بی بی سی:
آلیس کادی
بیبیسی، بیت المقدس
«از اداره اطلاعات اسرائیل تماس میگیرم. دستور داریم بمباران کنیم. دو ساعت وقت دارید.»
هنگام سحر این تلفن به محمود شاهین شد.
روز ۱۹ اکتبر ساعت حدود ۶:۳۰ صبح بود و اسرائیل ۱۲ روز متمادی بود که غزه را بمباران میکرد.
او در محله الزهرا، منطقه طبقه متوسط شمال نوار غزه، در آپارتمان سهخوابهاش در طبقه سوم زندگی میکرد. تا کنون، این محله از حملات هوایی آسیبی ندیده بود.
از بیرون صدای بلند شدن فریاد را شنید. مردم جیغ میزدند. یکی در خیابان داد میزد: «باید فرار کنید چون برجها را بمباران خواهند کرد.»
او از ساختماناش خارج شد و از خیابان رد شد و داشت دنبال جای امنی میگشت که تلفناش روشن شد.
تماس از شمارهای خصوصی بود.
به گفته محمود، مردی از آن سوی خط گفت: «من از اطلاعات اسرائیل با شما صحبت میکنم.»
این تلفن بیش از یک ساعت طول کشید - هولناکترین تماس زندگیاش بود.
«ما سه برج را بمباران میکنیم»
صدا، محمود را با نام کاملاش خطاب میکرد و به عربی سلیس و بینقصی سخن میگفت.
«او به من گفت که میخواهد سه برج (ارتباط مخابرات رادیویی) را بمباران کند ... و به من دستور داد که منطقه مجاورش را تخلیه کنم.»
برج محمود مستقیماً تهدید نمیشد - ولی او ناگهان مسئول تخلیه صدها نفر آدم شده بود. میگوید: «زندگی مردم در دست من بود.»
فکرش را جمع کرد و به مرد که خود را ابوخالد مینامید گفت که تلفن را قطع نکند.
محمود که دندانپزشکی ۴۰ ساله است میگوید که هیچ تصوری نداشت که چرا او را برای این کار انتخاب کرده بودند. اما آن روز، او هر کاری میتونست کرد تا مردم را امن نگه دارد.
به نظر میرسید این صداهای غریبه همیشه میدانستند چگونه حتی وقتی باتریش تمام میشد، با او تماس بگیرند. او از آتها خواهش کرد که بمباران متوقف شود و آنقدر فریاد میکشید که گلویش درد میکرد تا مردم فرار کنند.
او راهنمای تخلیه عمومی همسایگاناش بود - و بعد شاهد انفجار محله پیش چشمانش شد.
برو به آدرس
نظرات