"پی مهرکوهی" نازنین!
بلاگی در اینجا آغاز کردی، که در آن این حقیر و یک عضو دیگر این سایت را مورد "لطف " فراوان خود قرار دادی!!
"در پاسخ به حمال ( hamal) و به بن روس( benross) درباره ی صهیونیسم و اسراییل!"
پس از ردّ و بدل یک سوال و جواب ، باعث تعجب فراوان من شد که شما با کم ظرفیتی فراوان این حقیر را "از نظر دادن در بلاگتان ممنوع" کردهاید!
پس چارهای برای من نگذاشتی جز این که بحث را در اینجا ادامه دهم!
در آخرین کامنتت خواستی که "درک خود از صهیونیسم" را برایت بنویسم.
چشم! تا آنجا که من اطلاع دارم، اگر به خاطر اون خلبان صهیونیستی که تاسیسات هستهای صدام حسین را نابود کرد، و کمکهای فراوان این رژیم صهیونیست به ایران در دوران جنگ ایران عراق نبود، در حال حاضر خواهر زاده جنابعالی از تبار عراقی بود، و شخص جنابعالی به جای توهین کردن به این و آن و شیرین زبانی در باب مدرک فوق دیپلمتان به زبان "پارسی"در اینترنت، به شغل شریف نوکری یک گروهبان عراقی در شهر تهران، مرکز بلاد مستعمره فارس مشغول بودید!
حالا که جواب سؤالت رو گرفتی، لطفی کن و به جای این همه ناز و اطوار جواب پرسش من رو بده:
چه قسمت "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" بیشتر باعث رنج خاطر نازنینت میشود؟
پس قضیهٔ منع این بود! من فکر میکردم جهانشاه این کار رو کرده. راستش کمی تعجب کرده بودم. بهرحال به قول معروف چوب خدا صدا نداره...
باور کنید که دلم به حال این پیر خرفت میسوزه! بدبخت در این سنّ و سالش دلش خوشه به این چندین اسامی مسخره در اینترنت و نوشتن انشاهای تبلیغاتی مسخره تر برای دو سازمان تروریستی حزب الله و حماس، دشمنان درجه اول ملت و کشور ایران. مغز فسیل شدهش هم اصلا قابل درک این مطلب نیست که از دید رژیم، او و امثال او یک مشت فاحشه سیاسی بی ارزش بیش نیستند، و اگر به خاطر این حماس و حزب الله نبود، با خودش در فرودگاهها مثل یک انسان رفتار میشد نه یک حیوان تروریست! به قول یک مثال آرژانتینی: گوساله به دنیا اومد، گاو خواهد مرد!