر کوچک پرویز شفا -  استاد سینما، نویسنده، منتقد، و مترجم کتب  و مقالات سینمایی، در 21 آگوست 1949 درمشهد  بدنیا آمد و در نوجوانی با تماشای فیلم های "وسترن" آمریکایی به سینما علاقمند شد.

آقای رضا معینی، شخصیت فرهنگی ساکن شمال کالیفرنیا که در مشهد با خانواده سعید شفا (صالحی شفا) از 7 سالگی آشنا شد می گوید: "دکتر صالحی پدرسعید طبیب سه خانواده در فامیل ما بود که بعد ها سعید با دختر یکی از همین خانواده ها (تینا خانم) ازدواج کرد.  در آن دوران ما برای علاج هرگونه بیماری به سراغ دکتر صالحی می رفتیم که مطب اش در ساختمانی متعلق به پدرو مادرم بود و حق ویزیت هم از ما نمی گرفت.  اگر به اخلاق و رفتار خانواده سعید ، از جمله برادرانش استاد پرویز شفا و کوروش شفا و بخصوص مادرشان دقت کنیم می بینیم که کم حرفی، افتادگی و مهربانی این فامیل زبانزد همه بود و یکی از اصیل ترین خانواده های مشهد به شمار می رفتند. "

زنده یاد سعید شفا هم چون برادر بزرگ تر بعد از پایان تحصیلات متوسطه در سن 18 سالگی برای تحصیل در رشته فیلم راهی آمریکا و دانشگاه ایالتی شهر سن فرانسیسکو شد. ابتدا  تحصیلاتش را در رشته روزنامه نگاری در همین دانشگاه به پایان رساند و بعدها هم برای اتمام تحصیل در رشته کارشناسی سینما به "انستیتوی هنر سن فرانسیسکو" رفت. او تصمیم به بازگشت به ایران و تدریس در رشته فیلم در دانشگاه تهران داشت اما با وقوع انقلاب 57 تصمیم گرفت در آمریکا ماندگار شود و پس از ازدواج با تینا خانم که در کالیفرنیا هم دانشگاهی او هم بود، خانواده شفا به شهر تیبوران نقل مکان کردند.

سعید شفا از 16 سالگی به نوشتن مقالات سینمایی برای نشریات سینمایی ایران اشتغال داشت و بعد ها هم با نوشتن نقد های سینمایی برای نشریات فارسی زبان خارج از کشورو مصاحبه های رادیو - تلویزیونی به این کار ادامه داد.

یکی از بیادماندنی ترین مقالات زنده یاد سعید شفا در ارتباط با ایران با عنوان "ارسن ولز، ایران و آنسوی باد" درباره این بازیگر ئاتر و سینما و فیلمساز برجسته است که بیشتر  بخاطر فیلم کلاسیک "همشهری کین" شناخته می شود و  در میانسالی  بعد ازدو دهه خودتبعیدی در اروپا به هالیوود  بازمی گردد تا فیلمی بنام «آنسوی باد»‌ را بسازد. فیلمی که ساختن آن  از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۶ به طول انجامید و بعد با مسائلی نظیر مشکلات  مالی و قانونی که بخشی از آن شامل ایران هم  می‌شد تا دهه ۱۹۸۰ ادامه پیدا کرد.  تا اینکه ولز در سال ۱۹۸۵ درگذشت و  فیلم  ناتمام باقی ماند.

سیامک شفا، تنها فرزند آقای شفا درمورد  علاقه پدرش به سینما می گوید: "آن سال های شکل گیری و تماشای وسترن های آمریکایی، پرده نقره ای سینما درواقع پنجره ای بود رو به دنیایی متفاوت  و زندگی مردمانی دیگر.  اما در حقیقت فیلم مورد علاقه پدرم "همشهری کین" اورسن ولز  بود. هرچند در دوران کودکی من ، ما با هم فیلم های جیمز باندی شون کانری و راجر مور را هم تماشا می کردیم اما تخصص پدرم بیش از هرچیز در اطلاعات  دقیق و گسترده ای بود که در باره سینما و بخصوص سینمای ایران داشت. جشنواره تیبوران م هعشق واقعی پدرم بود که از علاقه  شدید او به ایجاد یک فستیوال سینمایی مستقل و غیرتجاری نشات گرفته بود."

سعید شفا در مصاحبه ای که درسال 2004 با روزنامه "سن فرانسیسکو کرونیکل" انجام داد به این موضوع اینگونه اشاره می کند که یک جشنواره سینمایی باید فرصتی ایجاد کند برای فیلمسازان مستقل: " متاسفانه در 10 یا 15 سال گذشته این چنین نبوده است و اغلب جشنواره های سینمایی تبدیل به محل تبلیغات برای شرکت های پخش فیلم شده است. برخی از فیلم هایی که این روزها در جشنواره ها به نمایش درمی آید را شما می توانید بلافاصله یا در فاصله  یک یا دوهفته در سینماهای محلی تماشا کنید. من می خواهم جشنواره را به فیلمسازان مستقل برگردانم. "

به این صورت سعید شفا به کمک پسرش، سیامک که در 20 سالگی  برای راه اندازی جشنواره  "تیبوران" به مدت یک سال دست از تحصیل کشید کار خود را علیرغم وجود رقبای قدرتمندی چون جشنواره های سینمایی "میل ولی" و "سن فرانسیسکو" در تیبوران آغاز کرد. آقای شفا در آن زمان به نشریه سن فرانسیسکو کرونیکل گفته بود:  "در چند ماه اول ما فقط یک فیلم برای نمایش داشتیم. در آن دوران من بی نهایت نگران بودم. فسیتوال یک فیلمی؟"اما کم کم فیلم ها به سوی جشنواره سرازیر شد و در همان اولین  سال برگزاری بیش از 84 فیلم از 20 کشور مختلف جهان در "تیبوران" به نمایش درآمد.

مایکل مرادزاده ، "کمودور" یا دریادار کلوپ قایقرانی تیبوران و از حامیان  این جشنواره می گوید: "در آن زمان این فستیوال فیلم های ایراین سروصدای زیادی بپا کرد. سعید شفا بین دوستان وهمکارانش از محبوبیت زیادی برخوردار بود و شدت پشتکار و علاقه ای که به این کار نشان می داد به ما هم سرایت کرده بود. او بی نهایت منظم، آینده نگر وکاردان بود. فستیوال،  مردم ما را از روی سوفا و جلوی تلویزیون به سالن سینما و به تماشای فیلم هایی کشاند که در غیر این صورت  هرگز فرصت تماشای آن را پیدا نمی کردیم."

روز جمعه 17 ماه ژوئن، خاکستر سعید شفا طی مراسمی خاکستر در آرامستانی در حومه سن فرانسیسکو که مادرش نیز در آن آرمیده به خاک سپرده  شد و مراسم  یادبودی هم در روز شنبه  18 ژوئن در سالن سینمای "تیبوران" - محل برگزاری جشنواره سینمای  ایران  با حضور دوستان و دوستداران سعید شفا -  برگزار شد. سیامک شفا امیدوار است بتواند به راه پدر ادامه بدهد.

*از زنده‌یاد سعید شفا گزارش‌های بسیاری در باره سینما و نقد فیلم در کیهان لندن منتشر شده که با جستجوی نام وی در وبسایت می‌توان آنها را یافت. این گزارش خواندنی نخستین بار ۲۱ آبان ۱۴۰۰ / ۱۲ نوامبر ۲۰۲۱ در کیهان لندن منتشر شد

"اورسن ولز"، ایران و " آنسوی باد"

سعید شفا

ارسن ولز ۵۵ ساله بود که بعد از دو دهه خودتبعیدی در اروپا به هالیوود بازگشت و این بازگشت را با فیلم «آنسوی باد»‌ آغاز کرد. 

سال ۱۹۷۰ بود اما ساختن فیلم تا سال ۱۹۷۶ به طول انجامید و بعد با مسائلی نظیر مشکل مالی و قانونی و سیاسی که بخشی از آن شامل ایران می‌شد تا دهه ۱۹۸۰ ادامه یافت تا اینکه ولز در سال ۱۹۸۵ درگذشت و این فیلم به پایان نرسید و ناتمام باقی ماند.

ولز علاوه بر این فیلم چند فیلم ناتمام دیگر هم دارد که علت پایان نیافتن آنها مسائل مالی و بودجه فیلم‌ها بود. «آنسوی باد» هم از این مشکل استثناء نبود و با وجود اینکه یک شرکت ایرانی زیر نام یک فرانسوی که متعلق به مهدی بوشهری همسر اشرف پهلوی خواهر شاه بود و دفترش در پاریس قرار داشت، به عنوان سرمایه‌گذاری مبلغی به فیلم ولز از طریق یک تهیه‌کننده اسپانیایی پرداخت کرد اما این تهیه‌کننده هیچگاه آن را به ولز نپرداخت.

باید اضافه کرد که ولز تهیه «آنسوی باد» را در زمان حیات خود به پایان رساند اما تدوین آن به خاطر مسائل مالی ناتمام ماند تا اینکه در سن هفتاد سالگی در اکتبر ۱۹۸۵ در لس‌آنجلس درگذشت.

وقتی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ روی داد و حکومت تازه در ایران روی کار آمد و صاحب فیلم اعلام شد، اصلا نمی‌دانست با این فیلم چه بکند. نسخه اصلی فیلم در گاوصندوقی در فرانسه نگهداری می‌شد. مهدی بوشهری حاضر نبود به خاطر سرمایه‌ای که در آن گذاشته بود فیلم را آزاد کند تا اینکه خانواده‌اش به وی گفتند اگر فیلم آزاد شود و به نمایش درآید او خواهد توانست سرمایه‌اش را زنده کند.

بوشهری هم همین کار را کرد. اما بودجه‌ای برای به پایان رساندن تدوین فیلم در کار نبود تا اینکه فرانک مارشال تهیه‌کننده فیلم‌های «ایندیانا جونز» این کار مهم را برعهده گرفت و با کمک شبکه «نتفلیکس» برای پخش جهانی آن، فیلم را زیر نظر پیتر باگدانوویچ (کارگردان فیلم‌های «ماه کاغذی» و «آخرین نمایش فیلم»/  The Last Picture Show) که در فیلم حضور دارد و در جریان فیلمبرداری آن نیز بود تدوین کردند.

سرانجام فیلمی که حدود چهل سال از عمرش می‌گذشت، برای نخستین بار برای تماشا در دسترس عموم قرار گرفت.

فیلم دیگر اورسن ولز با عنوان "ف مثل فیک" F For Fakeهم سرنوشت مشابهی داشت. اتفاقا بازهم ایران در ساختن آن سهیم بود و فیلم به پایان نیز رسید. ما این فیلم را با نسخه جدید ۳۵میلی‌متری که تازه آماده شده بود، با حضور گری گریور فیلمبردار هر دو فیلم و فیلمبردار پانزده سال آخر زندگی ولز، و همچنین جوزف مک براید مؤلف و سینماشناس و استاد دانشگاه که در فیلم «آنسوی باد» هم شرکت داشت در "فستیوال بین‌المللی فیلم تیبوران" Tiburon International Film Festival به نمایش گذاشتیم که از معدود فرصت‌هایی بود که می‌شد این فیلم را با کیفیت عالی دید.

گرچه ولز فیلم‌های بسیاری ساخت که هرکدام از نظر ارزش سینمایی جای ویژه‌ای در تاریخ سینما دارند اما «همشهری کین» (۱۹۴۱) که او را در سن ۲۴ سالگی به شهرت رساند نه تنها  امروز در مدارس سینمایی تدریس می‌شود بلکه چند دهه است که در لیست برترین فیلم‌های انتخابی سال منتقدان فیلم جهان نیز قرار می‌گیرد.

ولز یکبار درباره این موضوع گفت که همواره فیلم‌های دیگر او را با «همشهری کین» مقایسه می‌کنند و او از این بابت چندان راضی نیست زیرا هر فیلمی ارزش و ویژگی‌های خود را دارد و کار مفایسه از اهمیت آن فیلم‌ها می‌کاهد. او گفت: «همشهری کین بزرگترین طلسم زندگی من است. هر فیلمی که می‌سازم مرا با بزرگترین فیلم سینمای آمریکا مقایسه می‌کنند. این طلسم من است. هیچ کارگردان دیگری محصور چنین استاندارد ناممکنی نبوده! آنسوی باد درواقع مکمل فیلم همشهری کین است که یک نفر به چنان اوجی می‌رسد و با تراژدی جایگاه خود را در آمریکا از دست می‌دهد. 

اما ولز با وجود این اوصاف توانست بدون توجه به آنها علاوه بر بازی در فیلم‌های بی‌شماری که دیگران کارگردانی کرده بودند، در شماری از فیلم‌های خودش نیز علاوه بر نگارش فیلمنامه و کارگردانی بازی کند که هر کدام در جای خود اگر شاهکار نباشند اما از ازرش سینمایی بالا برخوردارند.

اُرسن ولز در شمار فیلمسازان مؤلفی بود که تهیه‌کنندگان ارزش واقعی وی را ندانستند و سبک فیلمسازی او را درک نکردند. با اینهمه او توانست برای نسل‌های بعدی آثاری ماندگار بگذارد که بحث‌انگیز و تماشایی و ارزشمند هستند.