گل گلاب 

رضا پهلوی پریشب مصاحبه ای داشته ، توی مصاحبه مطلبی هست که چالشی شده.

پهلوی میگه من دنبال آزادی مردمم هستم ، اما نه به قیمت سلب شدن آزادی خودم!

توی این قسمت خیلی صادقانه و صریح داره میگه من حاضر نیستم این آزادی موجودم را به هر دلیلی و به هیچ قیمتی از دست بدم ، فکر کنم دیگه روش نشد بگه حتی به قیمت آزادی ایران هم حاضر نیستم آزادی های فردی خودم را از دست بدم و...

شخصا مخالف هر مدل حکومت فردی پادشاهی/خلافت/ولایت هستم و چون فقط همین یکی دو دقیقه از مصاحبه پهلوی را دیدم نمیخوام و نمیتونم قضاوت کاملی درباره مواضع دیشبش بکنم.

همیشه به دوستان میگم یه شکاف عظیم فرهنگی ، اخلاقی و هویتی بین ایرانیان مقیم خارج با ایرانیان داخل مملکت اتفاق افتاده و کم کم کار به جایی رسیده که علیرغم شعارها و ادعاهای ظاهری ، دیگه زبون همدیگه را نمیفهمن.

هندسه فکری و زیستی ایرانیان مقیم خارج با منظومه فکری و زیستی داخلی ها کاملا متفاوت هست.

شاید هیچکدام گناهی هم نداشته باشن ، چون جهان در تمامی زمینه ها به سمت جلو حرکت میکنه و ایرانیان مقیم خارج در دل تغییرات رو به جلو زیست میکنن ، اما شرایط داخل ایران به لطف حکمرانی افتضاح جمهوری اسلامی باعث شده ایران در اکثر زمینه ها به سمت عقب حرکت کنه و ایرانیان پسرفت کنن ، به همین دلیل هر روز فاصله بین طرز فکر ایرانیان داخل و خارج بیشتر شده!

فضای مجازی و رسانه ها هم به این عدم واقع گرایی دامن زدن و خیلی ها واقعیت های جاری در دل جامعه بزرگ ایران را به تعداد لایک و بازنشر و کامنت زیر پست هاشون تقلیل دادن و فکر میکنن با استناد به این بازخوردهای دنیای مجازی میتونن میزان مشروعیت و مقبولیت خودشون را بسنجن.

با توجه به این حقیقت و شکاف عظیم میان اقلیت مهاجر خارج نشین و اکثریت مقیم داخل ، تنها راه برون رفت از وضعیت موجود و حرکت به سمت آینده ی بهتر و احتمالا رسیدن به ایران آباد و آزاد ، از داخل ایران و از دل همین مردم کوچه و بازار و درگیر با مسائل جاری و واقعی ایران میگذره.

در صداقت و وطنپرستی هموطنان ایرانی خارج کشور شک و تریدی نیست ، اما صحبت رضا پهلوی را میشه از زبان بسیاری از ایرانیان مقیم خارج به شیوه های گوناگون شنید.

اولویت اول اکثر این هموطنان؛ زندگی شخصی ، موقعیت شغلی ، آینده و جایگاه فرزندان ، بازنشستگی با بیمه مناسب ، خدمات اجتماعی ، آزادی های فردی ، رفاه ، بیزینس و... هست.

کمتر فردی از این جمعیت مهاجر میلیونی حاضر هست رفاه ، موقعیت ، آرامش ، دوستان و خانواده خودش در کشورهای آباد و آزاد را رها کنه و بیاد در دل ابربحران های بیشمار ایران با جامعه ای دیکتاتور زده ، متوهم ، زیاده خواه ، قانون گریز ، دین زده و گریزان از همبستگی و کار جمعی زندگی کنه و برای تغییر وضع موجود بجنگه.

رضا پهلوی هم یکی مثل ماست ، میدونه فقط یکبار فرصت زیستن داره و بخاطر زندگی در قلب لیبرال دموکراسی: اهل فداکاری های تاریخی ، شهادت طلبی ، ماندلا و گاندی بازی و فداشدن به پای ملتی که تکلیفش با خودش هم مشخص نیست ، نمیباشه.

رضا پهلوی اولویتش خودش ، خانوادش ، افکار و آزادی هاش هست ، بعد از اینا اگر موقعیت و شرایطی بود به ایران فکر میکنه...

باید یه مطالعه و تحقیق اساسی کرد که چرا رضا پهلوی و طرفدارهای داخلی و خارجیش به اینجا رسیدن که فکر میکنن راه آزادی ایران فقط از دل این ها میگذره!

و آیا اصلا رضا پهلوی اهل هزینه دادن هست و جسارت در افتادن با حکومت مستقر فعلی و جامعه ی کلنگی موجود را داره یا نه!

بسیاری از سلطنت طلب های حامی پهلوی و الیت های مهاجر ایرانی هم مثل رضا پهلوی هستند و در تصوراتشون منتظر حضور در ایران آزاد ، آباد و با فرهنگ هستند(اونم برا تفریح و سیاحت و حضور موقتی و پاره وقت).

هیچ کدومشون حاضر نیستن الان قدم جلو بذارن و بیان داخل ایران در کنار هموطن هاشون برای تغییر وضع موجود اقدام کنن.

همه اون سر دنیا در کمال آرامش توی کاخ های خودشون نشستن و به ایران آرمانی که باید براشون آماده باشه فکر میکنن ، نه به ایران واقعی و ویرانی که الان هست و باید ساخت و تغییرش داد.

در نهایت خود این ملت باید با همبستگی و انجام تغییرات درونی آینده ایران را بسازن و توقع چندانی از آمریکا ، اسراییل ، اعراب و حتی هموطنان مهاجر بلند پرواز و دلسوزِ دور افتاده از واقعیت های داخل ایران نداشته باشن.

ما باید با اتحاد و همبستگی و انسجام درونی ، دنبال اجرای مدل لهستان برای رهایی از دیکتاتوری و فقر و فساد باشیم ، مدل دموکراسی عاریتی عراق و لیبی و افغانستان و سوریه عاقبتش از امروز هم سیاه تر هست و ما از دل چاله های موجود در میایم و میفتیم داخل چاه های بی انتها.

راه نجات ما: زایش و تغییر از درون...