بلاگ
نظرات
تازه ترین بلاگ های BaharB
بهترین قسمت شبانه روز
BaharB | ۴ سال قبل
۰ ۵۰۳
وزیر تنهایی
BaharB | ۴ سال قبل
۲ ۷۰۳
از ترسیدن خسته شدم
BaharB | ۴ سال قبل
۳ ۶۴۴
بروجردی: جمهوری اسلامی با دعوت به سرمایهگذاری در ایران برای ترامپ پیام میفرستد
Viroon | ۸ دقیقه قبل
۰ ۳۵
دسته: تعیین نشده
برنامه سیما ثابت: آیا همه فرصتهای اپوزیسیون خاتمه یافته؟ گفتگو با آرش جودکی
MajidNaficy | ۵ ساعت قبل
۰ ۲۵
دسته: تعیین نشده
مثل همیشه خیلی خوب احساس و افکارتان را منعکس کردید. امیدوارم ترس شما دوام زیادی نداشته باشد و واکسن زوزتر بدست شما و خانواده برسد.
چون گوشه گیر و آنتی سوشال هستم، این یک سال تاثیر روانی چندانی روی من نداشته اما دیدن دوستانی که ضربه جدی دیدن یا عزیزی را از دست دادن دلخراشه. در یکی دو هفته گذشته روحیه ها اینجا در پرو بهتر شده و اوضاع تقریبن به حالت عادی برگشته (با اینکه ماه ها تا آمدن واکسن فاصله داریم). البته توریست های خارجی، که منبع اصلی درآمد مردم محلی بودن، هنوز برنگشتن.
بنده به واسطهی کارم ـــ واکسن زدم، دوری از دخترم خیلی برایم سخت بود، چهل و چند روزِ عذاب آور، باز خداوند بیامرزد استیو جابز را که آیفون را ساخته و توانستم با بچه صحبت کنم (او در ژنو بود و من در پاریس)، با اینکه من در زندگی بارها و بارها کارم به بیمارستان کشیده و حتی دو بار مُرده و زنده شدم ـــ اما این بار واقعا وحشت کردم چون از ماهِ مارس تا ژوئنِ پارسال به عنوانِ داوطلب از سوی لژیون به خطِ اولِ مبارزه با کووید ـ ۱۹ اعزام شده و صحنههایی دیدم که هنوز بدنم را میلرزاند، گزارشِ آنها را برای فرانسویها نوشته و هنوز برایم ای میل میفرستند و در رابطه با تجاربِ خودشان در قرنطینه و دیگر مشکلاتِ روانی ـــ صحبت به میان میآورند، این ترس و این هراس از جنگ جهانی دوم تا به کنون بی نظیر ـــ عمیق تر و وحشتناک تر است.
اما باید جنگید، باید مقاومت کرد، باید امیدوار بود، باید به جلو رفته و یک لحظه از این دشمنِ نامرئی ـــ غافل نشد، در این مبارزه همه با هم هستیم، هیچ کس را عقب نمیگذاریم، هیچ کس را رها نمیکنیم، یا همه، یا هیچ کس،... یکبارِ دیگر این ما هستیم که برندهی این کارزار خواهیم شد.
در کنارِ شما هستم.
راستش من از یک نواختی زندگی که در نتیجه همین دوران کرونایی پیش اومده میترسم
نه به کسی تلفن میکنم و نه سراغ کسی میرم .... سعی میکنم با تلویزیون های فارسی زبان خودمو سر گرم کنم...دقت میکنم که چی برای گفتن دارن یا چی میگن ...راستش میشنم به تماشا و حرص میخورم
وقتی با یکی مصاحبه میکنند یا نظرش رو مپرسند...پاسخ اینطوری شروع میشه
ببینید...در واقع....بهر حال...
روزی صدو پنجاه بار این رو میشنوم...ببینید...در واقع...بهر حال...
به امید پایان روزگار کرونایی