همگان، بی خبر از گذراندن زندگی در عالم برزخ، عالمی آفریده الله، خدائی بی همتا، باوضاع اسفبار کنونی مینگرند و با خود میاندیشند که چه بودیم و چه شدیم و چه خواهیم شد؟ در شرایط کنونی، نه بزندگی علاقه ای دارند و نه چاره دیگری در پیش روی خود میبینند. این است زندگی در عالم برزخ. سوالهائی کلی که زودتر در ارتباط با سرنوشت ملت،  مطرح شد، بدون تردید، اولین بار نیست که پرسیده میشوند. اما،  پاسخهاایی که بآنها در اینجا داده میشود، انستکه حداقل در دو روایت متفاوت بیان میگردند، یکی بزبان وحدت دین و قدرت، یا همان زبانی که(ذر شرایط کنونی)  آخوند خامنه ای، ولی فقیه، خطبه خوان و فرمانروای نهائی، جلوه مطلق دین و قدرت بیان میکند که در سراسر حوزه های علمیه، مدارس تحصیلات علوم فقهی، تعلیم و تدریس و سپس در جامعه انتشار مییابد. نه شک و تردیدی و نه چون و چرائی، فقط تسلیم و اطاعت و فرمانبری؛ و دیگری، روایتی ست که از ترس قهر و خشونت و تنبیه ومجازات بعنوان محارب و مفسد فی الارض و یا کافر و اتهام الهاد، به بیان در نیاید و در وجود آدمی میماند و همچون موریانه، درون را میخورد. این بدان معناست که روایت دیگری، روایت دگراندیشان است و روایت محرومان از قدرت و ثروت. بنگر که در کدام عالم زندگی میکنند، دگر اندیشان و ناقدان و مخالفان نظام، وقتی که به نفی و نقد وضع موجود پرداخته و در خدایی آخوند خامنه ای، شک و شبهه ی خود را بزبان نفی و نقد نظام اسلامی، دهان بسخن گشودند.که در بعضی مواقع برای همیشه، در زیر خاک دفن گردیدند. بلائی که پس از 47 سال حکومت آخوندی، هنوز تلفات میگیرد.

البته که بنظر میرسد، برغم شک و تردید و چون چراهای بسیا نسبت بوجود الله و توانائیهای او، در همان زمان، 14 قرن پیش از این الله، در قران مقدس سخن میگوید و خود را در آغازین سوره قرآن، بخشنده و مهربان میخواند. باوری که باید چشمان عقل و منطق را بست و آنرا پذیرفت، روشی که اکثرا مسلمانان با چشمان بسته بدون کمی آگاهی و یا هیچگونه فهمی از کلمات الله. با این وجود، بعصا، آنچنان، بدان باور میآورند، چنانکه گویی، آماده اند برای اثبات ان جان فدا کنند. کمتر کسی خوشحال خواهد شد که پیامبری که باو ایمان میورزد از اشکار ساختن حقیت خود داری کرده است. حقیقتی که بعدا، در سراسر کتاب خود اشکار میسازد، بویژه در بخش دوم کتاب آسمانی که چیزی نیست مگر، داستان انتقام ستانی، شقاوت، قساوت، بیرحمی و انواع گوناگون شکنجه و سر انجام سوختن در آتش دوزخ تا ابد.

آنچه که سوال برانگیز است، آنست که اگر، الله خود را بخشنده و مهربان میخواند، چه نیازی به نگاهداری، عالمی دارد سراسر درد و رنج و شکنجه و سوختن و جوشیدن و تکه تکه و بلعیده شدن بوسیله هیولاهائی که از دهانشان آتش سوزان شعله بر کشد؟  آنچه، الله ناگفته میگذارد آن است که مهر و محبت و مهربانی او مشروط است، مشروط باینکه شک و تردید نسبت به یکتائی او بخود راه ندهی  به فرامین و احکام او تن داده خود را باراده اش تسلیم و از امیالش آنگونه که  در احکام شرع بازتاب میابند، تبعیت نمائی. معلوم است که نتیجه نا فرمانی و سرپیچی از انجام واظایف روزانه نسبت بذات الهی ست، همچون، برگزاری مراسم نمازگزاری در پنیج مقطع مختلف در روز. اگر، هم از  شرح عدم تناسب برگزاری مراسم نمازگزاری با زمان که خود قصه ای است طولانی بگذریم، نی بیتینپم که مراسم نمازگزاری خود، نیز، تکرار اعتراف به عظمت و شکوه و یگانگی الله، اعتراف که او رب عالمین است، مالک بر دو جهان هستی و نیستی، بود و نبود، اعتراف به حقارت و خواری خویش، نه تنها با راندن کلمات ستایش و تضرع آمیز بلکه با بکارگیری زبان بدنی، از مستقیم ایستادن و تعظیم و بزمین افتادن، حرکاتی که هیچگونه معنا و مفهوم دیگری را نمیتوانند انتقال دهند مگر رضایت بخواری و حقارت و تکرار اعتراف به بزرگی و عظمت لله، و کوچکی و ناچیزی بنده. که الله پاک است و خوب و تو نا پاکی هستی و پلید.

ایا این دلیل خوبی نیست برای "وضو،" که خود مراسمی ست جدا گانه در ارتباط با طهارت که امروزه بدون آن زندگی ممکن نیست. اما، وضو قبل از آنکه، مراسم پاکزدائی نجاست از وجود باشد در هنگام ظهور در برابر الله،  مراسمی است که بندگی و عبودیت و تسلیم و اظاعت را بطور نمادین به باورمندان میاموزائند. بآن امید که تسلیم و اطاعت و یا عبودیت و بندگی در آن جهان بالاتر از بدکاریهایش نشان داده شود و به بهشت راه یابد. مسلم است جنین آموزشهائی در دوران هوش مصنوعی، تفاوت خود را در افزایش فاصله کشورهای پیشرفته و عقب مانده نشان دهد. بی جهت نیست که جمهوری اسلامی در میان 135 کشور بلحاظ میران پیشرفتگی و همچنین میزان رفاه و آسایش در مرتبه 131 قرار گرفته است. با کمی توجه باین نکات در مییابیم که ملت در چه شرایط دشواری زندگی میکند. در واقع، باید گفت اکثریت ناظر بر نابودی جامعه ای هستند که در آن زندگی میکنند و خود نیز از هر اقدامی عاجز است.

بی نیاز از توضیح است که روایت وحدت دین و قدرت، در انحصار آخوند و فقیه و طلبه است برهبری ولی فقیه، فقیهی سراسر شور و هیجان و شیفته گسترش دین اسلام و حکومت اسلامی، تنها حکومتی که در منظر حضرت ولایت، در برابر قدرتهای جهانی، مرکز کفر و الهاد، قد بر افراشته و شکوه و عظمت را به دین اسلام، بویژه به اسلام امامتی- فقاهتی بازگردانده میشود ظاهراآخوند خامنه ای، در پیروی و تبعیت از امام شهیدان، امام حسین، در    برابر ظلم و ستم، هر آنچه که داشته است تقدیم کرده است و تا زمانیکه بتواند امدادهای میلیاردی، کماکان برای مبارزین  حزب اللهی ها، درلبنان و دیگر کشوها خواهد فرستاد. که حضرت ولایت در برابر اتحاد نیروهای اسرائیلی و آمریکائی نه تنها ایستادگی کردند بلکه آنها را شکست دادند. حضرت ولایت باد اقتدار را به ته گلو انداخت و از شکست و خسارات دشمن سخن گفت که اری، (بنقل) نیروهای مهاجم آمدند یکدست کتک خوردند و یک اوردنک و خسارات مالی فراوانی را تحمل کردند و رفتند. صداقت را فقط در نزد ولایت فثیه میتوان یافت.

پس، چه باک، اگر هم، ناله و شکوه و شکایتی در جامعه اسلامی شنیده شود، ظبیعی ست که باشد و از آغاز حکومت آخوندی هم بوده است. اما، گوید جای بسی امیدواریست که مسئولین بتدریج راهکارهای مناسب را برای حل این مشکلات خواهند یافت. چه جای نگرانی ست. باید به امدادهای الهی امیدوار بود. در این درگیری، تنها چیزیکه حضرت ولی فقیه، اخیرا، خواسته است، توقف است، در اصراف. چرا که بر آن باور است کم و بیش وضع موجود ناشی از افراط و زیاده روی در مصرف است، از اصرف در مصرف بنزین و آب و گاز و برق گرفته تا مواد خوراکی، از گوشت و مرغ گرفته تا میوه جات و حبوبات و لبنیات. شنیذم یکی از منقدین اینترنتی در توضح اینکه چرا آدمهایی را می بینیم که تا کمر در سطل آشغال خمیده اند، در واقع؛ باید سندی پنداشت مبنی بر خوشزیستی ملت و نشانی بر اصراف و افراط، در جامعه. درعیر اینصورت بعید بنظر میرسد در یک اشغالدانی بتوان چیزی قابل مصرف یافت. آیا، اسفبارتر از این نخواهد بود که هموطنی را مشاهده کرد که در پی سیری شکم باید در میان اشغالدانها تا کمر خم بشود بآن امید که چیزی بجورد و رفع جو کند.

واقعیتی که هم اکنون، بیش از همیشه، خود را لخت و عریان به معرض نمایش گذارده است، وحدت و یکتائی دین و قدرت است. وحدتی که  تمامی شوربختی ها و تیره روزیها و مصیبتها و نکلبتهایی  که ملت ما بدان دچار شده از همخوابی نامشروع دین و قدرت ریشه برگیرد.

هم چنانکه، قدرت زمانی در دست فاشیسم، برهبری موسیلینی و هیتلر، جنگ و خونریزی به پا کردند و کم و بیش هم زمان، حکومت کمونیستی در روسیه و کشورهای اقمار، مردم را باسارت و بندگی میکشاندند. امروز، در جامعه ما قدرت در دست دین است و بنام دین است که میزنند، میکوبند، ویران میکند و خون میریزد. یعنی که قدرت خود تهی از عقل و خرد است. این عقل و خرد انسان است که در زمانهای مختلف قدرت را در خدمت آرمانها و اندیشه های خود بکار گرفته است. نزدیک به نیم قرن است که دین، در جامعه ما، محرک قدرت بوده است، آنرا توجیه نموده بمثابه بکار گیری خشم و خشونت بمنظور انجام یک تکلیف الهی، همچون جهاد و شهادت.

البته که در دوران حکومت آخوندهای مقدس (تقریبا در نیم قرن اخیر)، در آغاز، کلام آخوند خمینی و پس از او کلام آخوند خامنه ای در یک آن هم کلام دین بوده است و هم کلام قدرت که بشکل اتمام حجت و یا تهدید و هشدار بیان میگردد. پس از صعود آخوند بر فراز منبر قدرت، دین بود تعیین کننده و تصمیم گیرنده. این انسان نیست که بر ما ایرانیان حکومت میکند، بر ما الله است که حاکم است البته از طریق واسطگانش، آخوند و فقیه و طلبه. الله و یا خدای ما، زمانی امام خمینی بوده است و اکنون آخوند خامنه ای ست که حتی در زمانیکه بزندگی مخفیانه ادامه میدهد، هنوز، بر آن باور است حرف و کلامش، حرف و کلام الله است، حرف و کلام آخر.

فیروز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com