لینک منبع
امروز جریانات پادشاهی، می بایستی به سازماندهی جدی خود بپردازند، تا بتوانند فردای ایران پادشاهی را تضمین کنند.
بیایم فرض کنیم فردا جمهوری اسلامی به یاری مردم ایران از هم بپاشد و ملت ایران آماده برای انتخابات آزاد شوند، در آن زمان به مدت 6 ماه به جریانهای سیاسی فرصت تبلیغ داده خواهد شد تا خود را برای رفراندوم آماده کنند، آنزمان ما هواداران پادشاهی در کجا قرار داریم؟
براستی امروز ما نیروهای پادشاهی کجا ایستاده ایم؟
در طول 34 سالی که پس از شورش 57 گذشته، تمامی جریانات سیاسی بدون توجه داشتن به اتحادی فرا مسلکی به سازماندهی خویش پرادختند.
تنها ما هواداران پادشاهی بوده ایم که با توجه به جایگاه مردمی در داخل ایران به هیچ عنوان به سازماندهی خویش بهایی نداده ایمو در این امر بسیار ضعیف عمل کرده ایم.
همواره ما در طول سالهای سیاه و پس از شورش 57 بابت حس میهن پرستانه خویش به دنبال همبستگی فرا حزبی با تمامی جناح های سیاسی بوده ایم، و یکبار به روی این حضرات نیاورده ایم، که رهبران این جریانات دستشان در دست خمینی بوده است، و با صداقت مثال زدنی تلاشمان را برای اتحاد جمعی به کار بسته ایم.
در عوض جریانت سیاسی دیگر به سازماندهی خویش پرادختند و حتا پست و مقام های فردای ایران را در بین خودی هایشان تقسمیم نمودند، و موفق شدند اقلیتی نیرومند را برای فردای ایران در برگزاری رفراندم فراهم آوردند.
ما نیروهای پادشاهی بایستی بخشی از انرژی خویش را به سازماندهی خود و هودارانمان اختصاص دهیم تا بتوانیم نیروی منسجمی در فردای ایران داشته باشیم، تا دشمنان ایران نتوانند یکبار دیگر نظامهای ضد ایرانی را بر پیکر نحیف کشورمان تزریق کنند.
سخن شهریار رضا پهلوی همواره بر این مطلب بوده است که امروز نظام سیاسی مهم نیست، اما این گفته به منزله عدم سازماندهی نیروهای پادشاهی قلمداد نمیشود.
شوربختانه بخش زیادی از هواداران پادشاهی راه را گم کرده اند و هیچ توجهی به منسجم کردن خویش نشان نمی دهند، سخن شهریار رضا پهلوی بسیار درست است، شکل نظام سیاسی فردای ایران مهم نیست، اما آیا این گفته ارزشمند ایشان به منزله عدم سازماندهی جریانات پادشاهی تلقی می شود؟
اگر اینطور است و بنا به گفته شهریار ایران شکل نظام مهم نیست، چرا جریانات سیاسی دیگر تمام تلاش خویش را برای اتحاد جمهوری خواهان و یا شکل نظام سیاسی آینده ایران به کار بسته اند؟
پاسخ پرسشهای بالا این است خیر.
اتفاقا بر پایه همین گفته شهریار ایران ما جریانات پادشاهی تا کنون با دگر نیروهای سیاسی دگر اندیش همکاری کرده و در کارهای فراحزبی شرکت کرده ایم، اما نتیجه اش این بوده پس از 34 سال تمامی جریانات سیاسی خود را سازماندهی کرده اند، اما ما اندر خم یک کوچه ایم و نتوانستیم حتا یک جریان سیاسی پادشاهی را به صورت جهانی مطرح کنیم، و هر زمان که نیروهای دلسوز نهاد پادشاهی در این امر گام برداشتند با توپ و تشر دیگر نیروهای پادشاهی برخورد کنند و خود سانسوری و پروانه سازماندهی را نداده اند و گفته های شهریار ایران را تفسیر های گوناگون کردند و نتیجه دلخواه را از گفته های ایشان بدست آوردند.
شهریار رضا پهلوی چهره ای فراحزبی و فراجناحی است که از دیدگاه ما پادشاه همه مردم ایران با هر نوع طرز تفکر میباشد، ایشان بایستی به مانند خورشید بر تمام مردم بتابد حتا دشمنانش، ایشان پادشاه چپ تا راست است، ایشان پادشاه با دین و بی دین است، ایشان پادشاه اسلامگرا تا ضد اسلام است.
بنابراین ایشان نمیتوانند از جریان سیاسی خاصی حمایت کنند، این خویشکاری ما نیروهای باورند به نهاد پادشاهی است، به فکر سازماندهی خویش باشیم تا شهریار ایران هم بتوانند به ما تکیه کنند.
از این رو امروز ما به صورت خیلی جدی پایه نیروهای خویش را نیرومند می نمایم، و خودمان را به صورت علمی با دانش میهن سالاری سازماندهی می کنیم، تا بشود ایران را به سوی تمدن و شکوه گذشته اش راهنمایی کنیم.
نگارنده: امید دانا
طرفداری از پادشاهی یک پروژهٔ سیاسی نیست. مثل این است که بخواهیم ایرانیان را حول طرفداری از چهارشنبه سوری سازماندهی کنیم. البته ذکر این مطلب نافی پیام سیاسی بسیار نیرومندی که حرمت به پادشاهی ایران در شرایط کنونی دارد نیست. تلاشهای شخص شما نمونهٔ بارزی از برّندگی و کارایی این پیام است. اما این پیام، در ماهیت تاریخی خود، نه بر مبنای طرفداری از پادشاهی، بلکه بر مبنای رد انقلاب ارتجاعی ۵۷ و طرفداران و توجیه گرانش بر علیه تجدد معنا میدهد. هدف این نیست که بر مبنای طرفداری از پادشاهی متشکل شویم. اگر این هدف به تعبیر شما یک تشکل فراگروهی است، پس چگونه میتواند کسانی را که طرفدار پادشاهی نیستند در خود نگنجاند؟
برون رفت از این تناقض درونی که مبارزهٔ طرفداران پادشاهی را -مانند دیگران- فلج کرده است، قرار دادن معیار اتحاد، نه بر اساس سلایق شخصی یا گروهی، بلکه بر اساس فاکتهای تاریخی است. فاکت تاریخی برای تجددگرایان ایرانی (چه طرفدار پادشاهی باشند و چه نباشند) این است که به استناد تنها سند معتبر و مشروع تاریخ تجددگرایی ایران معاصر، یعنی قانون اساسی مشروطهٔ پادشاهی، شاهزاده رضا پهلوی وارث پادشاهی ایران است و تا زمانی که این قانون اساسی در یک فرایند مدرن و دموکراتیک تغییر نکرده است، حرمت پادشاهی ایران حرمت به قانون و حرمت به مدرنیته است. ما در اتحاد خود نباید نگران دلمشغولیهای مرتجعان باشیم. این اتحاد و تشکل ملی ماهیتاً اتحاد و تشکل تجددگرایان ایرانی برای به زیر کشیدن مرتجعان است. پس بدیهی است که با چنین اتحادی دشمنی دارند. اما در صف تجددگرایانی که به تشکل و اتحاد «فراگروهی» دست میزنند، ایرانیانی که طرفدار پادشاهی نیستند ولی به میراث قانونی تجددگرایی ایران حرمت میگذارند و سرنوشت آن را موکول به یک فرایند دموکراتیک از طریق مجلس مؤسسان در ایران آزاد میکنند را نیز در بر میگیرد. رویکرد شما به سازماندهی، چه بخواهید و چه نخواهید، دکانداری سیاسی و دسیسههای مرتجعان را به رسمیت میشناسد و به آنها وزنهای میبخشد که ابداً ندارند.
اتفاقاً در پی حضور ویدئویی شما در نشست واشنگتن بود که من به صرافت این افتادم که پیشنویس برنامهٔ سیاسی و مبارزاتی جنبش نوین ملی ایران را که سالها پیش نوشته بودم از زیر غبار بیرون بیاورم و در خودنویس منتشر کنم. به گمان من این پیشنویس آنچیزی را که شما از سازماندهی طرفداران پادشاهی در جستجوی آن هستید در برد دارد بدون این که دیگر تجددگرایان را طرد کرده باشد.
با آرزوی موفقیت،
خودنویس هم زیر جراحی بینی رفته است و لینک بالا عمل نمیکند. به جای آن به این لینک مراجعه کنید.