خر شانس
میم نون
برای شروع بازی تخته نرد کم یا زیاد میگی و تاس میریزی. البته برای من اهمیت نداره که چه کسی بازی را شروع کنه. منم مثل هر بازیکنی، اولین تاس را که میریزی بهم خیلی حال میده اگه جفت شیش خوشگل و ناز بیاد. دو تا مهره را از زمین حریف ور میداری و صاف میری بیرون میشینی و بعد شیش تر حریف را هم میبندی تا روزگار براش سخت بشه و به ریش حریف میخندی. بقول پدرم نصف بازی را با همین یک تاس بردی.
پدرم یک تخته نرد چوب گردو داشت میگفت از ارومیه خریده. طرح روی دربها ونقش داخلش خیلی قشنگ بود. مهره هایش خراطی شده و چشم نواز بود. بازی با تخته نرد را به من و خواهر و برادرم یاد داد. همیشه تخته دم دست بود. بیشتر من و داداشم با هم بازی میکردیم. چند جور میشد بازی کنیم ولی گلبهار از همش لذت بخش تره. یک مدل بازی نادری هست که تو ایران طرفدار زیاری نداره و اکثرا همین گلبهار را بازی میکنند که کوچیک و بزرگ داره، ولی بقول پدرم همین ۲۵۳۵ (طریقه چیدن مهره ها را میگه) از همه بهتره.
من اهل ریسکم و داداشم با تفکر بازی میکرد. کل بازی به تاس برمیگشت: اگر اول بازی تاس خوب مثل جفت شیش میاوردی و بعدش هم چند تا جفت دیگه میومد، حریف معمولا اوقاتش تلخ میشه. شیش و بش هم بعد جفت شیش تاس معرکه ایه. هر تاسی هم یک بازی مخصوص برای خودش داره و اگر کسی اون بازی را انجام نده، از بازیش میشه فهمید که چند مرده حلاجه. در حقیقت حریف بازی بلد نیست و اگه بشه چند تا جفت حتی خال خال را بموقع بیاری, کارش ساخته است. البته باید تجربه داشته باشی تا تاسی که حریف میاره و بازی میکنه را خنثی کنی و نقشه حریف بهم بزنی و اگر خوب بازی کنی خوشی آن روز کامل میشه و میتونی با دبل یا مارس هم بازی ببری.
از قدیم گفته بودند اگر تاس خوش نشیند همه کس نراد است و حریفی که طاقت باخت نداره زیاد این شعر ورد زبونش هست. وقتی حریف تاس خوب میاره و خوب بازی میکنه باید خیلی تجربه و شانس داشته باشی تا نبازی و یا ببینی میبازی مهره ها را عقب جلو کنی و کلک بزنی. البته این حقه فقط با حریف سالمند جواب میده :)
من هیچ موقع تو بازی کلک نمیزدم و معمولا بازی را میبردم. وقتی هم که حریف طاقت باخت نداشته باشه میره رو اعصابت. پدرم که میگفت: «تو تاس جور میکنی میریزی!» حالش گرفته میشد وقتی میباخت. داداشم هم تایید میکرد و از تاس ریختن من ایراد میگرفت و کفرش در میومد. تاس ها رو تو استکان میانداختم میریختم و بازم شانس با من بود. خدایی من باید قمار باز میشدم. حقیقت این بود تاس ریختن برای من اومد داشت.
یکروز برادرم رفت میدون گمرک دو تا تاس ریز که لبه هاش هم سابیده شده بود خرید. وقتی تاس میریختی مثل فرفره میچرخید ، میگفت: «اینجوری نمیتونی جورش کنی» ولی بازم تاس من میومد. من اصلا جور نمیکردم ولی حسودیش میشد. با بچه محلها که بازی میکردم بهم میگفتند خر شانس. ولی من همش جفت شیش که نمیاوردم. ریسک میکردم و با هر تاسی هم بازی میکردم. عاشق این بودم مهره طرف رو بزنم. رحم نمیکردم. اگر فرصت پیش میومد حتما مهره حریف را میزدم. نمیترسیدم. هیجان داشت انگاری ذاتا جنگنجو بودم. کلا تو بازی تخته نرد، زدن مهره های حریف یک حال عجیبی میده.
بعضی وقتها که با داداشم دعوامون میشد و سر و صدا میکردیم مامانم اول به بابام فحش میداد و بعدش نوبت من بود فیض ببرم. پدرم که داد و بیداد مامان را میشنید، یقه منو میگرفت میگفت «تقصیر تو هست دعوا راه میندازی!» خلاصه مجبور بودم برم سر محل لب جدول با بقیه رفقا بشینم و اونجا با اونا بازی کنم، که اتفاقا بیشتر حال میداد چون تیغی هم میزدیم، یعنی سر پول بازی میکردیم، اونم پول تو جیبیمون، و وقتی که از بچه ها میبردم پول نوشابه و کیک در میومد.
بعضی وقتها هم که با پرویز خان همسایه مون گلبهار بازی میکردیم، اون عاشق زدن مهره بود و جنگ تن به تن میشد. خدا رحمتش کنه اگه میباخت فحش ترکی میداد و همه میخندیدند. جمعه ها هم تا بوق سگ می نشستیم واسه بازی با رفقایی که تخته بلد نبودند و با ورق ۲۱ میزدیم. غروب که میومدم خونه داداشم منو میفروخت میگفت قمار کرده و تا مدتها باید سر کوچه پیدام نمیشد.
الان از زمانیکه گوشی ها هوشمند شدند، به هر کی میگم بیا تخته نرد بازی کنیم قبول نمیکنه.البته در دنیای مجازی حریف زیاد هست ولی تاسی که خودت نچرخونی و نریزی کف تخته اصلا حال نمیده. بچه های این زمونه حرف منو نمیفهمند.
خیلی ممنون میم نون عزیز
همین تاس ریختن و اینکه نتیجه چی خواهد شد اکثر فعالیت های ما را شکل میدهد. فقط به یکیش که خیلی مهمه اشاره میکنم.:
هر کدوم از ما ( مثلا خود من) نتیجه شانسی یک گزینه از میلیارد ها گزینه ممکنه هستم. تاس تخته فقط 6 گزینه دارد اما خود من از بین میلیون ها خواهر و برادر احتمالی پا به دنیا گذاشته ام.
هر کدوم از ما نتیجه یک تاس ریزی هستیم. رنگ چشم ؛ مو ؛ قد ؛ چاقی و لاغری و ......... طول عمر و مریضی های احتمالی ما به اون تاس ریزی اولیه که مطابق معمول تاس انداز هیچ نقشی در تعیین نتیجه نداشته ؛ شکل گرفته است.
تخته نرد...... نمونه کوچکی از صحنه واقعی زندگی است.
مرسی سیروس خان عزیز ، تشبیه جالب و درستیه ، ما هم با شانس اومدیم تو این دنیا و اگر بتونیم زندگی را درست بازی کنیم میتونیم برنده باشیم ممنون از محبت شما ،سلامتی برقرار باشد
مرسی میم نون عزیز. منهم روزی که روانه آمریکا شدم توی چمدان و همراه خودم یک دست تخته نرد آوردم که شاید وسیله آشنایی و دوستی من با بچه آمریکایی های خوابگاه بشه. ولی آمریکایی ها هیچ علاقه ای به یادگیری و بازی نشان نمیدادن تا اینکه یک شب آخر هفته, بعضی از بچه ها چندتا از دختران خوابگاه مجاور را به اتاقشون دعوت کرده بودن که با هم دیگه پوکر لختی, Strip Poker بازی کنن. بازی به این صورت بود که هر کسی که بدترین دست رو میاورد و بازنده میشد باید یک تکه از لباسشو در میاورد! منهم فکر بکری به سرم زد و مدتی بعد یکی از دختران خوانگاه مجاور را دعوت کردم که بهش تخته نرد لختی یاد بدم!
بازی خیلی ساده ای اختراع کردم که تاس میریختین و به ازای هر مهره ای که از دست میدادی باید یک تکه از لباست رو درمیاوردی. منهم تا اونجایی که میشد گشاد میدادم که مهره از دست بدم و بازی رو پر هیجان کنم و طرف هم خجالتش بریزه!
بقول معروف اختراع مادر احتیاج است!
ممنون اقا فرامرز عزیز عجب اختراعی ، این دیگه اخر تخته نرد بوده و بازنده در اصل برنده بوده :) مرسی از خاطره و اختراع شیرینی که نوشتی شاد باشی
من هنوز دانشکده میرفتم و خواهرم تازه ازدواج کرده بود. با شوهرخواهرم و دوتا برادراش تیم میشدیم و سر نهار یا شام به همه، همیشه بد بازی میکردم و تیم من میباخت و چون تنها دختر گروه بودم همتیمی من پول نهار رو میداد. یواشیواش سر من دعوا میشد که یار کی نباشم:))
حالا یه بارم باهات قرار میذارم خدا رو چه دیدی میمجان «گه بود که کودکی نادان، به غلط بر هدف زند تیری» اونوقت ازت یه شام گرفتم:)
ممنون از کامنت وخاطره شیرینی که گفتی نگار من عزیز ، همیشه باید از بازیکنی که میگه من بازیم خوب نیست ترسید :) چون یا دائم جفت شیش میاره مارس میکنه و یا بانک را میخونه و ۲۱ میشه و میبره :) ، لذا من از همین الان یک شام به شما بدهکار میشم ، ارزوی سلامتی و شادی براتون دارم