با پایان گرفتن انتخابات رئیس جمهوری آمریکا، مدّتی است که بازار هیجانات و دعواهای اینترنتی ایرانیها، همزمان با دعواهای خیابانی بعضی آمریکائیها، گرم شده و گروههای موافق و مخالف برنامه ها و حرفهای پرزیدنت دانلد ترامپ در اینجا و آنجا، سرگرم مجادله و برخورد با یکدیگر شده اند. دستور العمل های صادر شده بوسیله رئیس جمهور تازه آمریکا مسلّماً از جهات گوناگونی جالب توجه و در بعضی موارد تا حدّی غیر منتظره است امّا آنچه علاقه برخی ایرانیان (بویژه خارج نشینان) را به حرفها و کارهای پرزیدنت ترامپ جالبتر میکند توقعات و انتظاراتی است که بسیاری از آنها در مورد نقش آمریکا در ایجاد تحوّلات در داخل ایران دارند. بعضی در این امر تا جائی پیش میروند که برای خط و نشان کشیدنهای ژنرالهای آمریکائی برای دولت ایران با خوش بینی عجیبی اظهار خوشحالی میکنند و فکر میکنند بمبهای آمریکائی تنها بر فرق سر این یا آن مُلّا فرود میآید و دیگر هیچ!

روزی پرویز مشرّف که زمانی در سمت ریاست جمهوری پاکستان قرار داشت در گفتگو به خبر نگاران گفت، یکی از مقامات آمریکائی که بدیدن او رفته بود تا در باره عبور هواپیماهای بمب افکن آمریکائی از فضای پاکستان برای رفتن به افغانستان به او اطلاع دهد به او گفت که اگر دولت پاکستان بخواهد مانعی در این راه باشد آنها آنقدر بمب روی پاکستان میریزند که آن کشور به دوران قهقرائی نوسنگی بر گردد! به عبارت دیگر آنچه از نشانه های تمدن در آنجا وجود دارد از صحنه جهان محو خواهد شد. واقعیت اینست که هدف در چنین تهدیدها و عملکردهائی، کمک به هیچ مردم یا دولتی نیست. هدف نابودی دستآوردهای ملّتها است تا آنها همیشه نیازمند به داشته ها و تولیدات و در نتیجه نفوذِ دیگران، بویژه غربیها باشند. آنجه در سالهای اخیر بویژه در عراق و سوریه، و در سالهای قبل در لیبی و مصر بگونه ای متفاوت، پیش آمده در مسیر همین هدفها بوده و برای آن کشورها نتیجه ای جز نابودی و هرج و مرج نداشته.

دولت فعلی ایران بدون شک بدون فساد و بدون مشکلات نیست امّا در اینکه ایران تحت هر حکومتی که باشد، حقِّ تولید، داشتن و آزمایش هر نوع سیستم دفاعی را دارد نیز شکّی در ذهن هیچ کسی نباید باشد. اگر کسی فکر کند دولت آمریکا بدنبال بهانه برای برداشتن آخوندها است تا ایرانیها به آزادی و عدالت و دموکراسی برسند باید گفت زهی خیال باطل! آنچه در چند هفته گذشته از حرفها و عملکردهای رئیس جمهور تازه آمریکا شنیده و دیده شده هیچگونه تغییری را در چشم انداز آینده سیاست خارجی آمریکا در منطقه غرب آسیا و خاور میانه نوید نمیدهد. خط مشی این سیاستها را همیشه یک تشکیلات ویژه و بانفوذ با در نظر گرفتن هدفهای استراتژیک غرب ، تعیین میکند که با رفتن این رئیس جمهور و آمدن آن یکی هیچ تغییری در آن صورت نمیگیرد یعنی اگر هیلاری کلینتون هم بر سر کار بود موضوع فرق چندانی نداشت. و این هدفها هم هرگز در مسیر آرمانهای آزادیخواهانه و ترقی خواهانه هیچ ملّتی نبوده و نیست.

خلاصه کلام اینکه: هرکس تغییر میخواهد باید خودش دست به کار شود و بالا بردن آگاهیهای فردی شاید به عنوان نخستین گام بد نباشد. بمبهای دیگران جز نابودی و فلاکت چیزی برای ما ندارند.