هیزمکشان جنگ معرکه گرفتهاند:
بالا بکشید شعلهها را
دیگی که برای ما نمیجوشد
بگذار سر کودکان
تویش بجوشد و تخم چشمشان
از وحشت از حدقه بیرون بزند
بگذار هم بخورند و غرق شوند
دستهای کمکخواه زنان
لاشهی زخمیها
و زبان بریدهی دادخواهان
پای ساطوری آوارگان
و سر و گردن و مغز و دل و رودهی پیر و جوان
همه درهم در این دیگ بجوشند
میان اشک و ناله و آه ...
هیزمکشان جنگ معرکه گرفتهاند:
با همه قدرت باد بزنید شعلهها را
و رحم نکنید به بیمار و پزشک و پرستار
کباب کنید جگر هر چه دیدهبان را
و هر که قصد رویارویی دارد
یا موافق این ضیافت نیست
مردم در صف آب و غذا را هم
شقهشقه کنید یا بیهوا
هل بدهید دراین دیگ
بگذارامعاء و احشاء چندین نسل
چنان لذیذ شود برای دلهها
و گوشت قربانیشان چنان مغزپز
که خوش زیر دندان مدعوین
از کوچک و بزرگ بنشیند...
مردم در صف آب و غذا را هم
شقهشقه کنید یا بیهوا
هل بدهید دراین دیگ
بگذارامعاء و احشاء چندین نسل
چنان لذیذ شود برای دلهها
و گوشت قربانیشان چنان مغزپز
که خوش زیر دندان مدعوین
از کوچک و بزرگ بنشیند...
هیزمکشان جنگ معرکه گرفتهاند:
بالا و بالاتر بکشید شعلهها را
و جهنم را هم بزنید
آنقدر که خون قل بزند
و دل و رودهی نظارهگران خاموش هم
به هم بخورد و سرشان چنان
گیج برود که پایشان بلغزد
و در دیگ بیافتند
بگذارید مغز قلم آنها نیز
از استخوان بیرون بزند تا این خورشت
چنان چرب و غلیظ شود، شاید
سفرهای جداگانه هم درخانه ما
پهن شود و دیگی دیگر برای ما
برپا...
نیلوفر شیدمهر
ونکوور – کانادا
24 اکتبر 2024
نظرات