مهشید امیرشاهی، ایران لیبرال:
سخنانی بریده بریده با هموطنانم
در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ در کشور ما ایران انقلاب شد. انقلابی که من با برنامه اش و طرز دیدش به کلی مخالف بودم. ولی نمی توانم و نمی خواهم انقلابیون را به خاطر موفقیتشان محکوم کنم یا نبخشم. من کسانی را نمی بخشم و محکوم می کنم که نیاز به انقلاب و زمینۀ انقلاب را فراهم آوردند:
فشاری بر مردم وارد ساختند که مفر می طلبید. من محمد رضا شاه پهلوی را نمی بخشم و محکوم می کنم که خواست های ملت ایران را ندیده گرفت و نگذاشت ملت نیروی خودش را باور کند. محکومش می کنم که برای اجنبی نانجیب بیش از ملت نجیبش حرمت قائل شد. نمی بخشمش که پای اسراییل را به خانۀ نیاکان ما باز کرد و “ساواک” را به دست صیهونیست های جلادش سپرد تا شکنجه گر تربیت کند. نمی بخشمش و محکومش می کنم که سازمان امنیتی برای مملکت خواست که جاسوس مردم باشد نه محافظشان.
چند کلمه در رابطۀ با اسراییل و غرب
در جمعه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ها پیش از بر آمدن آفتاب، بدون مقدمه و بی اخطار هواپیماهای جنگی اسرائیل چندین و چند شهر سرزمین ما و شهروندانش را بمباران کرد: هم باعث ویرانی شد هم مرتکب قتل. جملگی هم میهنانی که به قتل رسیدند در خوابگاه خانه هاشان خفته بودند از جمله: تعدادی از افسران ارشد ارتش، فرمانده و عده ای از افراد سپاه پاسداران، تنی چند از دانشمندان اتمی و شماری زن و مرد و کودک.
این شبیخون نه عملی تدافعی بود و نه در جواب حمله ای – اسرائیل وفادار به سرشتش مدعی شد: “برای پیشگیری از خطر تهاجم اتمی ایران” صورت گرفت. یعنی سرزمینی که همه می دانند بمب اتم ندارد، آمادۀ حمله اتمی به رژیمی ست که همه می دانند سال هاست دارد! این ادعا شبیه هزاران هزار دروغی بود که رژیم صیهونی روزانه به خورد مردم جهان می دهد ولی باید اعتراف کرد که با دروغی به این ابعاد رکورد خودش را در میدان کذابی شکسته است و روی گوبلز مرجع تقلیدش را نیز سفید کرده است.
این واقعیت را همه می دانند که ایران نه صاحب بمب اتمی ست و نه علاقمند به داشتنش – و بهتر از همه آژانس بین المللی انرژی اتمی از این امر اطلاع دارد که مکرر در مکرر برای سرکشی به ایران می رود و گرچه جواز سرکشی در اسرائیل را ندارد نیک آگاه است که رژیم صهیونیستی نه فقط دوجین دوجین بمب اتمی در انبارهایش پنهان کرده است آمادگی ساختن چندین و چند دوجین دیگر را نیز دارد.
گفتم “همه” می دانند – پس چرا “همه” – دولت ها، مراکز حقوقی، سازمانهای با نفوذ، صاحبان قدرت و خبرگزاریهای دنیای غرب – خاموشند؟ به گمان من به این دلیل که توطئۀ سکوت تواناترین و مؤثرترین پشتیبان اسرائیل است، به مراتب کمتر از مخارج فراهم آوردن ابزار آدمکشی مورد نیاز اسرائیل خرج بر میدارد و اثراتش گسترده تر و مرگبارتر از بمب و خمپاره ای ست که در این هفته بر سرما، از ماه ها پیش بر سر لبنانی ها، و از سال گذشته بر سر فلسطینی ها ریخته اند.
با شگردهای دیگر نیز ما را گمراه می کنند مثلا: هرگاه اسراییل دست به جنایتی آشکار می زند که قابل انکار و پرده پوشی نیست بلافاصله اخباری بی ارتباط از رسانه ها پخش میشود که توجه همگان را به خود می کشد.
کلیشه ها و کلماتی هم که معنایی جدید به خوردشان داده اند و به منظور پشتیبانی از اسراییل به کار می برند، یار و یاور توطئۀ سکوت و دیگر شگردهاست. فهرست این کلمات و کلیشه ها بسیار دراز است – فقط چند نمونه برای روشن شدن حرفم در این جا می آورم:
برای فلج کردن یا راندن حقیقت گویان و مخالفین، لغاتی چون: افراطی، یا ضد یهود را از تعابیری نادرست و پر از ترس و تهدید انباشته اند و از آنها برچسبی ساخته اند.
وقتی اسرائیل آشکارا با برنامۀ نسل کشی به غزه حمله میکند از درگیری بین اسراییل و حماس حرف میزنند.
وقتی حماس از خود شجاعت نشان میدهد، تروریست ش می خوانند.
وقتی اسراییل با دستکاری و جا سازی برای مواد منفجره در پیجرهای شهروندان لبنان دست به خرابکاری جنایتکارانه می زند، فقط از انفجار پیجرها صحبت می کنند.
وقتی این جنایت ده ها از مردم کوچه و بازار را نیمه جان علیل یا زخمی بر جا می گذارد در اخبار شرح این اتفاق یا حادثه پخش می شود.
وقتی اسراییل درصبح کاذب به ایران شبیخون می زند پیاپی و بی وقفه متذکر می شوند که: اسراییل حق دارد از خودش دفاع کند! و…و…و
با رواج این تعبیرات نادرست خشونت را امری پیش پا افتاده و طبیعی جلوه می دهند – و آنقدر این تعبیرات نادرست را تکرار می کنند تا مورد استفادۀ همگان قرار بگیرد و از این راه مورد قبول همگان. کلماتی را به کار می برند که تصویری قابل درک بسازد و وقتی ساخت خط مشی تعیین کند.
جنگ با بمباران آغاز نشد با کلمه شروع شد.
این که چرا دنیای غرب این چنین بی چون و چرا پشتیبان رژیمی این چنین خونخوار و نکبت بار است، جوابی ساده و روشن دارد: طرفین این تبانی، یعنی دنیای وسیع غرب و ساکنین زمین اسراییل – طبق قراردادی تک ماده ای عمل می کنند که در زمان اسکان صیهونیست ها در سرزمینی دور دست (۱) بینشان رد و بدل شده است:
مأمنی حاصلخیز و آباد در خاورمیانه در ازای جاسوسی و خبر گیری از مشرقیان و گزارشش به غربیان.
این پیشنهاد از طرف صیهونیست ها داده شد و از طرف غربیان، که ناگزیر به اسکان دادن آوارگان جنگی بودند، استقبال شد، چون این داد و ستد نه فقط زیردست شدن مشرقیان را نوید می داد، غربیان را از شر همجواری و همسایگی با صهیونیست ها خلاص می کرد.
سه تصویر از رضا پهلوی
تصویر یک:
در فیلمی خبری ولیعهد خاندان پهلوی در کنار همسرش در دادگاهی بر نیمکتی نشسته است و در انتظار شنیدن رأی نهایی دادگاه است. علت حضور او در این محل شکایت خدمتکاری قدیمی ست که پس از سال ها خدمتگزاری، تقاضای دریافت حقوق بازنشستگی از ارباب کرده است و جوابی منفی گرفته است.
طولی نمی کشد و رأی نهایی دادگاه به نفع رضا پهلوی قرائت می شود.
به محض خوانده شدن رأی، همسر ولیعهد شوهر را در آغوش می کشد و با لبی خندان و شادی فراوان به خود و شوهرش پیروزی بر مستخدم را تبریک می گوید.
تصویر دو:
رضا پهلوی، فرزند ارشد محمدرضا پهلوی از دست مردی به نام شلدون ادلسون(۳) جایزه ای با عنوان “ارزشهای یهودی” دریافت میکند. یک دستش به علامت تشکر بر سینه است و در دست دیگرش چکی است. سرش مختصری خم شده است و وجناتش امتنان و شعفش را بارز و روشن نشان میدهد.
تصویر سه:
اظهار شعف وارٍث تاج و تخت ایران و اعوان و انصارش از حمله اسراییل به ایران به گوش همه رسیده است و در این لحظه دارد به مصاحبه کننده بی بی سی که پرسیده است: آخر دارند از مردم شما می کشند به من و من جواب می دهد: خیر اسراییل نمی کشد.
بر صورت خبرنگار که خانمی ست مخلوطی از حیرت و نفرت نشسته است که بسیار گویاست و تماشایی.
جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ برابر با ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ اوایل بامداد اسراییل به خاک ایران حمله کرد.