ماييم و پرسه هاي شبانه ، همين و بس
تا بانگ صبح ، شعر و ترانه ، همين و بس

فرجام ماجراي بد روز را مپرس
خوش باد قصه هاي شبانه ، همين و بس

بعد از من و تو ـ از من و تو ـ يادگار چيست ؟
يك مشت داستان و فسانه ، همين و بس

مشتاقم و به خاطر يك لحظه ديدنت
آورده ام هزار بهانه ، همين و بس

ـ ‌يك روح شرحه شرحه و يك جسم چاك چاك
از من جز اين مجوي نشانه ، همين و بس

ـ تنها ـ در اين حوالي متروك ، روح من
با ياد توست شانه به شانه ، همين و بس

چون عابري ـ خلاصه بگويم ـ در اين مسير
مانديم زير چرخ زمانه ، همين و بس

(سهیل محمودی)