مهرداد درویشپور:
ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی ضمن بررسی تاریخی سه مدل اقتدار و رهبری (سنتی همچون سلطنت مطلقه، کاریزماتیک هم پیامبران و رهبران انقلاب و عقلانی همچون نهادها و دولت های انتخابی و دمکراتیک) و تفکیک آن از یکدیگر تاکید میکند گرچه مشخصه جوامع مدرن گذار از اقتدار سنتی به اقتدار عقلانی است، اما این تصور که چنین فرایندی به گونهای جبری و خطی پیش میرود سادهانگاری است. نخست از آن رو که این مدلها تنها "نمونهپردازی عالی" در مفهوم وبری است و در عالم واقعیت گاه اشکال گوناگون این اقتدارها در هم میآمیزند. دیگر از آن رو که حتی در جهان امروز گاه بحران و خلا سیاسی، حس سرخوردگی، گمگشتگی و خودباختگی تمایل به خودسپاری عاطفی به یک اقتدار کاریزماتیک (رهبری فرهمندی) را برا ی هویت یابی و غلبه بر استیصال و نومیدی فزونی میبخشد. هم از این رو گذار از سنت به مدرنیته الزاما به تثبیت یکباره اقتدار عقلانی (دمکراتیک) منجر نخواهد شد، گرچه گرایش تاریخی به سوی اقتدار عقلانی است. بسیاری از پژوهشگران با کاربرد نظریه وبر، امکان پذیری بازگشت از اقتدار عقلانی به کاریسماتیک را در نمونههایی چون هیتلر، موسولینی و فرانکو در اروپای دمکراتیک و پیشرفته بررسی کردهاند. امروز نیز تجربه ترامپ در آمریکا و برخی رهبران پوپولیسم راست در جهان، نشانگر خطر بالقوه اشکال تازه ای از این گونه اقتدار است.
برو به آدرس
نظرات