عشاق رضا عباسی
سیاوش روشندل
موضوع زن و مرد در نقاشی دنیا یكی از آشناترین موضوعات است، در نقاشی كلاسیك غرب به واسطهی سنت مذهبی شدید و تكرار مداومِ این سوژه، نقاشی یك زوج در طبیعت همیشه حضور آدم و حوا در بهشت را تداعی میكند، بهشتی كه در فضایش همواره حسی از گناه، وحشت و نا امنی موج میزند.
اما تابلوی رضا عباسی از خاستگاهی متفاوت برخاسته و احساساتی كاملا متفاوت را القا میكند. حسی كه از تابلو بر میخیزد، عشق، محبت، امنیت، صلح، آرامش و آزادی است. از این بابت این تابلو شاهكاری است كه به دنیای امروز بسیار نزدیك است. امضای تابلوی رضا عباسی كه به دقت و با خط شكسته نوشته شده، روز سهشنبه، هشتم ماه شوال ۱۰۳۹ را نشان میدهد.
ارزشهای فراوانی در این تابلو هست كه همواره مرا به وجد آورده. حدود بیست سال است كه این تابلو را نگاه میكنم، هر بار آن را زیباتر و پرمعناتر یافتهام و باید اعتراف كنم كه بسیار از آن آموختهام. دوست داشتم با این تجزیه و تحلیل دیگران را نیز در برداشت و تجربهی خود شریك كنم.
با توجه به پیچیدگی و مشكل بودن موضوع نقاش باید به مسائل و مشكلات زیادی در كارش توجه میكرده، اما او با اتكا به نبوغ و درایتاش به خوبی از پس مشكلات كار برآمده است. مهارت فنی شاید در این كار آخرین چیزی است كه با آن روبرو هستیم و من نیز بر آن تاكیدی نخواهم كرد، هر چند كار از این بابت نیز بینقص است. اما مهمترین و غالبترین وجه كار وحدت مادی و معنوی در میان عناصر كمپوزیسیون او است، به شكلی كه بیان محتوای ذهنی و حسی او از عشق را امكان پذیر كند. و این نقطهایست كه كار را با دیگر كارهای معاصر و حتی پس از خود متفاوت میكند.
ابتدا از نخستین تصمیمهای نقاش سخن بگویم. شاید مهمترین تصمیم و اولین مشكل برای نقاش در كشیدن تابلواش این بوده كه چطور زن و مرد را در آغوش هم و در تماس با هم قرار دهد، بیآنكه این امر محتوای كلی كار را خدشه دار كند. از میان فرمهای بیشماری كه ممكن بود به ذهن برسد، سادهترینشان رو در رویی دو عاشق بود، او این فرم نامعمول را انتخاب كرده است. دلایل زیادی برای این تصمیم زیركانهی او وجود دارد:
به نظر من این فرم بیش از هر چیز برای این انتخاب شده كه نقاش توانسته با آن صورتهای مرد و زن را با ارزشی برابر و از روبرو نقاشی كند. اگر قرار بود سر دو نفر به طرف هم باشد، هیچ چاره ای نبود مگر آنكه آنها را نیم رخ كار كند. در عین حال این مشكل ایجاد میشد كه نگاه دو صورت در برابر هم یك مركزیت بسیار قوی در همان محدوده ایجاد میكرد كه جبرانش در كمپوزیسیون تقریبا ناممكن بود. در این حالت كه در نقاشی میبینیم نگاهها به بیرون از تابلو هدایت شده و حسی از آزادی را برمیانگیزد. احساس دیگری نیز كه این حالت ایجاد میكند این است كه از بعد معنوی، عشق دو عاشق را در خود محصور نكرده، بلكه نگاه و حركت آنها به سوی بیرون از خود است. در این حالت است كه میتوان انقلاب درونیای را كه عشق در عشاق برمیانگیزد و آنها را به دنیا پیوند میزند حس كرد.
انجیرها و شراب بعد مادی و جسمانی ارتباط را تشدید كردهاند، و قرار گرفتن دو عاشق در فضای بیرون و طبیعت احساس دلپذیری از پیوستگی انسان و عشق با زمین ایجاد میكند. اینجا زمینِ مادر به بهشت بدل شده، و انسان با حضور عاشقانهاش آن را تكمیل كرده است.
در رابطه با ایجاد وحدت و پیوستگی معنوی بین دو عاشق، یكی دیگر از جالبترین نكات این كمپوزیسیون در سادگی برخورد با طبیعت است، به جز گل نرگس و دو میوهی قرمز رنگ، طبیعت اطراف تنها با رنگ طلایی و با سادهترین شكل تصویر شده، این امر به تمركز بر سوژهی انسانی كمك میكند. همچنین رنگ آسمان از رنگ زمین تفكیك نشده، تنها چیزی كه به آسمان اشاره دارد قلمگیری سادهای برای ابرهاست. برای تفكیك آسمان و زمین نیز حتی خطی در نظر گرفته نشده، و این موضوع وحدت بین زن و مرد را از بعدی دیگر كامل كرده است. تنها حضور ابرها و حركت درخت است كه به حضور آسمان اشاره دارد. كوچكترین اشاره به خط افق یا تفكیك رنگ آسمان و زمین این وحدت را سریعا نابود میكرد. این امر نیز یكی دیگر از كلیدهای كمپوزیسیون بینظیر رضا عباسی است.
دستها نیز در این نقاشی بسیار زیبا كار شدهاند، حركت كلی دست در مینیاتور و هماهنگی این حركت چیزی است كه هر نقاش مدرنی را نیز مجذوب میكند. حركت دستها و انگشتان چنان به كمال هستند كه بهتری نقاشان امروز نیز در آرزوی آنند. نكتهای زیبا در حركت دستهای زن هست كه به سوی سرِ مردش دست برده، این حركت زن را از حالت انفعال به كلی خارج كرده، و بعدی ژرف به معنای تابلو در ارتباط میان زن و مرد بخشیده، اگر این دست و این حركت نبود، رابطه مرد و زن به سود مرد تغییر میكرد. در عینحال حركات رو به بالای دستها، خصوصا دست راست زن كه گل نرگسی نیز با خود دارد، حس رهایی و آزادی را در تابلو تشدید كرده.
جالب آنكه موضوع عشق در این تابلو تنها عشقی معنوی نیست، حركت اندام دو مدل و خصوصان دستی كه به نرمی بدن زن را از زیر پیراهن لمس كرده كاملا گویای جنبهی جسمانی عشق میان زن و مرد است.
از دیگر نكات جالب در این كار میتوان به شباهت میان زن و مرد اشاره كرد، زن و مرد در مینیاتور بسیار نزدیك به هم كار میشوند، هم از لحاظ اندام و هم از نظر صورت، شباهتشان بیش از تفاوتشان است. اگر از بیرون به انسان نگاه شود احتمالا نتیجهی كار همین خواهد بود. در این شیوه موفقیت نقاش بسیار بسته به آن است كه بتواند تفاوت زن و مرد را جوری كار كند كه حس تصویر بتواند تفاوت میان آن دو را القا كند. این امر تنها با توجه به همهی جوانب كمپوزیسیون ممكن است. كار كردن اندام زنانه به واسطهی انحناهای موجود در آن سادهتر است. اما رضا عباسی نقاشی است كه از مدلهای مرد نیز نقاشیهای زیادی دارد و معروف است كه زیبایی مردانه را در اندام مردهای جوانی كه نقاشی كرده كشف كرده و بروز داده است. در این تابلو نیز او این مسئله را در تركیبش به خوبی حل كرده و توانسته جنسیت مرد و زن را در علیرغم مشكلات سبك به خوبی به تصویر بكشد.
رضا عباسی بیشتر نقاشی فرمگراست. رنگگرا نیست. طبعا وقتی یكی از این عناصر در كار بر دیگری غلبه كند آن یك تضعیف خواهد شد. او كاملا آگاهانه از بكار بردن رنگهای تند در كارش پرهیز میكند كه خلاف روال جاری در مینیاتور دوران خود است. تضعیف رنگ به نفع فرم سنتی شناخته شده در نقاشی جهان است. كه از آبمركبها و نقاشیهای شرق دور تا دوران مدرن ادامه یافته است. پالتی كه سزان و بعدتر پیكاسو و كوبیستها به كار گرفتند بسیار نزدیك به پالت رضا عباسی در این تابلو است. نقاشیهای رضا عباسی در اروپا كاملا شناخته شده بود. و شكی نیست كه بر نقاشی مدرن دنیا تاثیر زیادی گذاشته است.
نكتهای بسیار مهم در این تصویر هست كه نباید از خاطر برد. مینیاتور ایرانی اساسا در ارتباط با روایت، داستان و شعر كار شده است. این تصویر از اولین تصاویر و استثنایی بر این جریان عمدهی حاكم است. تصویر حاضر برای هیچ داستان و روایتی كشیده نشده، بلكه قائم به ذات خود است و نقاش توانسته برداشت شخصیاش را از عشق ارائه كند. بنابر این میتواند به عنوان نقطهی عطفی در مینیاتور و نقاشی ایران به سوی رهایی از بند ادبیات محسوب شود.
متاسفانه با وجود ارزشهای بینظیرش، سالهاست كه این تابلو از دید مردم مخفی مانده. تابلویی كه اگر بهترین نباشد، بیتردید یكی از زیباترین كارهای عاشقانهی دنیاست. نگاهش كنید!
بی نظیره. ممنون از تشریح زیبا و پر معنای شما.
بسیار زیبا و بااحساس ازین نقاشی سخن رفته است. من شخصا از برداشت هایی که نویسندگان و هنر دوستان از تابلوهای نقاشی می کنند خیلی لذت می برم. یکی از آن ها کتاب کوچکی است که مارک استرند ( شاعر آمریکایی معاصر) بر کارهای ادوارد هاپر ( نقاش کانادایی - آمریکایی معاصر) نوشته است. به نظر من نوشته به همان زیبایی تابلوست ، شاید هم زیباتر.