شقایق رضایی
دالاس، تگزاس

 

كلاس چندم راهنمایی بودم.

معلم طرح كاد با مانتو و مقنعهء قهوه ای به عنوان جایگزینِ معلم ما برای یك هفته آمده بود.  لرزش و پچ پچ صدایش، رازی را داشت با ما در میان می گذاشت.

برای ما كه زمان انقلاب دو سه سال بیشتر نداشتیم. برای ما كه همیشه پاسخ سوالاتمان "هیس" الان سر خودت و ما رو به باد می دهی بود.

گفت شما یادتون نمی آد: بهترین دورانی كه من به چشم خودم دیدم، چند ماهِ بعد از انقلاب بود. فقط چند ماه عمرش بود. یك دوران طلایی. اصلاً چی بگم براتون. مردم مهربان شده بودند. همه به هم احترام می گذاشتند. همه هوای هم رو داشتند.

الان دو هفته است كه این احترام را حس می كنم. دیروز امید، مهربانی و احترام، یك حس جمعی ناگفته در آسمان موج می زد.