در گفتگو با فیروزه خطیبی: "زن، زندگی، آزادی" از دیدگاه من چیزی بالاتر از یک شعار همگانی و درواقع یک  شیوه زندگی است  که همواره بطور ناخودآگاه در همه جنبه های کار و زندگی ام انعکاس داشته است

 

از:  گیتا

با موفقیت دو اجرای اول نمایش کمدی - تراژدی"موش و تله" در "گیندی آدیتوریوم" شهر لس آنجلس با نوشته و  بازیگری فیروزه خطیبی،  اعضای گروه تئاتر "رهایی"، محمدعلی شکیبافر، کارگردان، محمد رضا موذنی بازیگر و برنامه ساز رادیویی و مهدی کاملی موسیقیدان و بازیگر، تور کالیفرنیای خود را با اجراهایی در اورنج کاونتی در تاریخ 21 ماه می و سن دیگو در تاریخ 25 ژوئن ادامه خواهند داد. 

فیروزه خطیبی نویسنده، نمایشنامه نویس، داستان نویس، بازیگر و کارگردان تئاتر، علاوه بر بیش از سه دهه فعالیت های هنری در رشته های گوناگون تئاتری، به کار روزنامه نگاری، نوشتن نقدهای هنری و برنامه سازی رادیو و تلویزیون هم اشتغال داشته است. او با اغلب نشریات  ادبی فارسی زبان از جمله "بررسی کتاب ویژه ادبیات" ،"ره آورد" ، "جنگ زمان" و "آوای تبعید" و رسانه های خبری فارسی زبان از رادیوفردا و صدای آمریکا تا بی بی سی فارسی و کیهان لندن همکاری داشته و برای "نشریه بین المللی جوانان" در لس آنجلس  مقاله نویسی و "ایرون دات کام" وبلاگ نویسی می کند و نمایشگاهی از نقاشی های آبرنگ اش هم در این سامانه بطور آنلاین در دسترس است.

فیروزه فارغ التحصیل رشته هنر و ادبیات انگلیسی از هانتر کالج نیویورک و هنرآموخته دوره بازیگری و نمایشنامه نویسی درانستیتوی  تئاتر و فیلم "لی استرازبرگ نیویورک "است و تا پیش از شروع همکاری های تئاتری با پدرش پرویزخطیبی و بازی در نمایش های سیاسی – فکاهی و موزیکال این هنرمند فقید از جمله عروسی ایران خانم (نگاهی طنزآلود به تاریخ صد سال گذشته ایران) و حاجی مارمولک (برداشت آزادی از نمایش تارتوف مولیردرباره یک زاهد دروغین)دراوائل دهه 80 میلادی درتئاترهای آف و  آف آف برادوی در نیویورک به عنوان بازیگر، دستیار کارگردان و چهره پرداز  فعالیت داشته و  نخستین فستیوال تئاتر کودکان ایرانی را در این شهر برگزار کرده است که بعدها به صورت مجموعه "بچه های بهار" در لس آنجلس هم اجراهای موفقی داشت و نهایتا به صورت دی وی دی در دسترس کودکان ایرانی در سراسر جهان قرار گرفت .

فیروزه خطیبی در سال 1989 پس از نقل مکان به لس آنجلس به گروه تئاتر کلاسیک "ویل گیر" در Topanga  پیوست و در اواسط دهه 90  میلادی  در لس آنجلس با همکاری  خلیل موحد دیلمقانی فقید - استاد تئاتر- و داریوش ایران نژاد بازیگر برجسته ساکن این شهر "کانون تاتر ایران" را پایه گذاری و نمایشنامه های  بی شماری را با همراهی هنرمندان عضو این کانون در اماکن فرهنگی جنوب کالیفرنیا روخوانی کردند.

داستان های کوتاه فیروزه خطیبی به زبان انگلیسی درنشریات ادبی از جمله  فصلنامه  معتبر Review  Bombay  با عنوان یکی از  چهار داستان نویس پست مدرن و مطرح امروز ایران بچاپ رسیده و علاوه بر نوشتن و به روی صحنه آوردن چند نمایشنامه  از جمله "ماه درآینه" – درباره قمر الملوک وزیری، نخستین  زن خواننده ای که بی حجاب بر روی صحنه "گراند هتل" تهران ظاهر شد، نمایشنامه "شاهشکار" درباره میرزا رضا کرمانی، آزادیخواه دوران ناصری   که حاضر به قبول ظلم نشد، "فروغ درتاریکی" - گوشه ای از زندگی فروغ فرخزاد در دوران زندگی در آلمان و ایتالیا به زبان انگلیسی- و نمایش "شب بود، بیابان بود، فرخزاد بود" درباره  زندگی فریدون فرخزاد در ماه های قبل از ترک اجباری وطن، این روزها  با اولین نمایش  کمدی – تراژدی  خود بنام "موش و تله" یک بار دیگر قدم به میدان گذاشته  است. نمایشی که  مورد استقبال تماشاگران و هم چنین منتقدین تئاترقرار گرفته است.

موش و تله، نمایش طنز اجتماعی  پرماجرایی است که  کارگردانی آن را محمد علی شکیبافر، بازیگر و کارگردان قدیمی تاتر برعهده دارد که  پیشینه تئاتری اش به همکاری با استادانی چون حمید سمندریان و دستیاری  استاد رکن الدین خسروی  بازمی گردد.  در این نمایش ، فیروزه عمدا از فورم های معمول و متداول نمایشنامه نویسی در تئاترهای "لس آنجلسی" استفاده کرده تا تماشاگر را  از راه های ذهن آشنا دریک سفر کمدی – جنایی غیرقابل پیش بینی، سرگرم کننده  و به شدت خنده آور در مقابل اجتماعی قرار دهد که در آن زندگی می کند:

  نمایش موش و تله من ،  یک کمدی - تراژدی ایرانی است که داستان آن  در اوائل دهه 2000 در شهر لس آنجلس اتفاق می افتد و درواقع  نگاهی  است به  بخشی  از جامعه ایرانی در شرایط مهاجرتی ناخواسته و آیینه ای که درآن دردها و محرومیت های  این  جامعه با زبان طنزی تلخ به نمایش گذاشته شده و درنتیجه شرایط خنده آوری را بوجود آورده است. هرچند این نمایش در سال 2019 نوشته شده اما زندگی یک زوج مهاجر ایرانی و نقش زن و مرد در این رابطه را تحت  شرایطی که کمتر از آن سخن می رود را زیر ذره بین می گذارد.  این که ما عادت کرده ایم در همین غربت هم با بزرگ نمایی، گزافه گویی  و به نمایش گذاشتن  دست آوردهایمان، نقطه ضعف هایمان را پنهان کنیم  و به این صورت بخش عظیمی از آدم های حاشیه نشین این  جامعه را  نادیده بگیریم. این نمایش، دنیای "الیت های خودساخته" در جمع ما مهاجران  را  به نمایش می گذارد. کسانی که هم دچار "خودباوری مفرط" هستند و هم برای رسیدن به اهداف شخصی شان با روش های "ماکیاولیستی" یا همان "روان پریشی" و   "خود شیفتگی" حاضرند دست به هرکاری بزنند و در این راه استفاده از هر وسیله و ابزاری را مجاز می دانند تا خودشان را در جلو بیاندازند یا درواقع از قافله عقب نیافتند.

برخلاف اغلب نمایش های مرد محور با بازیگران  مرد در نقش اصلی در این دیار، شما در اغلب کارهای تئاتری تان زنان را در مرکز توجه قرار داده اید. 

خوب طبیعتا من به عنوان یک زن نمایشنامه نویس ، بدون هرگونه عمد و یا تظاهری بهتر می توانم بر روی شخصیت های زن نمایشنامه هایم  تمرکز داشته باشم. بخصوص در رابطه با مسائلی که زنان با آن روبرو هستند.  در همین رابطه شخصیت های نمایشنامه هایم هم حقیقی تر و چند بعدی تری عرضه می شوند.  اصولا موضوعی که امروز تبدیل به یک شعار ملی و همگانی شده یعنی "زن، زندگی، آزادی" از دیدگاه من چیزی بالاتر از یک شعار است که در مورد خود من در همه مدارج زندگی  همواره به نوعی یک شیوه زندگی بوده است. زندگی در یک خانواده مدرن، هنرمند و هنردوست از کودکی به من آموخت که تفاوتی میان پسر و دختر در یک خانواده وجود ندارد واگر قابلیت انجام کاری را داشته باشم این فرصت به من داده می شود. حقوق برابر با مرد، آزادی به عنوان یک زن، آزادی در داشتن تفکر زنانه، انتخاب شیوه های خاص کار و زندگی علیرغم زن بودن ، اعتماد به نفس بعنوان یک زن و مسائلی از این قبیل همواره بطور ناخودآگاه در همه جنبه های کار و زندگی من انعکاس داشته است.

در نمایش از قمر تا گلشیفته که برای روز جهانی زن در لس آنجلس برروی صحنه بردم - که در ضمن  مونولوگی بود از زبان قمرالملوک وزیری-  این زن هنرمند و شجاع، روی صحنه حجاب از سر برمی گیرد و تاج گلی را بجای آن بر سر می گذارد و این نمایش کوتاه  با یک رقص تکنفره با طراحی رقص کم  نظیری از  آنا جانبازیان  فقید به پایان می رسید که در آخرین بخش آن رقصنده، روپوش اش را از تنش می درد.

  در نمایش "ماه درآیینه"، قمرالملوک وزیری درمقابل همسرشخصیت  اول  نمایش  "ابراخان"– یک موسیقیدان و ویولن نواز یهودی - قرار می گیرد و ما دو روی سکه "زن" را روی صحنه نمایش تماشا می کنیم. قمر، زنی آزاد و بی پروا که زندگی اش را وقف هنرش کرده و "ماه منظر" زنی که عشق خوانندگی داشته اما به دلایلی که در نمایش مطرح می شود، زندگیش را وقف همسر و فرزندانش و نگهداری از آن ها کرده است.  در نمایش،  با مقایسه نقش این دو زن به ارزش ها، اهمیت وجود و جایگاه خاص هریک از این دو زن و اصولا نقش زن در خلقت پی می بریم. در نمایش "فروغ در تاریکی" به عجزو درماندگی های زنی که برای  رسیدن به جایگاه خاص خود به عنوان یک شاعرمدرن و بی همتا، باید طول یک دنیای مردانه خشن و بی رحم و عاطفه مملو از محکمه تشخیص سردبیران، شاعران، منتقدین، پیشکسوتان و حتی سینماگران اطراف خود را بپیماید تا عنوان یک زن  شاعر را بدست بیاورد و مورد قبول جامعه اطراف خود قرار بگیرد.  البته نتیجه آن یک مجموعه بی نظیر از شعرهای زنانه  فروغ است که "ایمان آورده است به آغاز فصلی سرد" و می سراید: "من عروس خوشه‌های اقاقی شدم انگار مادرم گریسته‌ بود آن شب چه روشنایی بیهوده‌ای در این دریچه مسدود سر کشید چرا نگاه نکردم؟"

در نمایش "موش و تله" هم شما  نقش قوی و پرقدرتی را برای زن قائل شده اید که ابعاد گسترده ای دارد

بعله. همینطور است. نقش "شهین" در نمایش "موش و تله"  یک زن قوی و قدرتمند اما درعین حال فداکار و از خود گذشته را به نمایش می گذارد. در عین حال شهین نمایش من  نیازی نمی بیند که از جوانی، زیبایی و یا حتی  قر و غمزه های معمول بر روی صحنه های تاتر این شهر بهره برداری کند.  بنظر من همین خودش اوج شعار "زن، زندگی، آزادی" است. "شهین" ابعاد گوناگون یک زن ایرانی، دردها، نیازها و فرازجویی هایی هرچند خطیر یک زن واقعی را به ما نشان می دهد. "شهین" زنی است که ادای یک زن را درنمی آورد. زنی که ما بارها با او روبرو شده ایم و بین ما زندگی می کند اما او و وجود او را آنطور که بوده و هست ندیده  و نشناخته ایم.