آسو:

مریم فومنی 

لیلا، گلنار و افسانه سه زنِ چهل‌وچند ساله‌اند که خشونت خانگی را تجربه‌ کرده‌ اما آن را تحمل نکرده‌اند. آن‌ها نه آسان و سریع اما در نهایت توانسته‌اند که خود را از چرخه‌ی خشونت بیرون بکشند. هر سه‌‌ نفر تحصیلات دانشگاهی دارند، از همان سال‌های نخستِ پس از ازدواج شاغل بوده‌اند و حالا در لندن زندگی می‌کنند. در عصر یک روز پاییزی از لیلا، گلنار و افسانه که رفاقتی چند ساله دارند، خواستم به خانه‌ام بیایند تا درباره‌ی این تجربه‌ با یکدیگر گفت‌وگو کنیم.

***

مریم فومنی: از شما ممنونم که قبول کردید امروز دور هم بنشینیم و درباره‌ی خشونت خانگی و تجربه‌هایی که داشته‌اید صحبت کنیم. می‌دانم که با بسیاری از داستان‌های زندگیِ یکدیگر آشنا هستید، و به همین علت سعی می‌کنم که بیشتر شنونده باشم و پیش بردن بحث را به خودتان می‌سپارم. می‌توانیم با این پرسش شروع کنیم که چرا می‌خواهید درباره‌ی‌ خشونتی که تجربه‌ کرده‌اید حرف بزنید و چرا در عین حال آماده نیستید که با اسم خودتان درباره‌اش صحبت کنید.

گلنار: برای من سخت است که با اسم واقعیِ خودم درباره‌ی این تجربه حرف بزنم چون یک طرف ماجرا آدمی است که در آن رابطه با او بوده‌ام و نمی‌خواهم در فضای عمومی درباره‌ی او صحبت کنم. اما جدا از این، بازگوییِ خشونتی که بر من تحمیل شده برای خودم هم آسان نیست و هنوز از یادآوریِ اینکه زمانی در چنین موقعیتی بوده‌ام اذیت می‌شوم. ولی فکر کردم که یک بار باید درباره‌اش حرف بزنم، چون باید بپذیرم و قبول کنم که چنین اتفاقی برای من رخ داده است. چون خیلی وقت‌‌ها آدم وقتی در معرض خشونت، و به‌ویژه خشونت‌ خانگی و جنسی، قرار می‌گیرد، دلش می‌خواهد کل ماجرا را حتی پیش خودش انکار کند. اما پذیرفتن این اتفاق کمک می‌کند که هم آسیب‌هایش را درمان کنیم و هم دوباره در آن چاله نیفتیم. علاوه بر این‌، سخن گفتن از این تجربه‌ شاید بتواند برای زنانی که الان تحت خشونت هستند روزنه‌‌ی امیدی را باز کند تا بدانند که می‌توانند خودشان را از این موقعیت بیرون بکشند. گاهی آدمی که در معرض خشونت است فکر می‌کند که هیچ‌وقت نمی‌تواند از آن خلاص شود.

افسانه: اتفاقاً وقتی پیشنهاد کردی که درباره‌ی تجربه‌ام از تحمل خشونت و بیرون آمدن از آن چرخه حرف بزنم، فکر کردم چرا که نه؟ چرا حرف نزنیم؟ الان حرف زدن از آن تجربه برای من خیلی راحت است. شاید به این علت که حالم خوب است و زندگی‌ام ثبات و آرامش دارد. اما گاهی آن اوایل یا وقتی که در حال تحمل خشونت بودم برای من هم آسان نبود.

لیلا: من هم الان می‌توانم و می‌خواهم که درباره‌ی این تجربه حرف بزنم. اما نوشتن یا سخن گفتن از آن در فضای عمومی برایم راحت نیست، فقط به خاطر اینکه ممکن است خانواده‌ام را ناراحت کند. چون خانواده‌ام حتی ۳۰ درصد از آن چیزی را که بر سرم آمده است نمی‌دانند. اما من هم فکر می‌کنم که باید این حرف‌ها گفته شود. من زنان زیادی را می‌شناسم که تجربه‌هایی شبیه به من دارند اما همچنان در آن رابطه گیر کرده‌اند و شاید شنیدن اینکه من چطور توانستم از آن رابطه‌ی خشونت‌بار بیرون بیایم به آنها هم امید و انرژی بدهد.

برو به آدرس