یکم : در دهه مشعشع شصت سریالی پخش می شد به نام "آینه" به کارگردانی مرد تپلی نمکی به نام غلامحسین لطفی که بعدهاشد بازیگرسریال های مثلا کمدی و درپیت ماه رمضانی سیما . آینه یک جور تله تئاتر بود به سبک ملودارم که یک نیمه اش جنگ مرافعه و فلاکت وبدبختی بود و درنیمه دوم زندگی شیرین می شد و همه خوشبخت می شدند و به شادی و میمنت و هپیلی اور افتر با هم زندگی می کردند . در زمان پخش این سریالها که دوشنبه شبها بود خیابانها خلوت می شد و کسی در بیرون خانه دیده نمی شد. همه می رفتند خانه برای تماشای تلویزیون و سریال آینه . سالهای جنگ بود و نه ماهواره ای بود و نه اینترنتی و ویدیو ویژه مرفهین و از مابهتران بود . خوب جماعت بی تفریح مجبور بودند٬ می فهمید؟ مجبور!
دو : این روزها سری جدید برنامه آکادمی گوگوش شروع شده و بحث و جدل بالا گرفته. جماعت منورالفکر و انتلکتول ما مطابق همیشه دماغش را گرفته و پیف پیف راه انداخته که این چه برنامه ای است؟ سطح برنامه پایین است . ملت ماکی آدم می شوند ؟ این خز وخیلها از کجا آمدند؟ خدمت این دوستان عرض می شود سطح توقع بالایی دارید مثل همیشه. برنامه آکادمی گوگوش ٬آمریکن آیدل نیست که شخصیتی مثل سوزان بویل یک شبه از آن ظهور کند و یا یکهو یک نفر خواننده اپرای بلشوی تئاتر مسکو در آن پیدا شود. یک برنامه زیر متوسط از یک تلویزیون ماهواره ای در تبعید با دسترسی به چندهزار نفر از یک ملت هفتاد میلیونی(آن چند هزار نفر هم مثل من و شما شناسنامه ایرانی دارند و احیانا از کره مریخ نیامده اند ) انتظارتات باید همینقدر باشد٬ شما بهتر می زنید لطفا بستانید و بزنید. بازهم خدا پدرشان را بیامرزد که به جای برنامه فروش فرش و تابلو و ظرف و سکه و پرچم یا برنامه نازها و پیازهای دکتر کلاه بوقی (سلام هادی خرسندی) یک برنامه مفرح گذاشتند که کمی در آن فکر و برنامه ریزی شده ٬ پول برای آن خرج شده و برای اولین بار برای جماعت ایرانی انجام می شود و از همه مهمتر ملت سیاستزده خسته ما یک ساعت بدبختی و گرفتاریش را فراموش می کنند.
سه : دسته دوم طرفدارن پرپاقرص و متعصب برنامه هستند. سری به فیس بوک و صفحه آکادمی گوگوش بزنید و ببیند و چه گیس و گیس کشی و ُبکش بُکشی بین طرفداران سینه چاک برنامه یرقرار است و طرفین آنچنان با کلمت وزین و زیبا همدیگر را می نوازند که فحشهای چارواداران امامزاده داود و فرحزاد پیشش تحبیب و طیبات است . " ایرانی ها همیشه پارتی بازی می کنند و هرجا بروند شروع به آشنا بازی و آنجا را به گند می شکند" و "چرا شهرزاد حذف شد و هلن ماند" اینها داور نیستند و گاریچی هستند" و قس علیهذا و حکایت همیشگی افراط و تفریط. از همه بدتر و خجالت آوتر راه انداختن یک پیچ فیس بوکی به نام "کمپین حمایت از تجاوز گروهی به امیرحسین " حضرات فکر کرده اند که لابد خیلی کول و بچه باحال و بامزه هم هستند .
خدمت عشاق سینه چاک برنامه هم عرض می شود . اینقدرجدی نگیرید عزیز من مسابقه است. یلاخره یکی باید حذف شود و یکی برنده. نمیشود که همه برنده شوند.بلاخره برنامه یک جور باید پیش برود. شاید هم به قول آن هموطن محترم چرابه هر یازده نفر اعضا تیم فوتبال نفری یک توپ نمی دهند که همه دنبال توپ ندوند؟ شما هم کوتاه بیا و بشین تماشا کن و تخمه بشکن و حالش رو ببر (بماند که تخمه کیلو پانزده هزارتومان حالی نمیگذارد )
چهار: گوگوش کارش را در موسیقی ایران به اتمام رسانده. او هنوز در موسیقی ما یک اسطوره است که کسی نتوانسته به جایگاهش نزدیک بشود . بگذاریم او پس از نیم قرن کار در صحنه ٬کارش را بکند و کیفش را ببرد٬ جوانها را دور خودش جمع کند و بینشان مسابقه بگذارد وشادشان کند و این شادی را به خانه ایرانی ها منتقل کند. همین که یک ملت خسته و کوبیده از فشار گرانی و زندگی سیاستزده هرروز و غم سیستماتیک، ساعتی نفس بکشد و اینها را فراموش کند کافیست. درست است آکادمی گوگوش برنامه کامل و بی عیبی نیست ولی در مقایسه با چه چیز؟ با برنامه های چند میلیون دلاری شبکه های اروپایی و آمریکایی با پشتوانه سالها تجربه و فرهنگ سازی ؟ قرار نیست این برنامه معجزه بکند آنهم برای مملکتی که هنوز اجرای موسیقی در آن مشکل دارد. تلویزیونش ساز را نشان نمی دهد. کنسرواتور درست حسابی ندارد و هنر رقصش از بین رفته. سی پنجسال است خواننده زن در ایران تربیت نشده و موسیقی ایران هنوز دارد از جیب می خورد. هرکه از خانم والده قهر میکند بکمک کامپیوتر می شود خواننده .به قول هومن خلعتبری (که انصافا از معدود آدمهایی است که کارش را خوب بلد است ) "همین که با دیدن اجراهای پر نقص آن هنرآموزها ، بیننده عادی هم یاد می گیرد که فالش یعنی چی٬بیان شعر یعنی چی٬پرورش صدا چه تاثیری دارد. ریتم و نت و ... چیست. سطح فرهنگ شنوایی چامعه بطور کل بالا می رود. بعدا هرکسی با هر ته صدایی جرات خوانندگی و دادن سی دی و آهنگ نخواهد داشت! هر ترانه ای و شعر وسخنی یارای مطرح شدن پیدا نمی کند چون جامعه آشنا و آگاه ( هرچند کم ) عکس العمل نشان میدهد و آن را حذف می کند" (بقیه متن هومن خلعتبری را می توانید از اینجا بخوانید)
برنامه آکادمی گوگوش همین که کمی بتواند فرق آهنگ خوب و بد را به مردم نشان بدهد کارش را انجام داده. بگذریم که دست اندرکاران رسانه ملی که استاد به گند کشاندن هرچیزی هستند قصد راه اندازی یک برنامه آکادمی داخلی هستند(لابد بدون ساز و خواننده زن و به جای خانم گوگوش هم لابد آقای محمد گلریز انجام وظیفه می کند!)
پنج: در فیلم کمال الملک علی حاتمی در صحنه ای مظفرالدین شاه دیالوگ بیاد ماندنی به کمال الملک می گوید. نمیدانم این دیالوگ ساخته ذهن خلاق حاتمی است یا شاه قاجار واقعا آن را بیان کرده. هرچه هست از گفته هایی است که همیشه مصداق احوال ماست " کار جهان به اعتدال ختم می شود . همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید. اتابک بدش نیاید٬ ما که صدراعظم مثل بیسمارک نداریم که نقاش باشی آنطور داشته باشیم. بیله دیگ ٬ بیله چغندر!
هر کی میتونه از آکادمی موسیقی گوگوش بهتر ساخته و پرداخته کنه، بقول همدانی ها ای جاده و ای راه. کسی جلویش را نگرفته.
کار گوگوش ربطی به دیالوگ بین کمال الملک و مظفرالدین شاه ندارد. باید از جایی آغاز کرد. این گوگوش است که آغاز کرد. بقیه بیایند بهترش را بسازند یا اصلا کار هنری-اجتماعی دیگری ارایه دهند. انتقاد کردن آسان است.
دلم برای اینجور مقاله های فرهنگی تنگ شده بود. لطف کردید نظر دادید و نظر ایجاد کردید. راستش اگر بین فرقه پیف پیفیون و دسته "سینه خواهم شرحه شرحه" یکی را باید انتخاب می کردم پیف پیفیون را حذف و افراطیون را برنده می کردم. اقلا ً در ادامه این کار فرهنگی نقشی دارند.